یادداشتی درباره مصاحبه تحریف شده با ایرانیان سرشناس

دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۰ برابر با ۰۵ مارس ۲۰۱۲


مجید تفرشی – نوشته اخیرتان را درباره مستند پخش شده از سیمای جمهوری اسلامی ایران خواندم چند نکته درباره مطلب شما به نظرم رسید که اگر دوست داشتید در کنار مطلب خودتان منتشرش کنید. فکر می‌کنم انسان با هر گرایش سیاسی و اعتقادی در دوستی و دشمنی و یا تمجید و انتقاد نباید از جاده انصاف و تعادل خارج شود. امیدوارم در این نوشته این گونه عمل کرده باشم…

۱- به نظر می‌رسد که کتابخانه کنگره آمریکا” مستقیما در این پروژه دخالت نداشته، ولی بر اساس تحقیقی که اخیرا کردم، مطابق یک قرارداد همکاری با “سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران” که در زمان ریاست آقای “علی اکبر اشعری” و پس از بازدید مسئولان کتابخانه کنگره از ایران، به امضا رسید، یکی از حامیان معنوی این پروژه بوده است. یکی از کسانی که احتمالا در این باره می توانند به شما توضیح بدهند، آقای “هیراد دینوری” کتابدار بخش ایران کتابخانه کنگره هستند.

۲- آقای حسین دهباشی به عنوان رد شدن تقاضای اخذ اقامت (نه پناهندگی) توسط وکیلش از اداره مهاجرت آمریکا شکایت کرد. او سپس به اتهام جعل سند برای اخذ اجازه اقامت/ گرین کارت (که هرگز ثابت و منجر به صدور حکم نشده) در آمریکا دستگیر و سپس بر اساس یک توافق خارج از دادگاه و به دنبال پس گرفته شدن و نادیده گرفتن رسمی هر دو شکایت طرفین از آمریکا اخراج شد. بنابراین نوشته شما درباره “جعل مدرک پناهندگی” نادرست و دست کم ثابت نشده است.

۳- حسین دهباشی یک فیلم ساز باسابقه و دارای کارنامه است و به دلیل حمایت آشکارش از جنبش سبز، در ابتدای زمان دستگیریش نیز رسانه‌های اقتدارگرا و دست راستی به شدت از دستگیری او ابراز خوشحالی کرده و از او با عناوینی توهین آمیز یاد کردند.

۴- متاسفانه شما بدون تحقیق از مطلب یک روزنامه محلی آمریکایی تلویحا چنین نتیجه گرفته اید که حسین دهباشی، لابد در ادامه عملیات جاسوسی خود، آپارتمانش را بنام مستعار حسین کاظمی اجاره کرده است. موضوع ظاهرا خیلی ساده بوده است. او در بدو ورود به آمریکا به دلیل نداشتن سابقه اعتباری لازم برای اجاره منزل، مجبور شده تا آپارتمانش را توسط دوستش حسین کاظمی اجاره کند. آیا من و شما ده‌ها مورد مشابه درباره هموطنان تازه وارد خود در کشورهای غربی نشنیده یا ندیده‎ایم؟

۵- مجموعه مصاحبه‌های انجام شده، دست کم در مواردی که من از آنها اطلاع دارم، از نظر تاریخی و محتوایی بسیار متعادل، مهم و ارزشمندند و از فنی نیز با کیفیت بالای حرفه‌ای تصویربرداری و تولید شده است. امری که در نسخه پخش شده به کلی مخدوش شده است.

۶- گمانه زنی شما درباره افراد مختلفی از قبیل سهیل کریمی و … نادرست است. بیشتر افرادی که در شناسنامه این برنامه از آنها یاد شده درواقع نقشی در تولید آن نداشته اند.واقعیت این است که اول و آخر تولید این کار برعهده خود آقای دهباشی بوده و بعدا به دلایل مختلفی از جمله تفاوت نگاه او با مسئولان صدا و سیما و اختلافات و مسایل دیگر، راش‌های برنامه که بیش از ۲۰۰ ساعت بوده از اختیار دهباشی خارج و به یک تیم جدید برای تدوین و پخش تحویل داده شده است.

۷- اتفاقا بر اساس تجربیات مختلف قبلی، این موضوع نگرانی اصلی بود که من از ابتدا درباره این پروژه داشتم که هرچند کار بی غرض و بدون تحریف انجام شود، مسئولان صدا و سیمای ایران از یک کار ارزشمند تاریخی، برای مصرف روزمره و پیش پا افتاده خود برنامه هایی سخیف در جهت “آبروبری” از عده‌ای و “آبروخری” برای عده ای دیگر تهیه می‌کنند و کار را در حد یک مستند پیش پا افتاده و تکراری تبلیغاتی و بی اثر تقلیل می دهند. همین دغدغه دلیل اصلی من در کناره گیری از این پروژه به عنوان پژوهشگر ارشد، در همان ابتدای کار و تنها پس از دو مصاحبه بود. در حالی که مکررا و در مراحل مختلف خواهش و اصرار و واسطه تراشی از سوی تولید کنندگان برای ادامه حضور من همچنان ادامه داشت.

۸- اگر به متن کامل مصاحبه‌ها دسترسی داشته باشید، متوجه خواهید شد که دست کم در مواردی که من در جریان آنها هستم، نه مصاحبه شونده و نه مصاحبه کننده، قصد کار تبلیغی یا فرمایشی را نداشته و مطالب مهم مثبت و منفی درباره دوره زندگی و زمانه مورد بحث صاحب خاطرات مطرح شده است. ولی متاسفانه یافتن یک ساعت مطلب سیاه از بین ۲۰۰ ساعت مصاحبه کاری ساده است که هم مخاطب را بی اعتماد به کل کار کرده و هم ارزش واقعی این مجموعه آرشیوی ارزشمند را مخدوش کرده است.

۹- واقعیت این است که آقای دهباشی و همکارانش در تهیه و تولید این کار به مصاحبه کنندگان و مصاحبه شوندگان قول دادند که یک نسخه تصویری کامل را پس از پایان مصاحبه به آنان تحویل بدهند و برای پخش کامل یا بخشهایی از مصاحبه نیز از مصاحبه شونده اجازه بگیرند. متاسفانه مورد اول در اغلب موارد عملی نشده و مورد دوم نیز هرگز عملی نشد.

۱۰- تا جایی که مطلع هستم همکاری کتابخانه کنگره آمریکا و کتابخانه ملی ایران در بخش تولید این طرح، در حد پرستیژ و استفاده از اعتبار و نفوذ معنوی آنان بوده، مسئولان بنیاد مطالعات ایران در واشنگتن منابع و مصاحبه‌های آرشیوی خود را در اختیار مسئول این پروژه قرار داده بودند، ولی از همکاری مستقیم و رسمی دانشگاه‌های آکسفورد و هاروارد با این طرح اطلاعی ندارم.

۱۱- مطرح کردن موضوع سرقت ایده تاریخ شفاهی از دانشگاه هاروارد و بنیاد مطالعات ایران و ناخدا حمید احمدی، تعبیری کاملا نادرست و غیرحرفه‌ای است. اصل موضوع تاریخ شفاهی و مصاحبه با صاحبان خاطرات امری بسیار قدیمی است و در همه جای دنیا از جمله ایران قبل و بعد از انقلاب، با نیت‌ها و کیفیت‌های مختلف و ابعاد کوچک و بزرگ، نمونه‌ها و سوابق طولانی داشته و دارد و منحصر به مواردی که شما فرمودید نیست. بنابراین استفاده از عبارت “سرقت ایده پروژه” در نوشته شما اعتباری ندارد.

۱۲- اطلاع دقیق دارم که حسین دهباشی در بازگشت به ایران در دفتر پرس تی وی در تهران کار نکرده و با آنان همکاری نداشته است. ضمنا چنان که قبلا هم عرض کردم، موضوع تقاضای پناهندگی از آمریکا هم که مکرر در نوشته شما عنوان شده نادرست است.

۱۳- تا جایی که من می دانم برنامه سازی و همکاری با صدا و سیمای ایران در داخل آمریکا اصلا اتهام و جرم نیست و هم خود صدا و سیمای ایران و هم کانال انگلیسی پرس تی وی در آمریکا دفتر کار و نمایندگان رسمی و خبرنگاران محلی دارند.

۱۴- اتهام قصد ترور افراد توسط حسین دهباشی، متاسفانه در همان حد و استاندارد مستند سخیف پخش شده اخیر در ایران است.

۱۵- درباره اظهارات آقای حسام الدین آشنا درباره وجود جو صمیمی و پدر و فرزندی بین مصاحبه شونده و مصاحبه کننده، از بقیه مصاحبه ها اطلاعی ندارم، ولی وجدانا خدمتتان عرض می کنم در دو تجربه همکاری خودم با این پروژه یعنی مصاحبه با آقای اردشیر زاهدی و مرحوم داریوش همایون جو عمیقا دوستانه ای برقرار بود. من با آقای زاهدی از قبل به دلیل تحقیقاتم درباره خلیج فارس و نقش مثبت و میهن دوستانه ایشان در این بارهt آشنایی و ارتباط داشته و برای ایشان، به خصوص در این مورد،  احترام خاصی دارم. ولی با آقای همایون برای انجام این مصاحبه تماس گرفته و از نزدیک آشنا شدیم و دوستی و ارتباط ما تا زمانی که ایشان زنده بودند ادامه داشت. در حالی که ایشان به خوبی می‌دانستند که من مشروطه خواه نیستم و از نظر پژوهشی و تاریخی هم به طور کلی (و البته نه در همه موارد) منتقد نظام پهلوی هستم.

۱۶- تا جایی که من می‌دانم، حسین دهباشی سال‌ها است که دغدغه و سودای مصاحبه با شخصیتهای حکومت پهلوی را داشته و موضوع تلاش‌هایش در این راه ربطی به آن ندارد که متاسفانه به صورت کنونی، با عجله کاری کنند و شتاب زده تدوین شده و در بحبوحه تحولات ساسی جاری، در دهه فجر امسال از تلویزیون پخش شود.

۱۷- در این میان نکته بامزه این جا است که محافل دست راستی و تمامیت خواه در داخل ایران به سازندگان و حتی تدوین کنندگان این مستند پخش شده اتهام زده اند که همانند مقاله سردار حسین علایی، هدفشان از تولید و پخش این اثر، ظاهرا ارایه یک کار تاریخی و تبلیغی بوده، ولی در واقع، نیت آن‌ها نشان دادن همانندی‌های دوران واپسین حکومت پهلوی و وضعیت کنونی جمهوری اسلامی بوده است!

۱۸- چنان که در بالا هم عرض کردم، من هم مانند شما و شاید به دلایل بیشتر علمی و پژوهشی و کمتر سیاسی بیشتر از شما، از پخش چنین مستند تبلیغی و یک سویه ای متاسف و ناراحتم و فکر می‌کنم که عده‌ای فرصت طلب و نابخرد برای مصارف روزمره و زودگذر سیاسی و تبلیغی خود، یک مجموعه مهم تاریخی را از اعتبار و آبرو انداخته‌اند. شاید هم از ابتدا چنین نیتی وجود داشته که در این صورت باید تاسف خودمان را تشدید کنیم.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=4386