شمعی روشن کن!
فیلم مستند مازیار بهاری درباره دانشگاه زیرزمینی بهاییان در ایران

پنج شنبه ۳ مهر ۱۳۹۳ برابر با ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۴


شمعی روشن کن! فیلم مستند “شمعی روشن کن” اثر مازیار بهاری که درباره دانشگاه “زیرزمینی” بهائیان در ایران است، مدتی است که در دنیای مجازی در دسترس است. اما چندی پیش در “تماشاخانۀ هکنی” در لندن این فیلم برای جمع بسیار بزرگی- که شمار بالایی از آنها ایرانی بودند- روی پردۀ بزرگ نمایش داده شد. به دنبال آن، در میزگردی به ریاست امید جلیلی کمدین معروف و مفسر اجتماعی، و با شرکت مازیار بهاری فیلم‌ساز، پروفسور پیام اخوان وکیل سرشناس مدافع حقوق بشر و دختر جوانی که دانشجوی این دانشگاه در ایران بوده است و اکنون دانشجوی دکترای دانشگاه سنت آندروز است، فیلم مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.

در آگهی این فیلم آمده است: “دولت ایران بهائیان را از تحصیلات دانشگاهی منع می‌کند. “شمعی روشن کن” تصویرگر زندگی مشقت‌بار بهائیان در ایران و پیروزی تعهد آنان نسبت به گسترش دانش در برابر تبعیض و بی‌عدالتی است. در کنار بیان سرنوشت‌ افرادی که قربانی این تبعیض می‌شوند، مصاحبه‌های قوی و آرشیو پُربار تصویری، این فیلم را به مستندی درباره تأسیس “انستیتوی آموزش عالی بهایی” (بی.اچ.ای.آی.) تبدیل کرده است. یک دانشگاهِ زیرزمینی که به جامعه‌ای تحت ستم و سرکوب شده قدرت می‌بخشد و به آن در مقاومت در برابر ستم و سرکوب یاری می‌رساند.

فیلم “شمعی روشن کن” از دو قسمت تشکیل شده است. قسمت اول نظری کوتاه بر تاریخچۀ پیدایش دیانت بهائی در ایران همراه با ارائۀ اطلاعات مختصر و مفید در مورد فلسفه و تفکر آن است. قسمت دوم بر تجربۀ این دانشگاهِ زیرزمینی تمرکز دارد.

اطلاعات تاریخی به وسیلۀ گفتار فیلم و نیز طی گفتگوهایی که با صاحب نظرانِ بهایی و غیربهایی مانند دکتر عباس میلانی انجام شده است ارائه می‌گردد.

یک نکته مهم در این فیلم طرح موضوع بی‌پایه بودن ارتباط بهائیان با صهیونسیم است چرا که مرکز بهائیان در اسرائیل کنونی اتفاقا در دورانی تاسیس شده که آنجا هنوز کشور فلسطین بوده و عبدالبهاء به آنجا تبعید شده بود. دکترعباس میلانی نیز یاد‌آور شد وجود یک میلیون پیرو دیانت بهایی در اوایل پیدایش آن در میان ۱۵ میلیون جمعیت ایرانِ آن روز است که مسلماً درصد بسیار بالایی است. در عین حال فیلم از کینه وعداوتی سخن می‌گوید که از آغاز پیدایش بهائیت همواره در میان مسلمانان قشری نسبت به پیروان آن وجود داشته است. کینه و نفرتی که در مقاطعی از تاریخ ایران به صورتِ خشونتِ آشکار و لجام‌گسیخته بروز یافته است.

فیلم به ویژه از خشونت سهمگینی پرده بر می‌دارد که پس ازانقلاب ۵۷ نسبت به بهائیان رفته و می‌رود. در این رابطه، بخشی از مصاحبۀ یکی ازشبکه‌های تلویزیونی آمریکا با رجایی خراسانی، نمایندۀ جمهوری اسلامی در سازمان ملل آورده می‌شود که در آن وی با لبخند از ضرورت سرکوب و اعدام بهانیان نه به جهت باورهای دینی بلکه به جهت مولود و وابسته بودن آنان به قدرت‌های بزرگ و صهیونیسم که به نظر او دشمنان انقلاب اسلامی هستند، صحبت می‌کند.

در مقابله با ستم و تبعیض، فیلم بر پرهیز بهائیان ازخشونت و انتفام‌جویی و باور راسخ آنان به تلاشِ مثبت و مسالمت‌جویانه تاکید دارد. خانواده رحیمیان نقطۀ محوری این فیلم است که ستم‌های زیادی بر آنان رفته است. پدر در اوایلِ انقلاب پس از شکنجه‌های فراوان درزندان اعدام شد. دو پسر یکی پس از دیگری در زندان به سر برده‌اند. همسر جوان یکی از آنان به دلیل بیماری سرطان درگذشت که احتمالاً فشارهای طاقت‌فرسا در بروز و تشدید بیماری وی نقش داشته‌ است. با وجود این، برادران رحیمیان بر ماندن در ایران یعنی سرزمینی که به آن عشق می‌ورزند اصرار ورزیده و می‌خواهند با دانشِ خود در خدمت کشور باشند.

با توجه به اهمیت بالایی که بهائیان برای کسب دانش و گسترش آن قائل هستند و هم‌چنین الهام گرفته از نگرش مسالمت‌جویانه و سازنده برادران رحیمیان، از ضرورت روشن کردن «شمع» سخن می‌گویند که عنوان فیلم مازیار بهاری نیز از آن گرفته شده است.

در بخشی دیگر از فیلم، دکترعباس میلانی می‌گوید حکومتی که در ۳۳ سال گذشته انحصار رسانه‌ها را در دست داشته هنوز از این اقلیت ۳۰۰هزار نفری واهمه دارد و اجازۀ حضوراجتماعی و رسانه‌ای به آنان نمی‌دهد زیرا می‌داند مردم لزوماً با آنان دراِعمال ستم همراه نیستند.

فیلم مسلمانانی را نشان می‌دهد که حتی برخی از آنان حاملان بنیادگرایی بودند، مانند محمدنوری زاد، که با اعلام پشیمانی از گذشتۀ خود و با حضور در جمع بهاییان از آنان پوزش می‌طلبند. با ترسیم نمای کلی بالا، فیلم‌ساز سپس به سوی موضوع مشخص خود می‌رود.

نقطه محوری فیلم دراینجا ستمی است که با محروم کردن بهائیان از حق تحصیل و تدریس دانشگاهی بر آنان روا می‌شود. در این زمینه بر نکته‌ای که توسط خانمی بهایی، که خود از بنیانگذاران دانشگاه زیرزمینی بهایی است، تاکید می‌شود و آن اولویت فرزندان دختر در کسب دانش نسبت به فرزندانِ پسر در دیانت بهایی است که والدین باید اکیداً آن‌ را رعایت کنند.

در جایی دیگر همین خانم استدلال می‌کند: “وقتی اقلیتی زیر ستمِ شدید و طولانی در جامعه قرار می‌گیرد در نقطه‌ای بالاخره عصیان می‌کند» و می‌افزاید: “نافرمانی بهائیان در مقابل این ستم، تاسیس دانشگاه و جستن و گسترانیدن دانش و معرفت بوده است.»

فیلم با استفادۀ بجا از جلوه‌های ویژه و گرافیک متحرک، که با حال و هوای فیلم خوانایی دارد، درروشنگری و القای حس عاطفی به تماشاگرموفق است. در عین حال به عنوان کاری جدی، در استفاده از جلوه‌های ویژه راه افراط در پیش نمی‌گیرد.

پس از نمایش فیلم، امید جلیلی در آغاز میزگرد گفت که تماشای فیلمِ مازیار بهاری یک تجربۀ به شدت عاطفی برای او بوده و نکات زیادی در آن وی را تحت تاثیر قرار داده است. به نظر جلیلی فیلم نه فقط درباره جامعۀ بهایی بلکه فراتر از آن نشانۀ عزم و ارادۀ انسان در دستیابی به دانش و مقاومت در برابر ظلم وستم است. او سپس این پرسش را با فیلم‌ساز مطرح کرد که چرا به عنوان یک روزنامه‌نگار غیربهایی سراغ این موضوع رفته و چرا در این زمان؟

مازیار بهاری در پاسخ گفت: “به نظرم رفتار حکومت در مقابل بهائیان دماسنج وضعیت سیاسی در ایران است. با گشایش سیاسی در ایران به بهائیان آزادی‌های اندکی داده می‌شود. اما از نظر شخصی، من همیشه علاقمند بودم دربارۀ بهائیان، پروژه‌ای انجام دهم. زمانی که پایگاه کارِ من در ایران بود طبیعتاً، چه درست و چه غلط، برای ادامۀ کار در ایران مجبور به سازش بودم. واضح است که این موضوعی فراتر از مرزهای تحمل حکومت است و من نمی‌توانستم به آن نزدیک شوم. اکنون که این محضورات و محدودیت‌ها را ندارم به علاقۀ دیرین خود جامۀ عمل پوشاندم. دیگر آنکه در دورۀ نوجوانیِ من در ایران، بهائیان حتی ازسوی چپ‌های پیشرو و حتی روشنفکران لیبرال به راحتی پذیرفته نمی‌شدند. حتی مورخ لیبرالی مانند فریدون آدمیت نیز ابتدا نظری بسته نسبت به بهائیان داشت. من خودم در یک خانوادۀ مذهبی بزرگ نشده‌ام. والدین من کمونیست بودند و بسیاری از دوستان ما چپ و دموکرات بودند. حتی برای آنها نیز بهائیان “آن دیگری” بودند.

حال بیاییم به دورۀ ۲۰۰۹ وقتی حکومت جنبش سبز را نیز به بهائیان نسبت داد آنان تدریجاً از حالت تابو درآمده و بیشتر مورد پذیرش جامعه قرارگرفتند. اکنون دیگر در ایران بهایی بودن تابو نیست. دیگر برای نسل جدید ایران بهایی بودن و یا نبودن مسئله‌ای نیست. با وجود اعمال فشار حکومت بر بهائیان به روال سال‌های گذشته، بهائیان جایگاه خودشان را در جامعه پیدا کرده‌اند. یک مقاومت مدنی در ایران در برابر تبعیض و ستم مذهبی بر بهائیان شکل گرفته است.”

امید جلیلی از بهاری پرسید آیا او نیز در نوجوانی فکر می‌کرد که بهائیان جاسوس اسرائیل هستند؟

بهاری در پاسخ گفت: “خیر، ولی به نظر من مسئله مهم آن بود که ما نسبت به وضعیت بهائیان و ظلم و ستمی که به آنها می‌شد بی‌تفاوت بودیم. در حالی که نسبت به اعضای گروه‌های مختلف چپ و سرکوب آنان بی‌نهایت حساس بودیم. ما نمی‌دانستیم و یا توجه نداشتیم که [پس از انقلاب اسلامی] تعداد قابل توجهی از بهائیان اعدام یا مفقود‌الاثر می‌شدند و این بسیار شرم‌آور است.”

مازیار بهاری ادامه داد که به نظرش بهترین مروج بهائیت در ایران خودِ رژیم است که با نسبت دادن باورها و مفاهیمی مانند دموکراسی، برابری و آزادی و نگرش نوین به رابطۀ بین زن و مرد به بهائیان، یعنی چیزهای مورد علاقۀ جوانان امروز، در عمل به گسترش بهائیت کمک می‌کند.

امید جلیلی سپس از دانشجوی سنت اندروز درباره تحصیل در دانشگاهِ زیرزمینی بهاییان پرسید. او در جواب گفت که محوطۀ دانشگاه به بزرگی تهران است؛ یعنی کلاس‌ها در نقاط مختلف شهر- در منازل خانواده‌هایی بهایی که با ریسک کردن خانه‌هایشان را در اختیار دانشگاه گذاشته‌اند- برگزار می‌شود. به این معنا این دانشگاه تلاش کل جامعۀ بهایی است و سنین مختلف را در برمی‌گیرد. او افزود: «در نظرداشته باشیم که بخصوص برای دانشجویان شهرستانی به دلیل وسعت کلان‌شهر تهران و نا کارآمد بودن سیستم رفت و آمد عمومی، این چه کار مشکلی است.»

مازیار بهاری به دنبال شنیدن این حرف گفت: “در دنیای آزاد دورۀ دانشجویی دوره خوش‌گذرانی است. در حالی که دانشجویان دانشگاه بهایی در شرایط مشقت‌باری که هر روز آن با مخاطره همراه است در پی کسب دانش هستنند که این نشانگر عزم و اراده آنهاست. من متواضعانه در برابر آنها سر تعظیم فرود می‌آورم.”

امید جلیلی آنگاه نظر پروفسور پیام اخوان را دربارۀ فیلم پرسید. او گفت: “رنج و مشقت بهایی‌ها در ایران تنها مشکل این اقلیت دینی نیست بلکه به کل هویت ایرانیان مربوط است یعنی هویت ایرانیِ ساخته و پرداخته شده بر بنیاد تنفر و خشونت. اما چیزی که در ایران امروز اتفاق می‌افتد آن است که حتی برخی از آیت‌الله‌ها با جامعۀ بهایی اعلام همبستگی می‌کنند. برخی روشنفکران مسلمان سرشناس از جامعۀ بهایی برای رنج و ستمی که بر آنان رفته است و نادانی و بی تفاوتی اکثریت جامعه نسبت به آنان در گذشته پوزش می‌خواهند. این دست‌آورد بزرگی است. جامعۀ مدرن ایران دیگر خواهان هویتی مبتنی بر تنفر و خشونت برای خود نیست. این طور به نظر می‌رسد که شعار “ایران برای همۀ ایرانیان” و “برابری برای همه” دارد در ایران دارد تحقق می یابد.”

پروفسور اخوان ادامه داد: “در مقابل این ما بنیادگرایی امروزی را داریم که ظاهراً خواهان برگشت به گذشته است ولی در عمل یک ایدئولوژی همگون کننده برای به انقیاد کشاندن جامعه و حفظ امتیازهای صاحبان قدرت و ثروت است. در ایران هم به دنبال روی کار آمدن جمهوری اسلامی باید یک بلاگردان پیدا می‌شد و این بلاگردان بهائیان بودند. باید یک دشمن تخیلی ساخته و پرداخته می‌شد که این همه سرکوب و فشار را توجیه کند. ژان پل سارتر زمانی در مورد یهودیان گفت که “جهودها” در ذهن یک ضدیهودی قرار دارد و اگر وجود هم نداشته باشد او را در ذهن خود بازتولید می‌کند.

در مورد بهائیان نیز درکی که رژیم از بهائیان دارد بر مبنای روان‌نژندی و تنفرِ خودش و توسط خودش بنا شده و هیچ ارتباطی به جهان واقعی ندارد. در ضمن این خشونت و تنفر به هیچ وجه نشانۀ قدرت نیست بلکه نشانۀ ضعف است. درست مانند آنکه مردی که اقتدار واقعی دارد دیگر لازم نیست به همسر و فرزندان خود ظلم کند و به آنها آسیب فیزیکی وارد کند. ما باید اساساً درک و فهم خودمان را از قدرت واقعی و اصیل مورد بازبینی قرار دهیم. دستگیری، بستن، زندانی کردن و کشتن، قدرت واقعی نیست. ما در ایران در دوره گذار زندگی می‌کنیم و مردم رژیم را به دنبال خود خواهند کشاند و از این نظر ایران در منطقه پیشگام است. این در حالیست که اکثریت مردم کشورهای منطقه هنوز در رمانتیسم برگشت به گذشتۀ آرمانی به سر می‌برند. ایران دیگر این رویا را پشت سر گذاشته است. این است تاثیر قدرت نرم و قدرت مدرن واقعی. تحول در ایران در منطقه نیز پژواک خواهد داشت. این آیندۀ مترقی و مدنی ایران است که نطفه‌هایش از هم اکنون بسته شده است.»

مازیار بهاری پیش از به پایان رسیدن یادآوری کرد: «در فوریه روزجهانی ” آموزش جرم نیست” را داریم. فیلم‌بردارانی در اینجا حضور دارند تا نظرکسانی را که مایل هستند حرفی در این مورد بزنند و یا پیامی به رژیم ایران بفرستند ضبط کنند.

حسن ختام این جلسه حرف‌های طاهره دانش بود که طعم تلخ ناامنی را به عنوان بهایی در دورۀ دبستان و دبیرستان در ایران چشیده است. این فعال حقوق بشر رضایتِ عمیق و حس امنیتی را که آن شب در میان هموطنان غیربهایی خود پیدا کرده بود با تماشاگران در میان گذاشت و از این بابت از مازیار بهاری تشکر کرد. او گفت: «به راستی که این نگاه نوین در ایران و خارج از ایران دارد رواج پیدا می‌کند و بی‌تفاوتی‌های سابق نسبت به وضعیت و ستم بر بهائیان رو به کاهش است» و افزود: «فیلم مازیار بهاری چه زیبا و توانا نویدبخش این آیندۀ روشن است.»

در طول این میزگرد امید جلیلی نیز هربار با طنز و کنایه‌های خاص خود کمی از سنگینی فضا و اندوه ناشی از فیلم می‌کاست.

مازیار بهاری و پروفسور پیام اخوان

میزگرد درباره فیلم «شمعی روشن کن!»

نمایش فیلم «شمعی روشن کن!» در لندن

سینما هکنی، لندن

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=1755