جنبش آغوش‌‌های باز

دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ برابر با ۲۰ آپریل ۲۰۱۵


سیاوش آذری – یک گروه زن و مرد جوان روز یک‌شنبه ۱۹ آوریل در پارک بلبوا واقع در منطقه ولی لس آنجلس نوشته‌ای را با هر دو دست روی سینه گرفته و حمل می‌کردند که هر بیننده‌ای با دیدن آنها کنجکاو می‌شد که چه پیامی برای دیگران دارند.

آغوش های باز برای در آغوش گرفتن یکدیگر
آغوش های باز برای در آغوش گرفتن یکدیگر

FREE HUGS (آغوش های آزاد) که روی کاغذهای رنگارنگ نوشته شده بود، مرا نیز کنجکاو کرد بدانم که جریان چیست به ویژه آنکه دو خانم ایرانی نیز جزو دعوت‌کنندگان بودند.

پس ازتوافق به انجام  گفتگو سرپرست گروه خود را Daniel Kayzarpaj  مدیر و مربی Design Spectrum Life معرفی کرد. با کمی تحقیق معلوم شد از نسل اول مهاجران مجارستان است. دانیل برایم گفت که با حمل شعار «آغوش های باز» در انستیتوی وی به داوطلبان آموخته می‌شود چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند. این ارتباط به دوره‌دیدگان می‌آموزد خود را با شرایط  موجود وفق بدهند.

وی افزود که «وُرک شاپ»های او در هتل‌ها و دوره‌های آموزشی تنها در چند جلسه و با پرداخت شهریه صورت می‌گیرد و تجمع امروز به دلیل فارغ‌التحصیل شدن شرکت‌کنندگان دوره جاری است.

وی گفت: جوانی را دیدم که ۲۲ سال برادرش را ندیده بود. من با او صحبت کردم و او را با مفهوم و کاربرد واقعیت‌ها آشنا کردم. وقتی روز بعد نزد من برگشت گفت نیمه شب به برادرش زنگ زده و بسیار از این پیوند دوباره خوشحال است.

دانیل توضیح داد: در گروه ما نه سیاست جایی دارد، نه دین و آئین افراد مطرح است. همه با هم صمیمی و دوست و در پیوند هستند.

دختر دانشجوی ایرانی

با ارغوان وفائی دختر ۲۴ ساله خوش‌روی ایرانی  دانشجوی کالج سانتا مونیکا به گفتگو می‌نشینم. وی می‌گوید یک سال است به آمریکا آمده. در ایران رشته مهندسی فیزیک را در دانشکده علوم تحقیقاتی  تهران وابسته به دانشگاه آزاد طی ‌کرده ولی با ورود به لس آنجلس قصد دارد در رشته داروسازی تحصیل کند. ارغوان در مورد تغییر رشته‌اش می‌گوید فکر می‌کند که این رشته بهتر است.

در مورد پیوستن به گروه «فری هاگ» ارغوان توضیح می‌دهد با یک دختر ایرانی دوست صمیمی است. او این دوره را که مدت‌اش سه ماه است تمام کر و او نیز تشویق شد این دوره را ببیند.

می‌پرسم: آیا در شرایط سختی در ایران زندگی می‌کردی؟ پاسخ می‌دهد: نه، به مراتب بیشتر از اینجا خوش بودم. تفریح‌ام بیشتر بود. پارتی بیشتر بود. همین لباس را که به تن دارم می‌پوشیدم منتها یک روسری هم می‌گذاشتم.

وقتی می‌پرسم: پس چرا از ایران خارج شدی؟ به سادگی می‌گوید: هیچی، به خودم گفتم بیام بیرون از ایران، زندگی خودم را بسازم. با پیوستن به این گروه می‌توانم قدرت لازم را درخودم پیدا کنم که بتوانم با مشکلات کنار بیایم. چون در داخل ایران مجال برای خوش بودن هست ولی در خارج فرصت پیدا می‌کنید به خود بپردازید و ببینید کجا ایستاده‌اید و برای آینده خود چه برنامه‌ریزی باید بکنید. به همین ترتیب، وقتی از یک دانشگاه معتبر فارغ‌التحصیل بشوید بهتر به شما کار می‌دهند. خلاصه آمدم تا زندگی‌ام را بسازم.

می‌پرسم: پس از پایان تحصیل به ایران برمی‌گردید؟ می‌گوید: نه…!

بانوی برنامه‌نویس کامپیوتر

خانم ماندانا یزدی‌تبار خود را برنامه‌نویس کامپیوتر معرفی می‌کند و می‌گوید: ۳۷ سال است در امریکا زندگی می‌کند و از همسرش جدا شده است.

می‌پرسم: گذراندن این دوره «آغوش‌ باز» چه پیامی با خود دارد؟ می‌گوید: پرداختن به خویش. همه ما از این اوضاع آشفته جاری خسته شده‌ایم. این دوره به ما می‌آموزد که چگونه با شرایطی که در آن هستیم کنار بیائیم و با آن بسازیم، امکانات واقعی را در نظر بگیریم، شرایط را بسنجیم و برای حل مشکلات خود راهی پیدا کنیم و بر آنها چیره شویم.

او اضافه می‌کند: مثلا آموخته‌ام که مسائل را سخت نگیرم بلکه به طریقی بپذیرم که هست و باید با آنها کنار آمد. خلاصه، این دوره درس‌های مختلفی به من آموخت که آسان گرفتن زندگی مهم‌ترین آنهاست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=10110