ما و نهادهای مدنی خارج کشور (اسماعیل نوری علا)

جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ برابر با ۲۴ آپریل ۲۰۱۵


از نظر من، در پنج سال گذشته، با وجود لجاجت سرسختانه  شخصیت‌ها و رهبران گروه‌های سیاسی، راه درازی طی شده است.

اسماعیل نوری علا
اسماعیل نوری علا

اختلافات عقیدتی و باورهای فلسفی و سیاسی، در دوام آوردن حکومت اسلامی و دراز شدن دوران زندگی در تبعید، کم رنگ و گاه بی‌معنا می‌نمایند. جنگ میان پادشاهی‌خواه و جمهوری‌خواه در خارج کشور بی معنا و بی حاصل است. جدال بین سوسیالیسم و لیبرالیسم، در فاصله‌های بسیار از ایران، بیشتر حکم سرگرمی را دارند. مسلمان و یهودی و مسیحی و بهائی در خارج کشور رمز و راز انسانی ِ هم‌زیستی را می‌آزمایند و برای ایران آینده همین فضا را می‌خواهند.

هفته  پیش، در سفری به تورنتوی کانادا بودم و نتوانستم جمعه‌گردی معمولم را بنویسم. اکنون هم که به خانه برگشته‌ام می‌بینم که حال و هوای این سفر هنوز در ذهنم می‌چرخند و از من می‌خواهند تا مطلب این هفته را نیز به شرح این دیدار اختصاص دهم.

شاید این تأثیر سفر به تورنتو بیشتر از آن جهت ذهنم را مشغول به خود داشته است که پنج سال پیش نیز آغاز فعالیت‌های سیاسی ـ تشکیلاتی‌ام در آن شهر کلید خورده است؛ در سرآغاز سال ۲۰۱۰، سالی که غوغای «جنبش سبز» را پشت سر نهاده و می‌رفت تا دوران فروکش هیجانات مردم از یک سو، و آگاهی آنان بر حقایقی تلخ را، از سوی دیگر، آغاز کند.

مردم، به بهانه  تقلب در انتخابات (واقعی یا خیالی‌اش، فرقی نمی‌کند) به خیابان‌ها آمده بودند و از شعار «یا حسین، میرحسین» به شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» رسیده بودند و «گوهر برانداز جنبش سبز»شان را در همین تحول آشکار ساخته بودند، اما به شدت سرکوب شده و دل‌شکسته به خانه‌هاشان برگشته بودند.

آن حقیقت تلخی که بر همه آشکار شده بود در این نتیجه‌گیری خلاصه می‌شد که «در راستای انحلال حکومت اسلامی نمی‌توان روی نیروی‌های مذهبی اصلاح‌طلب و مدعی ملی ـ مذهبی بودن حساب کرد. آنها در پی ایجاد حکومت اسلامی خود هستند و اگر ببینند که با کنش اعتراضی مردم کل رژیم اسلامی به خطر می‌افتد عقب‌نشینی می‌کنند و مردم را نیز از پیشروی به سوی سرنگونی رژیم باز می‌دارند».

حقیقت دیگر هم در میان بود: اصلاح‌طلبان می‌کوشیدند ماهیت سکولار «جنبش سبز» را پنهان کرده و کل جنبش را به سود خود مصادره کنند؛ حال آنکه تحول رفتارها و شعارهای شرکت کنندگان در جنبش سبز نشان می‌داد که این حرکت دارای مقاصدی سکولار (مخالف دخالت مذهب در حکومت) و دموکرات (خواستار اجرائی شدن مفاد مندرج در اعلامیه  جهانگستر حقوق بشر) است.

و بر اساس این برداشت از جنبش سبز هم بود که خانم شکوه میرزادگی و من بر آن شدیم تا در مورد ماهیت سکولار دموکرات این جنبش بیانیه‌ای منتشر کنیم تا، لااقل در گوشه‌ای از تاریخ، این یادآوری بجا بماند که آن جنبش تنها دارای روندی اصلاح‌طلبانه در حوزه  حکومت مذهبی نبوده است. خوشبختانه این بیانیه، که به پیشنهاد شکوه میرزادگی «ما ایرانی بی تبعیض می‌خواهیم» نام گرفت، با تأیید بخش بزرگی از روشنفکران و فعالان اپوزیسیون روبرو شد[۱]. در پایان آن بیانیه آمده بود:

«[ما] تنها راه چاره برای نجات سرزمین‌مان از انواع بحران‌های فعلی را انحلال کامل حکومت موجود و به رأی گذاشتن نوع حکومت آینده، و گزینش نمایندگان مجلسین مؤسسان و شورا، و دولت آینده  ایران از طریق یک سلسله انتخابات آزاد، و زیر نظارت نهادهای بین‌المللی می‌دانیم… و، با ایجاد یک دبیرخانه و سایت اینترنتی، که فقط عهده‌دار مسئولیت ایجاد ارتباطات شبکه‌ای و تبادل افکار و ایده‌ها بوده و می‌کوشد تا همگان را در جریان فکرها و نظرهای نیروهای سکولار ایران قرار دهد، از همه  ایرانیانی که خود را با ما همدل و همراه می‌یابند دعوت می‌کنیم تا با امضا  کردن این بیانیه ـ حتماً با نام‌های حقیقی خود ـ به ما بپیوندند».

در پی انتشار این بیانیه بود که چند تن از کوشندگان سیاسی شهر تورنتوی کانادا با ما تماس گرفته و از ما دعوت کردند تا برای ایراد سخنرانی پیرامون پیشنهادات خود به آن شهر سفر کنیم.

پنج سال پیش، هنگامی که در یک بعد از ظهر بسیار سرد به محل ایراد سخنرانی رفتیم تنها دعوت کنندگان خود را یافتیم که در کنار «میز کتاب شان» ایستاده و با نگرانی به در ورودی خیره شده بودند. آنها با خجالت به ما گفتند که در شهر شایع است که اصلاح‌طلبان این مجلس را «تحریم» کرده‌اند و امکان دارد کسی برای شنیدن حرف‌های ما نیاید. اما آن روز مردمان بسیاری آمدند. سالن بزرگ شهرداری تورنتو که بیش از ۴۰۰ نفر گنجایش دارد پر شد و عده‌ای هم در گرداگرد داخل سال ایستاده بودند. برگزار کنندگان مجلس بعداً به ما گفتند که اکثر اصلاح‌طلب‌ها و وابستگان به آنها نیامده بودند و آنها اغلب شرکت کنندگان در این مجلس را برای نخستین بار بود که می‌دیدند. معنای این واقعه روشن بود: جنبش سبز آن بخشی از جمعیت شهر را متوجه خود کرده بود که قبلاً از حرکات جاری سیاسی قطع امید کرده بودند.

باری، سخنرانی‌ها انجام شدند و مورد استقبال و حمایت حاضران در جلسه قرار گرفتند[۲]. اما در جلسات کناری این سفر بود که دوستان تورنتوئی ما اظهار علاقه کردند که درگیر یک حرکت تشکیلاتی در راستای تبلیغ برداشت‌های ما از سکولار دموکرات بودن جنبش سبز شوند. جلسات‌مان رسمی‌تر شد. فکر ایجاد «شبکه  سکولارهای سبز» و تشکیل «انجمن‌های شهری این شبکه» با استقبال روبرو شد. اساسنامه  موقتی تهیه گردید و «انجمن سکولارهای سبز تورنتو»، به عنوان اولین انجمن شبکه، اعلام موجودیت کرد[۳] و به زودی در شهرهای دیگر دنیا نیز انجمن‌های سکولارهای سبز سر برکشیدند و شبکه جان گرفت و صاحب تشکیلات شد و…[۴]

اکنون، پنج سال پس از آن تجربه  نخست، به شهر تورنتو باز می‌گشتیم. تورنتو دارای چند تشکل سکولار شده بود. در عین حال، سکولار دموکرات‌های شهر موفق شده بودند در انتخابات «کنگره  ایرانیان کانادائی»[۵] اکثریت آرا  را به دست آورند. دکتر فرخ زندی، استاد اقتصاد دانشگاه یورک، که رئیس انجمن سکولار‌های سبز تورنتو نیز بود، به ریاست آن کنگره انتخاب شده بود. فعالان سکولار دموکرات با مقامات کانادائی ارتباط یافته و آنان را در تصمیم‌گیری برای قطع روابط با حکومت اسلامی حمایت کرده بودند. پس از دو سال، انتخابات برای ریاست این کنگره تجدید شده و سکولار دموکرات دیگری، به نام آقای رضا بنائی، به ریاست کنگره برگزیده شده بود. آنگاه، اهمیت این پیشرفت‌ها و  موفقیت‌ها موجب شده بود که پرسش از اینکه «نقش نهادهای مدنی در خارج از کشور چیست؟» به طور جدی مطرح شده و تصمیم گرفته شود تا در راستای یافتن پاسخی چند جهته برای این پرسش، از برخی فعالان سیاسی دعوت به عمل آید.[۶ ـ مجموع سخنرانی‌ها در چهار بخش]

خانم شکوه میرزادگی، که خود اولین نهاد بین‌المللی غیر دولتی خارج کشور را برای نجات آثار تاریخی ایران بنیاد نهاده و به کمک همراهان‌اش در ایران و خارج ایران، در نجات برخی از آثار تاریخی به ویژه آرامگاه کورش بزرگ نقش عمده را بازی کرده است، دعوت شده بود تا، بر اساس تجربه  موفق خود در تجهیز نیروهای ایران‌دوست خارج کشور، در مورد نقش نهادهای فرهنگی خارج کشور صحبت کند [در بخش دوم سخنرانی‌ها].

خانم الاهه شکرائی، که در آن مجلس با ایشان آشنا شدیم، آمده بود تا حاصل تجربه‌های خود در نهادهای مدنی کانادا را با حضار در میان بگذارد[در بخش اول سخنرانی‌ها].

آقای حسن داعی، که فعالیت‌های خستگی ناپذیر و پیروزمندانه‌اش در راستای افشای نقش نهاد مدنی دیگری به نام «نایاک»، که برای حفظ منافع حکومت اسلامی فعالیت می‌کند، او را به چهره‌ای سرشناس تبدیل کرده است، آمده بود تا به چگونگی نفوذ عمال حکومت اسلامی در نهادهای مدنی خارج کشور بپردازد[در بخش دوم سخنرانی‌ها].

آقای علی جوادی، از حزب کمونیست کارگری ایران، قرار بود در مورد تجربه و نقش احزاب سیاسی خارج کشورـ که جزو نهادهای مدنی محسوب می‌شوندـ سخن بگوید اما چون موفق به آمدن نشده بود سخنان‌اش را بصورت یک ویدئو فرستاده بود [در بخش اول سخنرانی‌ها].

و من هم، بعنوان کوشنده  راه ایجاد تشکل‌های سیاسی‌ـ مدنی در خارج کشور، آمده بودم تا در همین زمینه‌ها سخن بگویم [در بخش سوم سخنرانی‌ها].

نخستین نکته‌ای که نظر مرا به خود جلب کرد حضور نمایندگان مختلفی از جناح‌های سیاسی بود که با علاقه و حرارت در برگزاری مجلس و در بحث‌های بخش پرسش و پاسخ شرکت داشتند. در آنجا با دوستانی کمونیست، مجاهد، سوسیالیست، پادشاهی‌خواه و… روبرو شدم که گوئی آمده بودند تا بر نکته  دیگری که در پایان آن بیانیه  پنج سال پیش آمده بود تأکید کنند:

«هموطنان! ما کم جمعیت و ناتوان نیستیم اما پراکندگی‌مان کارائی را از ما می‌گیرد. در این راه هیچ نیازی به کنار گذاشتن عقیده و سلیقه و مذهب و مکتب شخصی کسی وجود ندارد. مسلمانان شیعه و سنی، زرتشتیان، مسیحیان، بهائیان، کلیمی‌ها، و بی دینان و منکران مابعد الطبیعه همگی می‌توانند، در راستای ایجاد فضای تساهل و تحملی که هم‌زیستی همگانی را تضمین می‌کند، خود را سکولار دانسته و برای تحقق خواست‌های مندرج در این بیانیه به صفوف ما بپیوندند».

از نظر من، در پنج سال گذشته، با وجود لجاجت سرسختانه  شخصیت‌ها و رهبران گروه‌های سیاسی، راه درازی طی شده است. اختلافات عقیدتی و باورهای فلسفی و سیاسی، در دوام آوردن حکومت اسلامی و دراز شدن دوران زندگی در تبعید، کم رنگ و گاه بی معنا می‌نمایند. جنگ میان پادشاهی‌خواه و جمهوری‌خواه در خارج کشور بی معنا و بی حاصل است. جدال بین سوسیالیسم و لیبرالیسم، در فاصله‌های بسیارمان از ایران، بیشتر حکم سرگرمی را دارند. مسلمان و یهودی و مسیحی و بهائی در خارج کشور رمز و راز انسانیِ هم‌زیستی را می‌آزمایند و برای ایران آینده همین فضا را می‌خواهند.

دیگر کسی در برابر ایده  «دموکراسی سکولار» اخم نمی‌کند و به تأمل و شک نمی‌نشیند. همه دانسته‌اند که سکولار دموکراسی مزاحم کسی نیست یلکه چتری حمایتی است که چون در حاکمیت تجلی یابد از مزاحمت عقاید و تعرض آنها نسبت به یکدیگر جلوگیری می‌کند.

نیز دانسته شده است که سکولار دموکراسی می‌کوشد تا هیچ ایدئولوژی مذهبی و غیر مذهبی را به «حکومت» راه ندهد اما، در سطح «دولت»، این امکان را فراهم آورد که گروه‌های سیاسی ایدئولوژی‌ها خود را به «برنامه‌های سیاسی» تبدیل کنند و در انتخابات‌های آزاد آینده ایران نجات یافته از چنگ خونریز حکومت اسلامی، بکوشند تا در دوره‌های چند ساله نظر مردم را به خود جلب کرده و مهار دولت را از آن خود کنند؛ با این آگاهی که اگر برنامه‌هاشان موفق نشود باید جای خود در دولت را به برنامه‌داران دیگر واگذارند.

اما جالب بود که این بار هم در تورنتو، اکثر اصلاح طلبانِ خواستار حفظ حکومت اسلامی، حتی از سر کنجکاوی هم شده، به مجلس ما نیامده بودند. در این سفر بود که دانستیم آنها کوشش خود را بر آن گذاشته‌اند تا در انتخابات آینده  «کنگره  ایرانیان کانادائی» شرکت کرده و پیروز شوند و از اولین برنامه‌هاشان هم ایراد فشار به دولت کانادا برای برقراری روابط سیاسی با حکومت اسلامی است.

در واقع، پس از اشراف به این واقعیت بود که من بخشی از سخنان‌ام را مستقیماً به این روند اختصاص داده و هشدار دادم که اگر «سکولار دموکرات‌های پیروز» در مورد دست‌آوردهای خود غرّه شده و از هوشیاری و آگاهی و دخالت مجدانه در انتخاباتی از این گونه دست بردارند، پیروزی با طرفداران اصلاح‌طلب حکومت اسلامی خواهد بود که همگان دیده‌ایم چگونه، طی همین پنج ساله، بسیار از ایران به خارج آمده و در سطح خارج کشور پخش شده‌اند [در بخش سوم سخنرانی‌ها].

این اصلاح‌طلبان، که از حمایت‌های مالی مستقیم و غیرمستقیم بسیاری برخوردارند، در خارج کشور دو وظیفه  اساسی را بر عهده دارند: یکی لابی‌گری (مستقیم و یا غیر مستقیم) برای حکومت اسلامی و دیگری ایجاد تفرقه در صفوف سکولار دموکرات‌هائی که نسخه  نجات را در کوشش برای ایجاد «آلترناتیو سکولار دموکرات» در برابر حکومت اسلامی یافته‌اند تا از تکرار تجربه  تلخ شکست جنبش سبز در آینده جلوگیری کنند.

من در باره  نکته  اخیر پیش از این هم نوشته و نشان داده‌ام که کوشش برای اختلال در کار آلترناتیوسازی دارای دو برنامه است: یکی اصرار بر اینکه خارج کشور باید در تابعیت از داخل کشور عمل کند، و دیگری آنکه ما برای رسیدن به آینده‌ای بهتر در کشورمان نباید عجله داشته باشیم و لازم است که بر برنامه‌های بلندمدت «فرهنگ سازی» تکیه کرده و از انحلال‌طلبی دوری بجوئیم.

اما سفر به تورنتو پایان شیرین دیگری نیز داشت. دو ماهی دیگر سومین کنگره  سکولار دموکرات‌های ایران در شهر فرانکفورت آلمان برگزار خواهد شد. این یک گردهمآئی عمومی است که به هیچ سازمان و گروه سیاسی خاصی وابستگی ندارد و یک هیئت برگزار کننده هفت نفره، متشکل از داوطلبانی بی چشم‌داشت، امکان برگزاری‌اش را فراهم می‌کنند. دوستان ما در تورنتو، که معتقد بودند محل برگزاری این کنگره باید به صورت متناوب در قاره‌های امریکا و اروپا تعیین شود، به مشکلات سفر از امریکا به اروپا و برعکس اشاره کرده و توقع داشتند که، پس از برگزاری اولین کنگره در واشنگتن و دومین در بوخوم آلمان، سومین کنگره در قاره امریکا برگزار شود. اما از آنجا که هم اکنون مقدمات انجام این کنگره در فرانکفورت آلمان فراهم شده و جزئیات کار هم تا ده روز دیگر به اطلاع عموم خواهد رسید، اصرار داشتند که شهر تورنتو برای چهارمین کنگره  سالیانه  سکولار دموکرات‌ها انتخاب شود. آنها حتی به امکانات وسیعی که به صورت رایگان در اختیار داشتند اشاره کرده و معتقد بودند که بودجه‌های فراهم شونده را باید صرف کمک به هزینه‌های سفر یاران از اروپا به امریکا کرد.

بدین سان، به هنگام بدورد، من مأموریت یافتم تا این فکر را با اعضای کمیته برگزاری کنگره‌ها در میان گذاشته و امکانی را فراهم آورم تا نماینده‌ای از سکولار دموکرات‌های تورنتو به فرانکفورت آمده و در همان جا دعوت جمع سکولار دموکرات‌های این شهر را از کنگره مطرح سازد.

*****

من سخنرانی تورنتوی خود را این گونه آغاز کرده بودم: «اجازه دهید که حرفم را با تبریکی به شما که موفق شدید حکومت کانادا را به قطع رابطه  سیاسی با حکومت اسلامی تشویق کنید آغاز کنم. این افتخار بزرگی برای شما سکولار دموکرات‌ها است». این سخن با استقبال غرور آمیز حضار روبرو شد اما در بخش پرسش و پاسخ بود که جوانی پشت میکروفن آمد و از من پرسید: «دلیل شما بر اینکه ایرانیان تورنتو در این قطع رابطه دست داشته‌اند چیست؟ آیا مدرکی دارید که ارائه کنید؟» و من در پاسخ دوست جوانم چه می‌توانستم بگویم جز اینکه: «نه! مدرکی ندارم. فقط خیال کردم که این کار با همت شما اهالی تورنتو انجام گرفته. اما اگر شما این افتخار را دوست ندارید من تبریکم را پس می‌گیرم!» [در بخش چهارم ـ پرسش و پاسخ‌ها].

و در بازگشت از آن مجلس بود که از خود پرسیدم آیا به راستی وقت آن نرسیده تا ما ایرانیان خارج کشور سهم خود را در آنچه با جریانات سیاسی مربوط به کشورمان رابطه دارد سرشماری و ارزشیابی کنیم و دریابیم که کدام بخش از کارهامان بر آینده  کشوری که با چشم تر و دلِ نگران ترک‌اش کرده‌ایم تأثیر دارد؟ «نایاک» و دیگر لابی‌های حامی حکومت اسلامی هم‌چنان به کار خویش مشغولند و نیازی به ما و همکاری‌هامان ندارند اما نهادهائی که در مخالفت با سیاست‌های مختلف حکومت اسلامی به وجود می‌آیند تنها با تکیه بر حمایت ماست که می‌توانند در کار خود موفق شوند. آیا این آن وظیفه‌ای نیست که در شهرهای محل اقامت‌مان، درِ خانه‌هامان را می‌کوبد و از ما کمک می‌طلبد؟

___________________________________________________

  1. http://www.seculargreens.com/2.First-Declaration.htm
  2. https://www.youtube.com/watch?v=Qrwfscg-b24
  3. http://www.seculargreens.com/Articles/022510.Inauguration-of-Toronto-charter.htm
  4. http://www.seculargreens.com/4.Second-Declaration.htm
  5. https://www.facebook.com/ICCongress
  6. videos:

Part 1: https://www.youtube.com/watch?v=tRyX9Nlsrss

Part 2: https://www.youtube.com/watch?v=uuk6BWRjsS4

Part 3: https://www.youtube.com/watch?v=Mvvh5aya1T8

Part 4: https://www.youtube.com/watch?v=k8zEFX4m19c

 

[email protected]

 

http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=10530