کوچه‌ی مشهور فریدون مشیری در شعر، اما نه در زادگاهش…

شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴ برابر با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۵


کتایون حلاجان (+عکس، ویدیو) – در روز جمعه ۱۳ نوامبر تنها با فاصله یک ساعت از حملات تروریستی پاریس توسط افراطیون اسلامی علیه انسانیت، مهر و عشق که به کشتار بیش از صد نفر و زخمی شدن ده‌ها تن در آن شب انجامید، جمعیت کوچکی از ایرانیان در گوشه‌ای از پاریس یاد و نام فریدون مشیری را گرامی می‌داشتند. شاعری که جز از برای مهر و عشق و دوستی و آزادی و طبیعت نسرود.

برنامه با خواندن شعر معروف «‌کوچه» به زبان انگلیسی و فرانسه توسط خانم سوزی ضیایی همراه با نوازندگی ویولون‌سل آقای مهرداد بران آغاز شد و سپس خانم مهشید مشیری فرهنگ‌نویس، مترجم و داستان‌نویس به بررسی اشعار و جایگاه فریدون مشیری در شعر معاصر فارسی پرداخت.

kayhan.london©
kayhan.london©

وی در ابتدا درباره پیدایش شعر نو و اینکه سرآغاز رویارویی شعر فارسی و شعر مغرب‌زمین بوده صحبت کرد و توضیح داد که شاعرانی چون تقی رفعت، لاهوتی، شمس کسمایی، میرزاده عشقی و تنی چند به فکر تغییر شعر و قالب و محتوای سنتی آن افتادند و کوشیدند شعر فارسی را از تنگنای قواعد کلاسیک در بیاورند.فریدون مشیریپس از آن نیما یوشیج بود که  با تجربه و شناخت از شعر کهن فارسی پا به میدان این تغییر گذاشت و هم اوست که پدر «شعر نو» و انتخاب این نام برای شعر معاصر ایران است.

خانم مشیری گفت، در ادامه شاعران جوان آن دوران با پیروی از نیما و جریان شعر نو پا به این عرصه گذاشتند به طوری که  شاهد درخشش نام‌هایی چون مهدی اخوان ‌ثالث، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، سیمین بهبهانی، فریدون مشیری و دیگران هستیم.

وی در بخشی دیگر به شعرهای اجتماعی و سیاسی فریدون مشیری اشاره کرد و تاکید نمود که شعر او سیاست‌زده نیست اما به طور غیرمستقیم بازتاب رویدادهای  سیاسی دوران خویش است و این مهم را به وضوح در اکثر شعرهای مشیری می‌بینیم، اینکه او شاعری علیه بیدادگری و ظلمی‌ست که در طول تاریخ همواره گریبانگیر نوع بشر بوده است. مشیری این بیدادگری را به شدت نکوهش می‌کند.

مهشید مشیری در ستایش شاعر می‌گوید که وی  انسان‌گرا و متعهد در برابر جامعه بشری بود و بسیاری از شعرهایش مرثیه‌ای در مرگ انسانیت است.

kayhan.london©
kayhan.london©

او فریدون مشیرای را پیشتاز و میدان‌دار شعر رمانتیسم اجتماعی می‌داند چرا که شعرش عاشقانه، شفاف، آگاه و تاثیرگذار است.

در پایان  به بررسی شعر کوچه و دلایل ماندگار بودن این شعر پرداخته شد، و اینکه شاعران بسیاری چون اوحدی مراغه‌ای، بیدل دهلوی، حافظ، عرفی شیرازی و قره‌العین تا شاعران معاصر مانند فروغ فرخزاد یا سهراب سپهری و دیگران شعرهای بسیاری در وصف کوچه دارند، مانند این شعر زیبای قره‌العین:

گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به ‌رو

شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به ‌مو

از پی دیدن رُخ‌ات همچو صبا فتاده‌ام

خانه به خانه در به ‌در کوچه به کوچه کو به کو

با این‌حال هیچ ‌کدام به اندازه «کوچه»ی فریدون مشیری خاطرات جمعی ما را از  مفهوم کوچه عطرآگین نکرده است. به عقیده مهشید مشیری، «کوچه»ی  مشیری در سرزمین شعر فارسی به لحاظ محبوبیت رخدادی است اجتناب‌ناپذیر. ما اما هیچ کوچه‌ای را با نام شاعر حتی در زادگاهش نداریم.

kayhan.london©
kayhan.london©

برنامه با خواندن یکی از اشعار فریدون مشیری توسط دوست بسیار نزدیک‌اش  آقای محمد مشیری که با وجود سن  بالا و دشواری‌های بسیار در این مراسم حضور یافته بود به پایان رسید.

کوچه

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان، صاف و شب، آرام

بخت، خندان و زمان، رام

خوشۀ ماه فرو ریخته در آب

شاخه‌ها  دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:

ـ «از این عشق حذر کن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،

آب، آیینۀ عشق گذران است،

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!»

با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟- ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،

نتوانم!

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،

چون کبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم. . .»

باز گفتم که: «تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم، نتوانم!»

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب، نالۀ تلخی زد و بگریخت . . .

اشک در چشم تو لرزید،

ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم.

نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

نه کُنی دیگر از آن کوچه گذر هم . . .

بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

شعر کوچه با صدای شاعر
منبع: برنامه آپارات

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=29979