هر تعریفی که از امنیت داشته باشیم، هر انتقادی که نسبت به نهادهای امنیتی در جوامع باز داشته باشیم، هر رفتاری را که از سوی آنها تایید نکنیم، با این همه نمی توان انکار کرد که نه تنها حضور پلیس در این جوامع مترادف با احساس امنیت است بلکه در برخی موارد شهروندان گله میکنند که چرا آنها حضور بیشتری ندارند!
در همین یک سال اخیر که عملیات تروریستی در شهرهایی مانند پاریس و بروکسل تکرار شد، شهروندان در گفتگو با رسانههای مختلف خشنودی خود را از حضور پلیس و نیروهای انتظامی ابراز میکنند چون احساس میکنند در برابر رویدادهای احتمالی، تنها نیستند.
حتی در جنبشهای اجتماعی نیز پلیس در این جوامع، نقش بازدارنده دارد و نه سرکوبکننده، آن هم در شرایطی که این جنبشهای اجتماعی فراگیر نیستند و بخشی از جامعه در برابر بخش دیگری از همان جامعه، بدون آنکه در برابر هم قرار داشته باشند، احساس ناامنی میکند.
گذشته از مسایل جاسوسی و امنیتی که به موضوع امنیت ملی هر کشوری مربوط میشود، در موارد دیگر، حضور پلیس میبایست محسوس باشد تا جامعه احساس امنیت کند. محسوس نه به این معنی که در هر لحظه شهروندان را مورد بازرسی و کنترل قرار دهند و به این ترتیب به جای آرامش، برایشان مزاحمت تولید کنند، بلکه حضور مشخص و قانونمند (قانون دمکراتیک و نه قانون سرکوبگرانه) داشته باشند و نه اینکه مانند مأموران مخفی سازمانهای اطلاعاتی در میان آنها بلولند و جاسوسی کنند تا اگر کسی خلافی کرد، وی را به مأموران انتظامی یا امنیتی تحویل دهند!
اهمیت و فلسفهی قانون و نهادهای نظم و امنیت در نقش پیشگیری کننده و بازدارندهی آنهاست و نه مجازات و سرکوب.
در ایران اما دستگاه قضا، قانون، پلیس و نهادهای انتظامی نه تنها سبب آرامش و احساس امنیت نمیشوند، بلکه خود به عنوان اهرمهای سرکوب، از مهمترین دلایل عدم آرامش و ناامنی در جامعه هستند. حال بر مجموعهی عریض و تحویل قضایی و امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی، تمامی نهادهای موازی مربوطه و گشتهای رنگارنگ را که «لباسشخصیها» و «خودسرها» نیز به طور غیررسمی جزو آنها به شمار میروند اضافه کنید و بر همه اینها گشت نوظهور «نامحسوس» را بیفزایید تا معلوم شود این عدم آرامش و نبود احساس امنیت کاملا دو طرفه است:
حکومت و جامعه آرام نیستند و در برابر یکدیگر احساس امنیت نمیکنند. نهادهای حاکم و مردم به یکدیگر اعتماد ندارند. اگرچه مردم در همین عدم امنیت به زندگی خود مشغولند اما حکومت فکر میکند با گسترش دم و دستگاههای امنیتی و پلیسی میتواند این زندگی را آن طور که خود میخواهد هدایت کند. این تلاش که تا کنون با انواع نهادهای محسوس ناکام مانده است، بیتردید با گشت و مأموران نامحسوس نیز به جایی نخواهد رسید.
حضور پلیس یعنی احساس امنیت . فقط یک جمله کوتاه .در کوچه و خیابان واکثر شهرهای ایران مردم بادیدن پلیس می گویند زنبور ، زنبور .یعنی اماده دفاع از خود باش یا اینکه الفرار . چونکه پلیس شده رفیق دزد و شریک غافله .