کتایون حلاجان – حمیرا ایازی بروجرد (سیلیر) که از سال ۱۹۷۵ برای ادامهی تحصیل ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد، در حال حاضر مدیریت سازمان غیردولتی (ان جی او) Innocence in danger را به عهده دارد.
این مرکز وظیفهاش کمک به کودکان و نوجوانانی است که تحت خشونت و یا تجاوز جنسی قرار میگیرند. Innocence in danger در چندین کشور شعبه دارد و از نخستین مراکزی است که به طور گسترده در شبکههای اجتماعی در این باره اطلاعرسانی میکند.
کیهان لندن در مورد فعالیتهای این مرکز با خانم سیلیر به گفتگو نشسته است.
-خانم سیلیر، برای اطلاع خوانندگان ما لطفا بگویید که تحصیلات شما در چه رشتهای است، و چه شد که به فکر دایر کردن چنین مرکزی افتادید؟
-من در تهران به دنیا آمدم ولی پدرم از کردهای سنندج بود و من هنوز خاطرات واضحی از سفرهایم به این شهر زیبا دارم. در سال ۱۹۷۵ به همراه تنها خواهرم که اکنون در قید حیات نیست به فرانسه آمدم و اینجا شروع به تحصیل کردم. بعد از اتفاقاتی که در ایران افتاد با وجود علاقهام به ایران و دلتنگی فراوان، در فرانسه ماندگار شدم. نخست ادبیات فرانسه و پس از آن در رشته ارتباطات تحصییل کردم. در فرانسه ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم و تا مدتها به دلیل مسئولیت فرزندم فرصتی برای کار کردن در خارج از منزل نداشتم. تا اینکه یک اتفاق در زندگیم رخ داد که تاثیر آن امروز همین کاری است که انجام میدهم.
زمانی که تازه به پاریس آمده بودم به همراه دوستانم گاهی به رستورانی برای صرف شام میرفتیم که در یکی از بهترین محلههای پاریس بود. گاهی آنجا خانمها یا آقایانی به سر میز دختران جوان میآمدند و از آنها دعوت میکردند تا همراهشان شام بخورند و بابت آن پول دریافت کنند. آن زمان ما بسیار جوان بودیم و نمیفهمیدیم معنی این کار چیست و دعوت را رد میکردیم و متوجه نمیشدیم چرا باید با یک غریبه شام بخوریم و پول هم دریافت کنیم! تا بعدها که متوجه شدیم اینها باندهایی هستند که دختران جوان را پیدا میکنند و بعد به روسپیگری میکشانند. بسیاری از دخترهای جوان به دلیل مشکلات مالی تن به این کار میدهند. مدتها از آن روزها گذشت تا یک روز نامهای از یکی از دوستانم دریافت کردم که در آن دلیل خودکشیاش را برای من شرح داده بود. متاسفانه آن نامه زمانی به دست من رسیده بود که دیگر دیر شده و او فوت کرده بود. دوستم دلیل خودکشیاش را گرفتار شدن در یک باند روسپیگری توضیح داده بود و از این بابت احساس بدی داشت و هیچ امکانی هم نداشت تا در کنار خانوادهاش باشد یا با کسی در این مورد صحبت کند. خودکشی این دوست تاثیر بسیاری در زندگی من گذاشت و از اینکه نتوانسته بودم به او کمک کنم بسیار اندوهگین بودم و تصمیم گرفتم کاری انجام بدهم و کمک بکنم به کسانی که در وضعیتی مشابه او قرار میگیرند.
ابتدا به طور شخصی به مراکزی در هند، نپال و تایلند که هزینه تحصیل دختران را تامین میکرد کمک مالی میکردم. روزی توسط دوستی به کنفرانسی که پیرامون همین موضوع بود در یونسکو دعوت شدم و آنجا متوجه شدم که چقدر آمار تجاوز و خشونت جنسی به کودکان و نوجوانان وسیع است و فقط مختص به ممالک فقیر هم نیست. بعد از اتمام سخنرانی، یونسکو به من پیشنهاد داد که تحت پوشش آنها فعالیتهایی برای کودکانی که قربانی تجاوز و خشونت میشوند انجام بدهم. یک سال برای یونسکو کار کردم اما بعد از یونسکو جدا شدم و دلیل جدا شدنم هم این بود که یونسکو به غیر از اطلاعرسانی کار دیگری نمیتوانست برای این کودکان انجام دهد و فعالیت میدانی نداشتند. برای من این کار کافی نبود و میخواستم کمک بیشتر و بزرگتری انجام دهم.
-از چه سالی به طور مستقل شروع به کار کردید و چه کسانی با شما همکاری میکردند؟ بودجه این مرکز از کجا تامین میشود؟
-از سال ۱۹۹۹ در کشور فرانسه و با بودجه شخصی خودم این مرکز را دایر کردم اما وسعت و هزینه این کار بسیار بالا بود. به طور مثال هزینه یک کودک برای گرفتن وکیل و کارهای دادگاه معادل ۹۰ تا ۱۲۰ هزار یورو بود و من به تنهایی قادر به تامین آن نبودم. بدین ترتیب کم کم شروع کردم با وکلا، روانشناسان و روانکاوانی که میشناختم صحبت کردم تا بتوانم با کمک آنها هزینه کمتری را بپردازم و یا خواهش کردم حق ویزیتشان را به موسسه ما هدیه کنند؛ عدهای قبول کردند و عدهای هم قبول نکردند. اما به لطف انسانهای بسیار نازنین و انساندوست این کار وسعت پیدا کرد.
-آیا شما از نهادهای دولتی نیز بودجهای برای این مرکز میگیرید؟
-من کمک دولتی نمیگیرم به این دلیل واضح که ناچارم در چارچوب سیاستها و خواستههای آنها عمل کنم و این را نمیخواهم، این مرکز توسط کمکهای مردمی و اشخاص متمول اداره میشود.
در بعضی ازکشورها این کمکها بسیار زیاد بود مثل آلمان و این کشور تنها کشوری است که ما در آن کمک دولتی هم دریافت میکنیم دلیل آن هم روشن است. آنها در قبال این کمک چیزی را به ما دیکته نمیکند و توقعی ندارند. معتقدم وقتی مسئولین مملکتی بدانند که بزرگترین سرمایهگذاری روی کودکان و نوجوانان است، کار در آنجا بسیار راحت است و آلمان یکی از این کشورهاست که سطح آگاهی در آن بسیار بالاست و سیاستمداران و مردم روشنفکری دارد.
ما در آلمان، سوییس، فرانسه، اتریش، آمریکا و کلمبیا دفتر داریم و بودجه هر کشوری در خود آن کشورها خرج میشود. در مراکش هم دفتری داشتیم که به دلیل اختلافات داخلی بسته شده اما فعالیت مرکز متوقف نشده است. ما در آنجا خانههایی دایر کردهایم که دخترهای زیر هجده سال که مورد تجاوز قرار گرفته و حامله هستند و توسط خانوادههایشان رها شدهاند در آن نگهداری میشوند. همینطور خانههای مخصوص مادران جوانی که توانایی بزرگ کردن کودکانشان را ندارند که در آنجا حمایت و نگهداری میشوند.
-این مرکز در کشورهایی مثل ایران، هند، پاکستان و افغانستان دفتری ندارد؟
-در ایران به تازگی با سازمانی به نام «بنگ» تماس بر قرار کردیم، این سازمان فیلمهایی از صحبتهای قربانیان تجاوز جنسی منتشر کرده که در آن قربانیان تجاوز جنسی از نحوه رویارویی با مشکلات و غلبه بر آن حرف میزنند. با آنها صحبت کردهام و قرار شده برای شروع، آن فیلم را به طور گسترده در شبکههای اجتماعی پخش و اطلاعرسانی کنیم.
در افغانستان، پاکستان، و یا هند دفتری نداریم و اصلا اجازه نزدیک شدن به این موضوع را در این کشورها نداریم چرا که مثلا در افغانستان ادعا میشود که تجاوز بخشی از فرهنگ آن کشور است و اصلا آن را بد نمیدانند.
به تازگی فیلمی به دست من رسیده که در افغانستان در مجالس مهمانی لباس زنانه به تن پسر بچهها میکنند و آنها در مقابل مردان میرقصند و بعد مورد تجاوز قرار میگیرند. گفته میشود که این جزو فرهنگ آن کشور است واگر کسی بخواهد جلوی این اقدام را بگیرد دولت و حتی مردم جلوی آن میایستند!
در هند هم میگویند به کودکان تجاوز میشود و آن را کارمای کودک میدانند و اسم تجاوز روی آن نمیگذارند. در برخی کشورهای آفریقا تفکر مردم این است که اگر با یک کودک بخوابی بیماریت از بین میرود!
تا زمانی که مسئولین و نهادهای این کشورها به ما اجازه ندهند و کمک نخواهند ما نمیتوانیم کاری بکنیم؛ وگرنه این رویای من است که زمانی بتوانم دراین کشورها فعالیت کنم و امیدوارم روزی این رویا به حقیقت بپیوندد.
-این مرکز برای کودکان و نوجوانان قربانی خشونت چه میکند و تا چه زمان همراه و حامی آنهاست؟
-کمکهای ما مشمول کودکان و نوجوانان زیرهجده سال میشود که مورد تجاوز و خشونت جنسی قرار گرفتهاند. زمانی که آنها را شناسایی کردیم کمک میکنیم تا وکیل بگیرند و در دادگاه از آنها حمایت میکنیم. بعد از آن نیز به روانکاو و کمک احتیاج دارند تا بتوانند دوباره به زندگی برگردند و تمام اینها به عهده مرکز ماست.
کار دیگری که ما از سال ۲۰۰۲ شروع کردیم این است که کودکانی را که تحت پوشش ما قرار دارند هر سال به مدت ۱۵ روز به همراه یکی از نزدیکانشان که بیشتر مادرها هستند برای تعطیلات به جایی آرام و خوش آب و هوا در طبیعت میبریم، در آنجا از هنرمندان مثل مجسمهساز، نقاش، عکاس و حتی گیاهشناس که با ما همکاری دارند دعوت میکنیم تا برای کودکان آتلیه هنری بگذارند. در پایان این ۱۵ روز از کارهای کودکان یک نمایشگاه ترتیب میدهیم.
این کار بسیار زیباست و من به وضوح تاثیر آن را در روحیه بچهها دیدهام. این را هم اضافه کنم که مرکز ما کودکان آسیب دیده را تا سن ۱۸ سالگی همراهی میکند.
-ولی چطور این کودکان را شناسایی میکنید؟ و ارتباط شما با خانوادههای آنها چگونه است؟
– مادر و یا نزدیکان کودک و یا نوجوانی که در معرض خشونت است مثل خواهر، برادر، پرستار و یا هر کسی که به آنها نزدیک است باید با ما تماس بگیرند و به ما اطلاع دهند. مثلا مادر با مرکز تماس گرفته و گزارش میکند که پدر به بچهاش تجاوز میکند. ما مسئله را بررسی میکنیم، مدارک لازم را جمعآوری و مادر را همراهی میکنیم تا وکیل بگیرد و پرونده را در دست میگیریم.
-شما در فرانسه برای اولین بار این مرکز را دایر کردید. چه ارزیابی از پیشرفت فعالیت این مرکز در فرانسه دارید؟
– طبق آماری که در سال ۲۰۱۵ در فرانسه اعلام شد فقط ۴ میلیون کودک و نوجوان در این کشور توسط نزدیکانشان مورد آزار و تجاوز جنسی قرار میگیرند. اگر کودکانی را که در مدرسه یا خارج از خانه به آنها تجاوز میشود را هم در نظر بگیریم این آمار به رقمی بسیار بالاتر میرسد. اما فرانسه به دلیل بیکفایتی سیاستمداران و مسئولیناش کشوری است که متاسفانه مرکز ما در آن پیشرفت زیادی نکرده است.
من به تازگی برای تک تک کاندیداهای ریاست جمهوری سال ۲۰۱۷ در فرانسه یک گزارش کامل از عملکرد این مرکز، آمار کودکان قربانی، کمبودها و هزینهها فرستادهام. با چند نفر از ایشان هم وقت ملاقات گرفتم و از میان آنها فقط یک نفر نخواست که به ما وقت ملاقات بدهد. امیدوارم هستم که بتوانم کاری بکنم که توجه سیاستمداران فرانسه را نیز به این موضوع جلب کنم زیرا معتقدم بی توجهی مسئولین به جوانان و کودکان کشورشان بدین معنی است که سرنوشت آن کشور برایشان مهم نیست و ما در فرانسه بسیار عقبتر از سایر کشورهای اروپایی هستیم.
بیشتر بشنوید: