عجیب! آثار شهلا آقاپور، اعتراف به سخنان ناگفته

یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ برابر با ۰۶ نوامبر ۲۰۱۶


آزاده کریمی، علی اشتیاق(+عکس) در شمال شهر برلین، گالری-آتلیه نقاش، مجسمه‌ساز و شاعر ایرانی شهلا آقاپور قرار گرفته که در ماه نوامبر یک سال از عمر آن می‌گذرد.

گالری– آتلیه «Benakohell» علاوه بر نمایش آثاری از آقاپور و برخی هنرمندان آلمانی، میزبان برنامه‌های ادبی و هنری چون شعرخوانی و اجرای موسیقی نیز هست.

شهلا آقاپور هنرمند ساکن برلین
شهلا آقاپور هنرمند ساکن برلین

شاید گستردگی حوزه فعالیت‌های گالری «Benakohell» از گسترده پرتنوع حوزه فعالیت‌های شهلا آقاپور می‌آید. این هنرمند علاوه بر نقاشی، مجسمه‌سازی و سرودن شعر، در عرصه عکاسی، پرفورمانس، آموزش هنر و هنرتراپی فعال است.

گالری «Benakohell»
گالری «Benakohell»

شهلا آقاپور در این باره که با این تنوع هنری، خودش را به کدام هنر نزدیک‌تر می‌داند، می‌گوید: «در درجه اول نقاش، شاعر و مجسمه‌ساز اما نمی‌توانم بین آنها انتخاب کنم. بیشتر نقاشی می‌کنم، ولی وقتی شعر می‌نویسم آن موقع شاعرم، وقتی نقاشی می‌کنم، نقاش هستم. یک زمانی سه ماه فقط شعر می‌گویم یا یک مدت فقط در فاز نقاشی بودم و در برهه‌های زمانی تغییر می‌کنم.»

شهلا ولی این روزها‌ بیشتر مشغول کشیدن نقاشی‌هایی در ابعاد مینیاتوری و همچنین نوشتن اولین کتاب داستان خودش است، می‌گوید: «قبلا علاوه بر سرودن شعر، داستان کوتاه هم می‌نوشتم ولی هیچ کدام را منتشر نکردم. اما حالا دارم روی این داستان‌ها کار می‌کنم تا به زودی منتشر کنم.»

این بار در گالری «Benakohell» مجسمه و عکس‌های آقاپور به نمایش در آمده‌اند، آثاری که انسان‌محور و معطوف به مفاهیم عمیق انسانی‌اند. مجموعه سردیس‌های این نمایشگاه، باوجود مواد مشترک و فرم انسانی مجسمه‌ها، منحصر به فرد و کاملا متنوع و بی‌شباهت به یکدیگرند. آنچنان که شهلا می‌گوید، رهگذران منطقه راینیکن‌دورف، با دیدن مجسمه‌های او پشت شیشه گالری می‌ایستند به تماشا و اغلب آنها یک جمله در توصیف این آثار دارند: «عجیب!»

شهلا توضیح می‌دهد: «ترک، عرب و آلمانی، هر کدام از مردم عادی با دیدن مجسمه‌هایم می‌گویند که عجیب‌اند. نمی‌دانم منظورشان چیست ولی تا به حال کسی به من نگفته که کارهایم رنگ و بوی شرقی دارند. کارهای من موضوعی متعلق به کل دنیا دارند و خودم را در مجسمه‌سازی و نقاشی هنرمندی شرقی نمی‌دانم، ولی هنگام نوشتن چرا. »
مجسمه‌ها، سردیس‌هایی با حس سرگشتگی و ناپایداری هستند که زیبایی‌شناسی آنها در ظرافت و حتی عظمت معماری‌شان نیست. سرهایی با سوراخ‌هایی در چشم، دهان باز کرده و در عین آشنایی، ناآشنا که نه تنها عنصری قدسی و روحانی ندارند، بلکه به شدت زمینی هستند.

نمایشگاه مجسمه و عکس در گالری «Benakohell»
نمایشگاه مجسمه و عکس در گالری «Benakohell»

مجسمه‌های آقاپور، چون صورتک‌های نمایشی، پیوند عمیقی با احساسات انسانی برقرار می‌کنند. آنها اگر چه در زمره مجسمه‌های کلاسیک قرار نمی‌گیرند ولی از ته‌مایه‌های رمانتیک برخوردارند. در این آثار، فرم مجسمه دگرگون شده و مفهوم بر ساختار منظم اثر ارجحیت یافته، از همین رو مجسمه‌ها نامنظم و سرشار از بافت مفهومی هستند.

تمرکز هنرمند در مجسمه‌سازی سردیس است و تندیس در آنها کمتر دیده می‌شود. او درباره اهمیت انسان در آثارش می‌گوید: «انسان برای من همیشه موجود جالب و مجهولی بوده، موجودی که جنگ، عشق و فلسفه را به وجود می‌آورد. من انسان‌ها را دوست دارم و از آنها الهام می‌گیرم. روزی نمی‌رسد که بین مردم نباشم، بعضی وقت‌ها دیدن یکی دو نفر برایم کم است، می‌روم بین مردم و آنها را تماشا می‌کنم.»

وی درباره عنصر تکرارشونده «دهان‌های گشوده» در مجسمه‌هایش می‌افزاید: «دهان‌های باز شاید حقایق و سخنانی است که در درون هر یک از آدم‌هایی است که با آنها برخورد کرده‌ام و روی من تاثیر داشته‌اند. همیشه حرف‌های فروخورده‌ای وجود دارد که آدم‌ها مثل آوازه‌خوان‌ها می‌خواهند فریاد کنند. حالا این حرف‌ها می‌تواند به دلیل بسته بودن نظام حکومتی باشد یا تصمیم شخصی افراد.»

سردیس انسان به هنگام فریاد
سردیس انسان به هنگام فریاد

شهلا که در نقاشی‌هایش نیز انسان عنصر تعیین‌کننده‌ای است، همچنین می‌افزاید: «علاقمندی به انسان را در نقاشی‌هایم با تکرار عنصر «چشم» نشان داده‌ام. چشم درونیات، روح و تفکرات انسان را نشان می‌دهد؛ چشم‌های حیوانات نیز احساسات آنها را بیان می‌کند؛ اگر در کارهایم صورت انسان نباشد، حتما چشم‌ها هستند. دانه گیاهان یک چشم است، کهکشان‌ها در نهایت خود همانند چشم انسان هستند. برای من جهان شبیه چشم است، این برداشتی است که من از دنیا دارم.»

شهلا با اضافه کردن بافت‌های دیگر چون قرار دادن طوماری از اشعارش در دهان مجسمه‌ها یا خرده ریزه‌های دیگر به بار عرفانی آثارش افزوده که از نظر ساختاری اگر چه غیرمنطقی به نظر می‌رسند ولی تازه‌اند.

شهلا آقاپور، مجسمه‌ساز، نقاش و شاعر
شهلا آقاپور، مجسمه‌ساز، نقاش و شاعر

او به تاثیر هنرتراپی در کارهایش نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «مراوده‌ام با آدم‌های متفاوت که هر کدام شادی، غم و احساسات متفاوتی داشتند، در کارهایم نفوذ کرده. هنرتراپی هم در نقل این داستان‌ها و قصه‌ها بی‌تاثیر نبوده. آدم‌ها زندگی‌شان را هنگام هنرتراپی تعریف می‌کنند و مرا به این اندیشه وا می‌دارند، که زندگی برای چیست؟ ما برای چه آمده‌ایم و چرا می‌رویم؟ چرا باید یک عده درد بکشند و چرا بعضی نباید درد بکشند؟»

شهلا آقاپور با اشاره به تاثیر فرهنگ ایران و آلمان در کارهای هنری‌اش می‌گوید: «در نقاشی و مجسمه‌سازی متاثر از هر دو فرهنگ هستم. گاهی گذشته‌های دور که الزاما تلخ هم نبودند، را در نقاشی‌هایم می‌بینم، مثلا ناخودآگاه در تصویر زنی که دارد فریاد می‌زند، شاخه گل کوچکی می‌کشم که در ایران دیده بودم یا از رنگ‌های قرمز و فیروزه‌ای استفاده می‌کنم.»

 شگفتی‌های بر زبان نیامده
شگفتی‌های بر زبان نیامده

اگرچه در سردیس‌ها ردپایی از فرهنگ ایرانی دیده نمی‌شود ولی در عکس‌های آقاپور که از نظر بافت و موضوع، یک‌دست نیستند، عناصر شرقی چون زنجیرهای عزاداری محرّم، چادر، روبنده دیده می‌شود ولی خودش به این موضوع باور ندارد: «ملیت در عکس‌هایم معنی خاصی ندارد، شاید تنها چالشی است که در کار می‌خواستم به وجود بیاورم. زمانی که ایران زندگی می‌کردم، برای یک‌سری کارهای سیاسی، برای جلوگیری از دستگیری، باید چادر سرم می‌کردم. بعضی وقت‌ها هم پوشیه می‌گذاشتم. آن موقع حجاب را سخت‌تر می‌گرفتند و باید زنان کاملا پوشیده بودند. برای همین این تجربه را در عکس‌هایم منعکس کردم.»

این هنرمند که در ایران بیشتر به واسطه سرودن شعر شناخته شده، به دو زبان فارسی و آلمانی می‌سراید: « ۵ کتاب از نوشته‌هایم به زبان فارسی و آلمانی منتشر شده. در سرودن شعر ابتدا به زبان فارسی می‌نویسم و بعد به آلمانی ترجمه می‌کنم. خیلی‌ها می‌پرسند که چرا این‌گونه است، چون هنوز حس و احساساتم از زبان فارسی می‌آید ولی در مورد هنرهای تجسمی و پروژه‌های دیگرم بر اساس آلمانی کار می‌کنم.»

مجسمه‌هایی با سخنان ناگفته
مجسمه‌هایی با سخنان ناگفته

او که در خانواده‌ای در استان آذربایجان زاده شده، ریشه گرایش خودش به هنر را در موسیقی سنتی «عاشیق‌ها» می‌داند: «پدربزرگم موسیقی عاشیقی کار می‌کرد و مادرم طراحی می‌کرد. آن موسیقی و شعر آذربایجانی و طرح کلاغ‌هایی که مادر برای سوزن‌دوزی می‌کشید، برایم الهام‌بخش است.»

این مجسمه‌ساز و نقاش می‌گوید: «همه بچه‌ها نقاشی و گِل‌بازی می‌کنند، من هم با نقاشی‌های کودکانه و رنگ‌های طبیعی مثل زردچوبه، نقاشی را یاد گرفتم و با گِل‌ باغچه برای خودم چیزهایی درست می‌کردم.»

شهلا آقاپور که سی‌سال است در آلمان زندگی‌ می‌کند و تحصیلات خود را در رشته هنر در همین کشور به پایان رسانده، درباره ارتباط‌اش با فضای هنری ایران می‌گوید: «متاسفانه هنر ایران را دنبال نمی‌کنم ولی کارهای هنرمندان داخلی که تا کنون دیدم، خیلی جالب بودند. هنری ترکیبی از هنر سنتی‌ ایران و هنر غربی که البته به نظرم تقلیدی از غرب هستند. اما در کل فکر می‌کنم نقاشی ایران رشد کرده. خیلی‌ها از من می‌پرسند چرا در ایران آثارت را نمی‌فروشی، حتی هنرمندان اروپایی نیز همین را می‌گویند چرا که هنر در چین، دبی و ایران اکنون بیشترین خریدار را دارد.»

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=58258