بعد از جنبش پوپولیستی اروپا و آمریکا، حکومت مذهبی ایران  به کدام سو می‌رود

-  جنبش اجتماعی در آمریکا در معنی درست آن مردم‌گرایی است و نه عوام‌فریبی. این جنبش به دنبال ریختن طرحی نو بر اساس تمایل عام برای شکستن ساختارهای تثبیت شده، و مخالف جهانی‌شدن لگام‌گسیخته و افراط‌گرایی اسلامی است

شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ برابر با ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶


شکست قاطع ماتیو رنتزی در همه‌پرسی اخیر ایتالیا، بعد از انتخابات رییس جمهوری اتریش که طی آن مخالفین وضع موجود قدرت چشمگیری از خود به نمایش گذاشتند، نشانه دامنه‌دار شدن حرکتی است که در غرب، از بریتانیا و «برکسیت» آغاز شد و با انتخاب شگفت‌انگیز دونالد ترامپ در آمریکا ادامه یافت.

حکومت مذهبی تهران که طی سه سال مذاکره با قدرت‌های اروپایی و آمریکا، در چارچوب تعهدات «برجام»، زمینه خروج گام به گام از قلمرو تحریم‌های اقتصادی و انزوای سیاسی را فراهم آورده بود، اینک در هر دو قاره با وضعیتی تازه روبروست.

تغییرات سیاسی آمریکا پس از شکست هیلاری کلینتون و بسته شدن پرونده سیاسی حزب دمکرات دست کم برای چهار سال آینده، اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد، در حالی که اروپا برای ترسیم نهایی نقشه راه، ناگزیر است در انتظار نتیجه انتخابات چند ماه آینده فرانسه و آلمان، باقی بماند.

دونالد ترامپ رییس جمهوری منتخب آمریکا، ۱ دسامبر ۲۰۱۶ Reuters©

فارغ از «طبیعت» و «تعریف» تحولات سیاسی- اجتماعی جاری در غرب که می‌تواند به یک جنبش تاریخ‌ساز برای تغییر تبدیل شود، ترکیب حامیان آن نیز موضوع بحث‌های سیاسی و جامعه‌شناسی در دو سوی آتلانتیک شده است. این جنبش، به ظاهر پوپولیستی، از حمایت ائتلاف اعلام نشده دست راستی‌ها و دست چپی‌ها برخوردار است، که هر یک برای مدیریت جامعه دیدگاه‌های متفاوت و خاص خود را دارند.

در این جنبش تازه، دست راستی‌ها انتظارات ملی‌گرایانه خود را مطرح می‌کنند و بر ضرورت حفظ هویت و فرهنگ و دستاوردها و راه زندگی خود اصرار می‌ورزند که در برابر سیل مهاجرین و پناهجویانی با فرهنگ، باورهای مذهبی و شیوه زندگی متفاوت، مورد تهدید قرار گرفته، و به نظر ملی‌گرایان، رویکردهای لیبرالی جامعه زمینه‌ساز آن شده است.

چپی‌ها، در همان جوامع، نگران شغل‌های از دست رفته و کاهش سطح زندگی خود هستند.

یکی از دلایل غیر منتظره موفقیت «برکسیت» در بریتانیا و همچنین پیروزی ترامپ در آمریکا، عدم تمایل چپ‌ها و  راست‌های جامعه در اعلام آشکار پشتیبانی از فکر و یا نامزد مشترک بود. دلیل دیگر، اتحاد فکری دو گروه نسبت به آنچه نمی‌خواستند بود: در آمریکا، ادامه سلسله کلینتون‌ها با لبخند کلیشه‌ای هیلاری برای عادی و مطلوب نشان دادن وضعیت مردم. در بریتانیا، دولت و پارلمان اروپایی که به باور آنها استقلال قضایی و قدرت پارلمان ملی را در سایه قرار داده و هر روز گام تازه‌ای در مسیر اجرای سیاست‌های لیبرالی بر می‌داشت.

سیل میلیونی مهاجران کشورهای مسلمان، افزایش اقدامات تروریستی در فرانسه،  بلژیک و آلمان، پیوستن شهروندان اروپایی که ریشه‌های مسلمانی داشتند به افراط‌گرایان اسلامی مسلح و بازگشت آنها به اروپا برای مبادرت به ترور و کشتار میزبانان مسیحی، شیوه زندگی متعارف مردم اروپا را مورد تهدید قرار داده و از این لحاظ نگرانی‌های عمیق امنیتی نسبت به خطیرتر شدن وضع ایجاد کرده است.

کاهش ضریب امنیت شغلی در نتیجه مهاجرت‌های گسترده از خاورمیانه و آفریقا، همچنین تحمل هزینه نگهداری مهاجرین که بر شانه مالیات‌دهندگان سنگینی می‌کند، مصداق خوردن چوب و پیاز است برای میزبانان اروپایی که در مقابل پذیرایی از پناهجویان مسلمان، هدف ترور و کشتار برادران و خواهران میهمانان قرار می‌گیرند.

جنبش تغییر در آمریکا

اگر چه میل مردم آمریکا به تغییر، ریشه در نارضایتی‌هایی داشت متفاوت با نگرانی‌ها و ملاحظات مردم اروپا، تمایل به شکستن ساختارهای سیاسی جا افتاده، نزد هواداران حرکت در اروپا و آمریکا مشترک می‌نمود. یکی از نمادهای این اشتراک را می‌توان در دعوت دونالد ترامپ از نایجل فاراژ، رهبر حزب مخالف با ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا، برای شرکت در سخنرانی‌های انتخاباتی او دید. بعد از پیروزی در انتخابات، ترامپ پیشنهاد کرد فاراژ به عنوان سفیر رسمی بریتانیا به واشنگتن برود.

در آمریکا، جنبش تغییر دارای یک نماد بود: دونالد ترامپ که هیچ‌کس، بجز طرفداران تغییر، تا آخرین نفس او را جدی نگرفت. جنبش تغییر در آمریکا پیش از ترامپ، با حرکت اعتراضی موسوم به «تی پارتی» در سال ۲۰۰۹  یک. بار خیز برداشته بود-  مانند هر انقلاب دیگری که پیش از شکل گرفتن نهایی، حرکت کوچک‌تری را تجربه می‌کند- پیش از انقلاب بلشویکی سال ۱۹۱۷ در روسیه که نقشه جهان را دیگرگون ساخت نیز کمونیست‌ها در سال ۱۹۰۵در مسکو به پا خاسته ولی سرکوب شدند و  پیش از انقلاب سال ۱۹۵۷ ایران نیز، طرفداران خمینی در خرداد سال ۱۳۴۲ به خیابان ریختند و آنها هم شکست خوردند.

احمد بارکی‌زاده kayhan.london©

امروز بیش و کم تمام خواسته‌های طرفداران «تی پارتی»، که از آن به عنوان یک حرکت پوپولیستی یاد شده، از کاهش بدهی‌های دولت تا کاهش مالیات، در برنامه‌های دونالد ترامپ دیده می‌شود.

شعارهای اصلی دونالد ترامپ، از جمله «نخست آمریکا» و «آمریکا را بار دیگر قدرتمند بسازیم» دارای ریشه‌های ملی‌گرا و محافظه‌کارانه است، در عین حال  ترامپ از حمایت چپ نیز برخوردار شد.

پس از سکونت در کاخ سفید، ترامپ قصد دارد مناسبات خارجی، روابط تجاری و فلسفه تولید و الگوی مصرف را که طی چند دهه گذشته در آمریکا شکل گرفته و تثبیت شده، تغییر دهد.

تغییرات در اروپا  

تغییرات اروپایی ضمن داشتن تفاوت، دارای فصل مشترک‌هایی با جنبش تغییر در آمریکاست. در حال حاضر بریتانیا پرچمدار تغییر در دیگر کشورهای اروپایی به شمار می‌رود. چنانچه طرفداران تغییر طی چند ماه آینده در فرانسه و آلمان به موفقیت برسند، جامعه و اتحادیه اروپا شکل متفاوتی خواهد گرفت.

طرفداران «برکسیت» در بریتانیا، از موج مهاجرت‌ها که در سال ۲۰۱۵ اوج گرفت نگران بودند، و ترامپ طی سخنرانی‌های انتخاباتی، از کشیدن دیوار در مرزهای مشترک با مکزیک و محدودیت‌های مسافرتی مسلمانان به آمریکا سخن گفت.

در مورد کاهش اندازه دولت، پایین بردن هزینه‌ها و کم کردن مالیات‌ها، طرفداران تغییر در بریتانیا با سیاست‌های ترامپ که شبیه هدف‌های اعلام شده «تی پارتی» است موافق‌اند.

بعد از برگزاری رفراندم  ایتالیا، رنتزی که خود با موج پوپولیستی دیگری بیش از سه سال پیش در ایتالیا به روی کار آمده بود، طی موج دوم تغییر، با قریب ۲۰درصد اختلاف، از مخالفان ادامه وضع موجود شکست خورد. مفهوم شکست رفراندوم رنتزی، که موضوع‌های به رای گذاشته در آن نامعقول نبود، ضعف یورو پول واحد اروپایی است که امروز نماد اتحادیه اروپا به شمار می‌رود.

اتحادیه اروپا اگرچه می‌تواند بدون همسویی با آمریکا به راه خود ادامه دهد، اما، به دلایل متعدد اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی، مناسبات نزدیک با آمریکا را حفظ خواهد کرد، و اگر امروز سیاست داخلی آمریکا در آستانه‌ی تغییر است، اروپا خود را مجاب خواهد کرد که با برادر بزرگتر همراهی کند.

حکومت تهران و پوپولیسم

حکومت تهران بیش از نگرانی نسبت به تحولات آینده اروپا، نگران تحولات در آمریکاست. فرصت‌هایی که دولت کنونی آمریکا طی چهار سال گذشته برای جمهوری اسلامی فراهم ساخت در تاریخ مناسبات حکومت مذهبی ایران با واشنگتن بی سابقه بود. با این حال حکومت تهران آمریکا را دشمن آشتی‌ناپذیر خود معرفی می‌کند.

پس از تحول سیاسی اخیر و به دنبال تشکیل دولت محافظه‌کار ترامپ، نمی‌توان انتظار داشت که امتیازهای آمریکا در رابطه با ایران دوام یافته و تثبیت شوند.

توافق اتمی آمریکا با ایران هم اکنون روی لبه تیغ قرار گرفته و در صورت بحرانی شدن مناسبات ترامپ با جمهوری اسلامی، ادامه همکاری‌های اقتصادی- تجاری اروپا با تهران را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد.

در صورت اقدامات تلافی‌جویانه تهران نسبت به سیاست‌های کمتر انعطاف‌پذیر دولت بعدی واشنگتن، مثلا مبادرت به غنی‌سازی با غلظت بیش از ۳٫۵ درصد و یا تجدید نظر در روابط با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، جمهوری اسلامی ناگزیر خواهد شد توافق‌های همکاری تجاری و اقتصادی با کشورهای اروپایی را که تنها در رابطه با فرانسه و ایتالیا به ۵۱ میلیارد دلار بالغ می‌شود به فراموشی بسپارد.

ادامه روابط کاری تهران با آمریکا در دوران ترامپ و همچنین کشور های غرب اروپا،  مستلزم قرائت درست جمهوری اسلامی از طبیعت و تعریف تغییرات در دو قاره است.

جنبش اجتماعی در آمریکا، اگر پوپولیستی است، در معنی درست آن مردم‌گرایی است و نه عوام‌فریبی. این جنبش به دنبال ریختن طرحی نو بر اساس تمایل عام برای شکستن ساختارهای تثبیت شده است. این جنبش با موج جهانی شدن لگام‌گسیخته همسو نیست، و افراط‌گرایی اسلامی را نیز تحمل نمی‌کند. پوپولیسم آمریکا به دنبال ریشه‌یابی مشکلات و یافتن راه حل‌های پیچیده نیست؛ راه حل مستقیم، و رسیدن به نتیجه را ترجیح می‌دهد. جمهوری اسلامی در صورت حفظ طبیعت خشونت‌گرای خود در ایران و ادامه مداخله‌جویی در منطقه، برای شاخه‌ی آمریکایی جنبش مردم‌گرایی، تهدید امنیتی تلقی خواهد شد و شاخه اروپایی جنبش نیز دیر یا زود در همین موضع قرار خواهد گرفت.‌

[کیهان لندن شماره ۸۹]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=61831