اندر قضیه لغو کنسرت‌ها

پنج شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ برابر با ۰۵ ژانویه ۲۰۱۷


آوازه – ملایان همچنان دارند استراتژی انتخاباتی خود را پیش می‌برند. دست از سر موسیقی ما هم بر نمی‌دارند.

ظاهرا دیواری کوتاه‌تر از دیوار موسیقی پیدا نکرده‌اند.هر روز صحبت از محدودیت‌های تازه به میان می‌آورند و جوانان را به بستن و شکستن کلاس‌ها و سازها تهدید می‌کنند. تهدیدهایی که پیش از آنکه آدمی‌را خشمگین کند، مضحکه‌ای در برابر چشمانش می‌گشاید.

یکی از آخرین تهدید‌ها از این نوع چندی پیش از زبان یکی از دایناسورهای حکومت صادر شد مبنی بر اینکه باید از استفاده از موسیقی در کافه‌ها نیز جلوگیری کرد به خصوص در ماه محرم باید به احترام امامان و قدیسان مذهبی موسیقی را کنار گذاشت. یعنی موسیقی را عامل بی احترامی‌می‌دانند نه یکی از هنرهای دلپذیر ملی. این رویه‌ای است که البته تازگی ندارد و از زمان صفویه به این سو، استفاده از موسیقی را در مراسم مذهبی خلاف حرمت امامان می‌دانند.

آدمی‌ بی اختیار یاد شعر معروف ناصر خسرو می‌افتد که در آن مرغ تیرخورده چون نیک در خویش نظر کرد پر خویش در آن دید: گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست! تبعیت و تن دادن مردم به فرامین ملایان آنها را روز به روز جری‌تر کرده است. چیزی نمانده است که اگر پایش بیفتد نفس ما را هم بگیرند و آن را به حساب احترام به مقدسات بگذارند.

زبان و بیان و رفتار و کردار ملایان در واکنش به کنش‌های خود ما تنظیم شده است. ساختار حکومتی ملایان نه حالا، که از پنجاه سال پیش و شاید از پانصد سال پیش در تبعیت مطلق توده‌ها استوار شده است. هر چه گفتند بدون هیچ چون و چرا پذیرفتیم و حتی انجام فرمان آنها را با شدت و حدّتی جانگزا به اجرا درآوردیم. گفتند انگشت می‌خواهیم ما رفتیم سر و کله بریده آوردیم.

ترس همه‌ی اعتماد به نفس‌مان را جویده بود. دورویی‌های برخاسته از هراس ما را به تبعیت از جباران و خودکامگان سوق داده بود. اگر هم بدانیم آنکه به ما حمله می‌کند امکان غلبه بر ما را ندارد از برابرش می‌گریزیم و نفرت‌آورتر از آن، گریز خود را با توسل به هزار و یک دلیل توجیه می‌کنیم. اصلا نمی‌دانیم توانایی آخوند در برابر جمع مردمان زخم‌خورده تا کجاست.

موسیقی از ۱۴۰۰ سال پیش نه مستحب، نه مباح و نه مکروه شناخته شده، بلکه «حرام» عنوان گرفته است و این حکم آن چنان ناجوانمردانه است که حتی برخی از دایناسورهای معتدل هم آن را قبول ندارند و و قتی آهنگی می‌شنوند قِری در کمرشان برانگیخته می‌شود.

برجسته‌ترین دوره خلافت عرب‌ها در ایران دوران باشکوه‌ هارون‌الرشید است که از بقعه و بارگاهش شبانه‌روز موسیقی و به ویژه ترانه‌های شاد می‌بارید.

ابوالفرج اصفهانی در کتاب اغانی که برجسته‌ترین کتاب عربی درباره ترانه‌سرایان دوران ‌هارون‌الرشید است می‌گوید: دو سوم نوازندگان و خوانندگان دربار ایرانی‌تبار بوده‌اند. آنها مجالس خلفا را گرم می‌کردند و در برابر از  آزار و اذیت ملایان سنتی در امان بودند. ابوالفرج اصفهانی از شماری از موسیقی‌دانان ایرانی در آن بارگاه یاد می‌کند که ابراهیم و اسحاق موصلی در صدر آنان نشسته‌اند. او مجذوب موسیقی درباری شده بود که ساختار موسیقی دوره ساسانی را با خود داشت. او سعی می‌کرد قیمومت مذهب را از روی سر آهنگ‌ها و ترانه‌ها بردارد و زیبایی‌های خالص آنها را به تماشا بگذارد و در نهایت جلوی انهدام آنها را بگیرد. پیش از هر چیز سعی می‌کرد در برابر مذهب شیعه که با موسیقی دشمنی می‌ورزید احترامی ‌درخور برای آن دست و پا کند. ولی کم نبودند شیعیانی که توانستند در ادای احترام به موسیقی خلل ایجاد کنند. روش آ‌نها درست شبیه رفتاری‌ست که حاکمیت امروز آخوندها در برابر جوانان به کار می‌بندد. محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های مستمر از یک سو و یک رشته تبلیغات منفی علیه موسیقی از سوی دیگر نتوانسته رابطه میان جوانان و موسیقی را مخدوش کند. دینداران مسلط، موسیقی را بی احترام و اعتبار جلوه می‌دهند. در مراسم سالروز مرگ امامان استفاده از موسیقی ممنوع است. به این ترتیب سه چهار ماه در طی سال گوش مردم از موسیقی تهی‌ست و به جای آن نوای مومنان سیاه پوش از رادیو و تلویزیون و بلندگوها هر چه شادی در فضا هست از آن می‌زداید. این رفتار رفته رفته به تمام ماه‌های سال و روزهای ماه تعمیم پیدا می‌کند. چند سالی که به این منوال بگذرد دیگر نه از تاک نشان مانَد و نه از تاک‌نشان!

نه تنها سالروز مرگ امامان بلکه در همه گردهمآیی‌ها جایی برای موسیقی نیست. دیگر لغو کنسرت به یک روال عادی درآمده است. موسیقی‌دانان نیز تن به قیمومت آخوندها داده‌اند و هر جا هر چه بگویند از آنها تبعیت یا بهتر بگوییم اطاعت می‌کنند.  همین چندی پیش خواننده معروفی که می‌خواست همسرش او را با پیانو همراهی کند با مخالفت آخوندها روبرو شد، همسر او را با وجود رعایت حجاب اسلامی از صحنه پایین کشیدند. او هیچ واکنشی نشان نداد. اطاعت مطلق! در عوض کنسرت بدون مشارکت همسر او به سود باجه برگزار شد.

پرسش آن است که آیا نمی‌شد «هنرمند محبوب» ما این بار از برگزاری کنسرت بدون همسر چشم‌پوشی کند؟

اگر هنرمندان در برابر کارگزارن فرهنگی واکنش حساب‌شده نشان دهند آنان خواهند فهمید که ویترین فرهنگی‌شان آسیب خواهد دید. باید در برابر ممنوعیت‌ها با سرسختی مقاومت کرد و همه ممنوعیت‌ها را در نظر داشت که مهم‌ترین آنها منع حضور زن در کنسرت‌هاست. با حذف صدای زن از موسیقی به قول علی تجویدی نیمی‌ از موسیقی ایران از میان رفته است. بسیاری از آهنگسازان آفریده‌های خود را در کشوهای میز بایگانی کرده‌اند چرا که با صدای زن در آمیخته است و امکان صحنه‌ای شدن ندارد. نمونه بارز در این مورد اپرای «مانا و مانی» از حسین دهلوی است که نزدیک به سی سال است در بایگانی مانده است. چون مانا دختر است و حق حضور در صحنه را ندارد. پس از آن نوبت به سازها می‌رسد که باید آنها را از زندان انبارها بیرون کشید.

همه این ممنوعیت‌ها اما سرانجام روزی با تکیه بر منطق جبر زمان از میان برمی‌خیزد و جوانان ما موسیقی زخم‌خورده ایران را تیمار خواهند کرد. آن روز چندان دور نیست.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=64050