مردی که در حیات «خائن یا ابله» بود،
بعد از مرگ «تکیه‌گاه مطمئن» رهبر شد

- اگر تصمیم با خامنه‌ای می‌بود، اکبر هاشمی رفسنجانی را در قم یا مشهد دفن می‌کردند و نه چسبیده به خمینی و برای دهان‌کجی به « پیشوای شیعیان جهان».
- مردم ایران در یک جنگ و گریز  فرسایشی ولی هوشیار با حکومتی درگیر هستند که تا دندان مسلح است و آماده‌ی کشتار.

شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵ برابر با ۱۴ ژانویه ۲۰۱۷


مرگ رفسنجانی ضمن نمایش اختلاف‌های غیر قابل پوشش درون حکومت و ترسیم تضادها در رفتار و گفتار هیات حاکمه، آمادگی جامعه ملتهب ایران را برای اعتراض علیه نظام فرسوده مذهبی، با توسل به هر ریسمان ممکن، و استفاده از هر فرصت مغتنم، بار دیگر نشان داد.

حکومتی که از ابتدای پا گرفتن، مدعی پیوستگی و اتحاد «مستضعفان جهان » بود، همواره در درون از عوارض نزاع و اختلاف بین گردانندگان و مدعیان رنج می‌برد.

هر چه از عمر «حکومت مستضعفان»  در ایران گذشت دایره هیات حاکمه که از صدر تا ذیل  در تجمل و فساد غرق است، تنگ‌تر شد و شمار حکمرانان واقعی معدودتر از پیش.

حکومت مذهبی در ابتدای راه با مدعیان مذهبی روبرو شد و آخوند جوانی به نام گودرزی که در دهه پنجاه گروه زیرزمینی «فرقان» را، در کنار گروه‌های دیگری مانند «آرمان مستضعفین» و «سازمان مجاهدین»، ساخته بود، شمار قابلی از دانه‌درشت‌های حکومت را با همان وسیله‌ای که حکومت به قدرت رسیده بود (ترور) از میان برداشت.

در گام بعد مجاهدین به روی متحدان سابق خود تیغ کشیدند و با انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی در تهران، ۷۲ تن را، بنا بر قول حکومت، از میان بردند که شناخته شده‌ترین آنها محمدحسین بهشتی بود- مردی که در صورت ادامه حیات، چه بسا بعد از مرگ خمینی و به گمان قوی حتی زودتر، به جای او می نشست و مسیر حکومت اسلامی را یکسره تغییر می‌داد.

خروج بنی صدر از دایره حکومت، طرح کودتای صادق قطب زاده، تحریکات مهدی هاشمی برادر داماد حسینعلی منتظری، عزل منتظری از قائم مقامی خمینی و کشتار هزاران مخالف طی دهه‌ی شصت خورشیدی، حاکی از شدت اختلاف‌های درونی حکومت در دوران حیات خمینی بود با خود، و با مدعیانی که قصد شریک شدن در قدرت با آنها را نداشت.

در دوران بعد از خمینی و خاتمه جنگ با عراق، اختلاف‌ها بین رهبران حکومت کاهش نیافت هرچند انجام اعدام‌های فله‌ای به سبک پل پوت و استالین برای خاموش کردن صدای مخالفین، به دلیل تغییر ساختار قدرت درون نظام از یک سو، و از سویی دیگر تغییر نظم جهانی و تهدیدهای برون‌مرزی، دیگر امکان‌پذیر نبود.

در دوران هشت ساله دولت خاتمی، حکومت به دو شاخه اصول‌گرا و اصلاح‌طلب تقسیم شد، سپاه خود را در گروه خامنه‌ای و اصول‌گرایان جای داد و هاشمی رفسنجانی وزن سیاسی خود را پشت سر دولت گذاشت.

احمد بارکی‌زاده kayhan.london©

علت‌العلل اختلاف‌های علی خامنه‌ای با اکبر رفسنجانی، بر سر انحصار قدرت و یا تقسیم آن بود و نه دعوایی بر  سر حق و ناحق، آزادی و اختناق، عدالت یا ظلم؛ چرا که در مجموعه درگیری‌های درون حکومت، خواسته‌های مردمی و سهم مردم یکسره بر باد رفته بود.

در مرحله‌ی تازه‌ی اختلاف‌های درونی نظام که از سال ۸۴ آغاز و با مرگ هاشمی رفسنجانی ابعاد متفاوتی از آن به صحنه کشیده شد، شاهد وارد ساختن اتهام خیانت و یا بلاهت از سوی خامنه‌ای به فردی می‌شویم که در حیات خود نبض خمینی را در دست داشت، برای او قائم‌مقام ساخت (منتظری) و بعد از مرگ خمینی جاده‌صاف‌کن جانشینی «رهبر» کنونی شد.

تنها بعد از مرگ  اکبر هاشمی رفسنجانی است که خامنه‌ای  اتهامات رفیق (رقیب) ۵۹ ساله را از «خیانت و بلاهت»، به «گناهکار» بودن او تقلیل می‌دهد و با تغییر خطبه‌های نماز میت، به جای «اللّٰهُمَّ اِنّا لٰا نَعْلَمُ مِنْهُ الّا خَیْراً وَ انْتَ اعْلَمُ بِهِ مِنّا» (من بجز اعمال خیر از او نمی‌دانم و تو هستی که بر کردار او آگاهی)، عبارت «اللهم عفوک عفوک عفوک » (او را عفو کن عفو کن عفو کن) را می‌خواند و از متظاهرین صف کشیده برای نماز می‌خواهد آن را تکرار کنند!

خامنه‌ای در اقامه نماز میت با گفتن « اللهم احشره مع المجاهدین واحشره مع المُنفِقین فی سبیلک» (خداوندا او را با مجاهدین همراه کن و در راه نیکوکاران خود بگذار) القا می‌کند که هاشمی منافق و سهل‌انگار و متهاون بود و برای رفتن به بهشت نیازمند تغییر ماهیت از سوی خداست!

حتی بعد از مرگ هاشمی رفسنجانی نیز علی خامنه‌ای از تحقیر و تنبیه کسی که مدعی ۵۹ سال دوستی با اوست دست نکشید، و در وضعیتی و دورانی که پیشنماز مسجد در هر کوی و برزن، و هر کارگزار عمامه‌دار حکومت «آیت‌الله» شده، او را در اعلامیه تسلیت، «شیخ علی اکبر» و «حجت‌الاسلام» خواند حال آنکه برای خود کمتر از «آیت‌الله‌العظمی» و رهبر شیعیان جهان و حتی «امام» نمی‌خواهد.

اطرافیان رفسنجانی گفته‌اند که پیش از به خاک سپردن او، در محل دفن، بر جنازه‌ی وی نماز میت دیگری خوانده شده که علامت تحقیر خامنه‌ای است و رد صلاحیت او برای نماز خواندن بر جسد رییس سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام.

مقبره‌ای بزرگ برای خامنه‌ای

شاید اگر در حیطه تصمیم‌گیری خامنه‌ای می‌بود، و نه حسن، نوه خمینی که متولی مقبره اوست، اکبر هاشمی رفسنجانی را همان‌طور که خواسته بود، در قم یا مشهد دفن می‌کردند و نه چسبیده به خمینی و به منظور دهان‌کجی به «ولی فقیه».

با قرار گرفتن رفسنجانی در کنار خمینی، به خاک سپردن خامنه‌ای پس از مرگ در همان محل، شاید عملا منتفی شده، و اگر عمر حکومت کفاف دهد، بادنجان دور قاب‌چین‌های نظام از کیسه مردم شاید برای او کاخ جداگانه‌ای بسازند باشکوه‌تر از آنچه برای روح‌الله خمینی ساخته‌اند.

محل دفن خمینی، رهبر «انقلاب کوخ نشینان» که تجمل را «طاغوتی» می‌خواند، از لحاظ زرق و برق با کاخ کرملین رقابت می‌کند و بدون شک از هر قصر که سلطان‌های عرب برای خود ساخته‌اند  چشمگیرتر و پرهزینه‌تر است.

شکست‌های «مرد دانا»ی رژیم

ملاک موفقیت مسئولان حکومت مذهبی ایران را می‌توان در میزان دزدی، طول مدت ماندن در قدرت از راه  دسیسه و کشتار دید و البته باقی گذاشتن وارثان مستغنی بعد از مرگ.

هاشمی رفسنجانی اگر چه در «بارگاه » طلایی «امام راحل»  دفن شد و اعتبار مالی او اندکی بیشتر از متوسط خانواده‌های زیر خط فقر بود، ولی صحنه را در حالی ترک کرد که متهم  به فتنه‌گری شد، دخترهای وی از ترس لباس شخصی‌های حکومت خانه‌نشین بودند، و فرزند دیگرش مهدی، به اتهام توطئه و مبلغ مختصری رشوه (۱۵ میلیون دلار در مقایسه با دزدی ۳ هزار میلیارد دلاری زنجانی) در بند است.

همزمان، رقیب رفسنجانی که با کمک او به راس قدرت و رهبری جمهوری اسلامی دست یافت با دارایی یکصد میلیارد دلاری (اعتبارات ستاد اجرایی فرمان امام) چندین پله از او بالاتر است، در انتخاباتی شرکت نکرده و هرگز شکست نخورده، «آقازاده»های وی بنا بر قول خود او «آقا» شده‌اند و مجتبی، فرزند ارشد وی برای پوشیدن عبای پدر و قبای رهبری حکومت مذهبی آماده می‌شود.

حکومت متظاهر و بازیگران خیابان

نکته‌ای که در حاشیه‌ی مرگ هاشمی رفسنجانی به چشم می‌خورد، حضور مردم در خیابان به بهانه‌ی ادای احترام به او بود.

جمعیت را رسانه‌های اصول‌گرایان چند هزار، و نزدیکان به دولت تا ۲٫۵ میلیون تخمین زده‌اند.

درون همین جامعه و با حضور همین حکومت و در رابطه با همین آقای هاشمی رفسنجانی، پیشتر دیده شد که طی انتخابات مجلس اسلامی ششم تنها ۲۵ در صد مردم تهران به او رای دادند و «امیرکبیر» حکومت نفر سی‌ام و آخر شد و پیش از او بسیاری ناشناخته‌ها که در قواره خدمتکاران «امیرکبیر» هم نبودند قرار گرفتند و به مجلس رفتند.

اگر رفسنجانی درایت کافی می‌داشت و صحنه سیاست ایران را درست خوانده بود، به جای تهران و تحمل شاخ رقیبان، از رفسنجان نامزد می‌شد و به عنوان نفر اول به مجلس می‌رفت، و به جای علی لاریجانی که از قم نامزد شد (و نه تهران) ریاست مجلس اسلامی به او می‌رسید و جنگ او با خامنه‌ای از موضع قدرت ادامه می‌یافت!

در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴  نیز رفسنجانی تنها ۲۰ درصد آراء  را به دست آورد و کسانی که رای دادند پشت موجودی به نام احمدی نژاد ایستادند، با این قرائت که هاشمی فاسد و بخشی از حکومت است و شکست خوردن او را می‌توان گوشمالی نظام تلقی کرد.

بعد از انتخابات جنجالی سال ۸۸، هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس ۸۰ نفری خبرگان را با اختلاف ۲۱ رای به محمد یزدی واگذار کرد و نشان داد که ماکیاولی حکومت اسلامی حتی از مدیریت سیاسی یک جمع کوچک و آشنا نیز که سال‌ها بر آنها ریاست داشته عاجز است.

در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ صلاحیت نامزدی او را در حالی رد کردند که همچنان عنوان ریاست مجمع تشخیص مصلحت (مجموعه) نظام را یدک می‌کشید.

قاسم سلیمانی در تشییع جنازه رفسنجانی، تهران، ۱۰ ژانویه ۲۰۱۷

مردم تهران هنگام  تشییع جنازه تفننی هاشمی رفسنجانی در خیابان به جای همزبانی با «لا الله الی الله»، «یا حسین، میرحسین» می‌گفتند و خلاصی میرحسین موسوی را از زندان خانگی طلب می‌کردند، که شعاری بود علیه حکومت.

مردم ایران در یک جنگ و گریز فرسایشی با حکومتی درگیر هستند که تا دندان مسلح و آماده‌ی کشتار معترضان و مخالفان است.

بدون داشتن سازمان و رهبری، ولی برخوردار از هشیاری مشترک، همان کسانی که ۷ آبان امسال در شمار چندصدهزاری برای بزرگداشت کوروش راهی پاسارگاد شدند، و در سال ۸۸ به بهانه‌ی اعتراض علیه تجدید انتخاب مردی به خیابان رفتند (احمدی نژاد) که در سال ۸۴ ظاهرا گزینه برتر آنها بود در مقابل هاشمی رفسنجانی، قهرمان شکست خورده‌ای که بعد از مرگ، مردم قرار گرفتن کم هزینه پشت جنازه‌ی او را فرصتی دیدند برای ادامه جنگ با حکومت.
رضا تقی زاده

[کیهان لندن شماره ۹۴]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=64744