بر خلاف سخن داریوش بزرگ که اهورامزدا این کشور را از دشمن و خشکسالی و دروغ بپاید، نطفهی انقلاب اسلامی در ایران با دروغ و دشمنتراشی و جنگ و کاهش آب و آبادی بسته شد.
دروغ همواره تصاعدی و زنجیرهای عمل میکند. راست گفتهاند که برای انکار یک دروغ باید چندین دروغ دیگر گفت! مثلا اینکه امنیت ایران در گرو حضور و مداخله جمهوری اسلامی در سرزمینهای منطقه است، یک دروغ بزرگ و آشکار است. نخستین عامل عدم امنیت در منطقه، خود جمهوری اسلامی است. ایران در دهههای قرن بیستم مناسبات صلح آمیز و عادی و همچنین دوستانه با همسایگان و همه کشورهای منطقه داشت. امروز اما جمهوری اسلامی تا حد زیادی در القای این تصور غلط و غیرانسانی به جامعه موفق بوده که گویا امنیت ایران با حضور این رژیم در کشورهای دیگر منطقه گره خورده! وجدان جامعه اما باید از خود بپرسد که چطور کشتار مردمان سرزمینهای دیگر میتواند امنیت آنها را تضمین کند آن هم در حالی که سایهی جنگ از بهمن ۵۷ تا کنون هیچگاه از سر این کشور کنار نرفته است!
دروغ بزرگ دیگر این است که رقبا در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در نقش اپوزیسیون به افشاگری و طرح مطالباتی پرداختند که اگرچه رأی جمعکن است اما هیچ کدام نمی توانند به آنها عمل کنند. تنها دو نمونه از این ناتوانی یکی درباره پلیس حجاب علیه زنان است که قرار است از تیرماه به راه بیفتد. و دیگری نابودی تولیدات داخلی و افزایش بیکاری که در نامه کارگران اخراجی به روحانی بازتاب یافته است.
«پلیس حجاب» اتفاقا در سال ۹۴ و با حضور نماینده دولت روحانی به تصویب رسیده و پاسخی است به زنان «بی حجاب» و «بدحجاب» که در انتخابات اخیر به «روحانی بد» در برابر «رییسی بدتر» رای دادند و در تضاد کامل با حقوق شهروندی قرار دارد که روحانی وعده ی پیگیری آن را داده است و هنوز به هیچ جا نرسیده.
حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی یک دروغ بزرگ است.
بحران بیکاری را هم کارگران اخراجی به زبانی که ساده تر از آن ممکن نیست چنین به حکومتی که دولت حسن روحانی، فقط یکی از نهادهای ناتوان آن است، یادآوری میکنند: «دولت شما نه تنها با کلید نیامد بلکه چنان شاهقفل بر زندگی ما زد که کمترین عوارضاش ناراحتی اعصاب بوده، حال تمام مسببین و مسئولین بیتدبیر باید در پیشگاه خداوند پاسخگو باشند.»
اشتغال و ثبات و رشد اقتصادی در این شرایط یک دروغ بزرگ است.
نابودی محیط زیست هم که خشکسالی یکی از چهرههای آن است، واقعیتی است آشکار که با هیچ دروغی نمیتوان آن را لاپوشانی کرد.
آیا برای برآورده شدن آرزو و دعای داریوش، نمی بایست اول حکومتی را پشت سر گذاشت که چنین شرایطی را بر ایران تحمیل کرده است؟