از قبیله‌اندوه!

سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۶ برابر با ۰۶ ژوئن ۲۰۱۷


آوازه (+ویدیو) با تمام محدودیت‌هایی که بنیادگرایان سنتی پیش پای نوآوری می‌گذاشته‌اند و به ویژه در زمینه ترانه‌سازی، هیچ گونه دور شدن از ردیف و گوشه‌های سنتی را تحمل نمی‌کردند، فرایند نوآوری هیچ‌گاه از مشروطیت به این سو از حرکت باز نایستاده است.

فرایندی که با ورود تهاجمی‌عارف در عرصه ترانه آغاز شد و با حضور محمد علی امیرجاهد شکل و شمای شسته و رفته‌تری به خود گرفت و از زمان وزیری به بعد به مکتبی همیشگی تبدیل شد. از سال‌های بیست دیگر ترانه نو زندگی مستمر پیدا کرد. شاگردان برجسته صبا که بیش از استادشان به ترانه‌سازی علاقه داشتند دشت و دمن را سرشار از ترانه کردند. نوبت به نسل بعدی رسید که ترانه‌سازی در دوره آنها نیز به شبه‌مکتبی تبدیل شد و ما آنها را «مکتب طنین» می‌نامیم. در این دوره شتاب نوآوری بیشتر شد و انواع نوآوری‌های بیرون از «مکتب طنین» نیز به صورت انفرادی تجربه شد. بعضی از این تجربه‌های انفرادی خودش داشت به مکتب تازه ای تبدیل می‌شد ولی در برابر طنین نتوانست مقاومت کند. موفقیت طنینی‌ها در تاریخ موسیقی پاپ ایران بی بدیل مانده است. یکی از ترانه‌پردازان انفرادی عباس مهرپویا بود که این روزها نود سال از تولد و بیست و پنج سال از مرگ او می‌گذرد.

نخستین مشغله مهرپویا چیزی بود که او را در ارتباط با هنر قرار می‌داد. او در آغاز، راهنمای سینما شد و در سینماهای درجه دو مشتریان را به سوی صندلی‌هاشان راهنمایی می‌کرد. رفقایش که صدای بم فوق‌العاده تاثیرگذار او را شنیده بودند تشویقش می‌کردند که خود را حرام نکند و به یک کلاس موسیقی برود.

مهرپویا جامعه باربد را انتخاب کرد که در آن روزگار زیر نظر اسماعیل مهرتاش بهترین شاگردان را پرورش داده بود. بعد ولی از باربد فاصله گرفت. شاید دریافته بود که نوع صدای او به کار موسیقی سنتی نمی‌آید. صدایی داشت که با گستره پهناور بم از باریتون تا باس می‌توانست در برنامه‌های صحنه ای مورد استفاده قرار گیرد.

مدت درازی نگذشت، دریافت که موسیقی تلفیقی تازه باب روز شده بهترین راه ادامه کار اوست. چون گیتارکی می‌نواخت در راه گیتار به سیتار هندی راه پیدا کرد که به نیروی جاذبه «راوی شانکار» نوازنده سرشناس هند که به ایران هم آمده بود این راه نه چندان کوتاه از گیتار تا سیتار را به سرعت پیمود. در این راه البته شانس آورد که از کمک «اروین موره» اسپانیایی نیز در کنار راوی شانکار هندی بهره گرفت. کارورزان موسیقی تلفیقی بیشتر موسیقی گیتار را الگو قرار می‌دادند که مردم نیز این الگو را در موسیقی جاز و پاپ غربی می‌شناختند.

سیتار ولی با آنکه ظاهرا در فهرست سازهای ایران قدیم سابقه داشته ولی در روزگار ما، ایرانیان چندان با آن آشنا‌یی نداشتند.این بود که مهرپویا با پرداختن به سیتار چیزی را به مردم عرضه می‌کرد که برایشان تازگی داشت و همین سبب اصلی شهرت یافتن مهرپویا می‌شد. تا جایی که نام او بی‌درنگ نام سیتار را به ذهن می‌آورد. از آن گذشته، نواپردازی‌های کشدار و مطنطن سیتار با ذات آرام و صبور موسیقی سنتی سازگاری فراوانی نشان می‌داد.

همه این شرایط ویژه به یاری مهرپویا آمد و او را از راهنمایی در سینماها به عنوان نوازنده سیتار و مهم‌تر از آن، خواننده مبتکر موسیقی تلفیقی پرآوازه ساخت.

این همه را گفتیم ولی هنوز با مجموعه فعالیت‌های مهرپویا آشنا نشده‌ایم. او که در جوانی به هنرهای دستی نیز علاقه داشت در روزگار بهره‌وری از تجربیات جوانی آن را در دکورسازی به کار گرفت. از دکوراسیون خانه‌ها تا صحنه سازی‌های تئاتر فعالیت می‌کرد و ورای همه اینها آهنگسازی را که گمان می‌کنیم به آن بیش از هر چیز علاقه داشت، تجربه کرد. مهرپویا با جاذبه‌ای که برای خود فراهم آورده بود آهنگ‌های دلپذیری نیز پدید آورد. آهنگ‌هایی که با شعر ترانه‌پردازان معروف چون پرویز وکیلی، تورج نگهبان و حتی از سنتی‌ها بیژن ترقی و معینی کرمانشاهی پیوند می‌خورد.

همه مشغولیت‌ها که گفتیم به جای خود ولی مهرپویا یک سره شیفته موسیقی و از آن میان موسیقی هندی و از آن برخاسته سیتار شده بود و اولین تجربه‌اش ستون اصلی شهرت شتابنده او شد.

نمی‌دانیم چه کسی «مرگ قو» سروده دکتر حمیدی شیرازی غزل‌سرای معروف را از نظر او گذرانده بود که دست به کار شد و گیتار و سیتار را به کار گرفت. موسیقی سازگار «الژ»ی مانندی بر روی آن نهاد.

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد

هر چند باد دماغی که در شعر حمیدی است با ناله و ندبه‌ای که از موسیقی برمی‌خیزد  همخوانی ندارد ولی تنهایی پیش از مرگ را خیلی خوب تصویر می‌کند.

شاعر شیرازی بعد خودش را قوی زیبا می‌انگارد و منتظر است دریا آغوش باز کند و او را در خود ببلعد! آنچه در مرگ قو برانگیزاننده است ملودی‌های ساده مهرپویاست.

پس از «مرگ قو» هر چه از سوی مهرپویا عرضه شد بیشتر تکیه بر ملودی‌سازی داشت. در میان دیگر ترانه‌های مهرپویا (غم تنهایی، آسمان می‌گرید امشب و قبیله لیلی)، «قبیله لیلی» از نظر محتوای شاعرانه در صدر می‌نشیند.

این ترانه یکی از بهترین متن‌های پرویز وکیلی را در خود دارد:

تو از قبیله لیلی، من از قبیله مجنون
تو از سپیده و نوری، من از شقایق پُر خون
تو از قبیله دریا، من از نژاد کویرم
همیشه تشنه و غمگین، همیشه بی تو اسیرم

در بند دوم ترانه، جاذبه متن افزون می‌شود و شاعر به اوج عاشقانه خود می‌رسد:

حدیث عشق من و تو، حدیث ابر بهاری
به من چه می‌رسد از دوست، از این همه غم و زاری

پایان ترانه باز هم غرقه در رومانتیسیسم شاعرانه است:

تو از قبیله لبخند، من از قبیله‌اندوه
فضای فاصله صد آه، فضای فاصله صد کوه

مهرپویا آهنگ‌هایی نیز بر روی غزلیات دیگر شاعران نهاده است که بعضی از آنها چفت و بست منسجمی‌ دارند و خیلی نرم بر روی شعر می‌نشینند. از جمله روی این غزل مولوی:

دگر باره پریشانم، دگر باره پریشانم
چنان مستم، چنان مستم، ره خانه نمی‌دانم.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=77846