ملتی شیدای موسیقی

جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۹۶ برابر با ۰۹ ژوئن ۲۰۱۷


آوازه – آزادی در هنر، آبشخور آفرینندگی است. البته نه بدان معنا که هنر در اختناق از پای در می‌آید، نه، بر عکس، شاید پربارتر نیز می‌شود. ولی اضافه بر آن به یاری نشانه‌ها و تمثیلات رابطه با آزادی را نگاه می‌دارد و به نوعی راه آفرینش را هموار می‌کند.

اگر موسیقی ایران مثل شعر رشد کافی پیدا نکرده برای آن است که رابطه‌اش با آزادی مختل شده است. تاریخ موسیقی ایران به تناوب درگیر اختناق و محدودیت‌های ناشی از آن بوده و کیفیت ممتاز آفرینندگی خود را از دست داده است. در دوره صفویه موسیقی ایران کم‌بارترین دوره‌های آفرینندگی خود را تجربه کرده است. موسیقی ما اگر از قرن پنجم تا نهم هجری فرصتی یافت که به وجوه نظری و علمی‌خود بپردازد، از آن پس این وجوه نیز به فراموشی سپرده شد. در نتیجه تنها چیزی که از آن باقی ماند سایه‌ای از موسیقی مطربی کوچه و بازار بود، آن هم با محدودیت بسیار. تا قرن دهم نه نوازنده‌ای ممتاز به وجود آمد و نه رساله‌ای علمی‌تالیف شد و نه مردم دل و دماغ این حرف‌ها را داشتند. دو قرن سکوتی که عبدالحسین زرین‌کوب از آن یاد می‌کند در واقع همین سیصد سال حکومت صفویان است.

اختناق در این دوران آن چنان گسترده و ژرف است که کسی گمان نمی‌کرد ایران روزی از زیر بار اختناق آزاد شود و نفسی به آسودگی بکشد. ولی چنین شد. مشروطیت بازتاب اختناقی چنان بود و موسیقی که به ناموفق‌ترین هنر باقی مانده از گذشته به شمار می‌رفت به سرعت رنگ عوض کرد و به ویژه در عرصه عملی جانی پر تب و تاب گرفت. ورود تهاجمی‌ ترانه‌های عارف نشا‌ن‌دهنده جبر و فشاری بود که تا آن زمان به موسیقی‌دانان تحمیل می‌شد.

اختناق در آن شکل و شمایل سنگین و زجر و شکنجه‌ای که نصیب جامعه موسیقی ایران شده بود بازتابی جز این نمی‌توانست داشته باشد. شب و روز از در و دیوار جامعه ترانه می‌بارید. ترانه‌هایی که نوید آزادی می‌داد و رسیدن به زندگی بهتر را در هدف داشت. طبیعی است که انقلاب مشروطه مثل هر انقلاب دیگری ضایعاتی نیز تولید می‌کرد ولی همه آنها در قبال سعادتی که نصیب جامعه شده بود قابل چشم‌پوشی بود.

موسیقی ایران در این میان بیشتر از همه هنرهای دیگر از آزادی مشروطیت جان گرفت و نیروی آفریننده خود را تجربه و تمدید کرد. گام‌های استوار موسیقی‌دانان دوره مشروطه آن‌چنان شتابنده در راه آینده پیش می‌رفت که در کوتاه‌مدت همه ضایعات را ترمیم کرد و گنجینه‌ای از موسیقی تر و تازه، جامعه را سرشار از شور و شادابی می‌ساخت. همین دگردیسی کافی بود تا حافظ موسیقی در سال‌های پس از مشروطیت باشد. در بزنگاه‌های دیگر تاریخی ظهور علینقی وزیری، کودتای ۱۳۳۲، پیروزی انقلاب اسلامی ‌و سرانجام جنبش سبز، مشابه همین پیشامد را تجربه کردیم. یعنی موسیقی ایران از مشروطه تا امروز از یک دوره آزادی نسبی دوازده تا پانزده ساله برخوردار شده ولی هنوز راه تکاملی خود را طی نکرده و در چاله و چوله اختناق افتاده است.

و اما هیچ یک از این سر برآوردن‌ها خلوص موسیقی جنبش سبز را نداشت. جنبش ناب و نایابی بود که یکسره از قلب‌ها در خیابان‌ها جاری می‌شد و از آنجا در رگ ترانه‌ها می‌ریخت. ترانه‌ها یکی و دو تا نبود. هر کس دو دانگ صدایی داشت، هر کس دو بند شعری را از حفظ کرده بود، هر کس لبخندی بر روی لب‌ها داشت وارد گود می‌شد و به لشکر ترانه‌پردازان می‌پیوست. هنوز هم جوانان ما با دریادمانده‌های آن سال‌ها روزگار می‌گذرانند با این آرزو که آزادی‌شان کامل شود.

بی هیچ گزافه، جنبش سبز ترانه‌پردازی ایران را در دو دهه هشتاد و نود خورشیدی دگرگون کرده است. در وهله اول تمایل و رغبت به موسیقی و موسیقی‌آموزی تا اوج بالا رفته است. تا به حال اگر در هر خانواده یک نفر اهل موسیقی بود حالا ممکن است تنها یک نفر از اهالی خانه این رغبت را نیافته باشد. شمار کلاس‌های موسیقی به گفته آنها که با آمار سر و کار دارند پنج برابر شده است و تازه برای شرکت در این کلاس‌ها باید زمان درازی صبر کرد. حسین علیزاده در سفر پیشین خود به اروپا خبر می‌داد که فقط در تهران شصت گروه موسیقی پاپ و سنتی در انتظارند که برایشان مجوز کنسرت صادر شود.

این رغبت و تمایل در میان ایرانیان مهاجر نیز در حال فزونی است. ایران را می‌توان حالا جامعه‌ای شیدای موسیقی نامید. بگذار رهبران و کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی‌ همچنان مانع و رادع برای پرداختن به موسیقی بتراشند. بگذار باز هم مجوز کنسرت ندهند و یا اگر داده‌اند آن را باطل کنند. با اطمینان کامل می‌توان گفت که راه به جایی نمی‌برند. جوانان پس از دگردیسی ناشی از جنبش سبز انواع موسیقی را سالم و خالص در پوشش نو می‌خواهند. موسیقی تلفیقی را هم سخت می‌پسندند و معتقدند که موسیقی از پیوند نیروی تازه‌ای به دست می‌آورد که بر غنای محتوای آن می‌افزاید. درست است که در راه تکوین موسیقی جدید دامچاله‌هایی هست که سبب اغتشاش و گمراهی می‌شود ولی باکی نیست. ذات موسیقی خودش تعالی‌گراست  در جریان رشد علف‌های هرزه را از میان بر می‌دارد.

اگر موسیقی‌دانان جوان آزادی عمل داشته باشند خودشان مراقب آفت‌ها و گزندها هستند و از موسیقی خود محافظت می‌کنند.

کوتاه کنیم، حکایت شیدایی جوانان امروز با موسیقی چیزی نیست که به پایان برسد. با آنچه امروز از جوانان می‌بینیم تردید نداریم که آینده‌ای روشن برای موسیقی ایران تدارک می‌بینند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=78154