دخالت جمهوری اسلامی در عراق با هدف شکل نگرفتن یک حکومت سکولار آغاز شد.
هفته گذشته انستیتو بینالمللی مطالعات استراتژیک در لندن میزبان اِما اسکای استاد انستیتو مطالعات خارجی جکسون در دانشگاه یل بود.

اما اسکای با معرفی کتاب خود با عنوان «فروپاشی یک توهم؛ انتظارات بزرگ و فرصتهای از دست رفته در عراق»، در ابتدای جلسه نیت خود از نوشتن این کتاب را این گونه عنوان کرد: «وقتی عراق را ترک کردم بسیار عصبانی بودم و همیشه دنبال پاسخ به این پرسش بودم که در سالهای گذشته برای چه در عراق بودم؟ چه دستاوردی از آن سالها داشتم؟ چرا باید ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار عراقی، ۴۵۰۰ سرباز آمریکایی و ۱۷۹ سرباز بریتانیایی کشته میشدند؟ من میخواستم نشان دهم تمام این هزینهها و فداکاریها و اقدامات چه معنی داشته است».
اسکای کتاب خود را دارای سه پیام جداگانه دانست. عراق میتوانست آینده متفاوتی داشته باشد در حالی که بعد از سقوط صدام حسین فرصتهای بسیاری سوخت و امیدهای بسیاری از دست رفت. عراقیها همچنان آمریکا و بریتانیا را به خاطر ویران کردن کشورشان مورد سرزنش قرار میدهند. آنها هیچ زمان به نقش خود توجه ندارند که چگونه یک صلح پایدار میان تمام نیروهای عراقی میتوانست و میتواند به توازن قدرت پویا در عراق بیانجامد. او پیام نهایی کتاب خود را چنین تعریف کرد: «زمانی که شما از نیروی نظامی استفاده میکنید میبایست یک دستاورد مشخص سیاسی داشته باشید و نه اینکه آن را [بدون هر دستاوردی] پایان دهید».
وی در بخشی دیگر از سخنرانی خود به موضوع «تغییر» اشاره کرد و گفت: «شخصیت انسانها تغییر میکند، وابستگیهای من تغییر میکند، تفکرات و شخصیت من هم میتواند تغییر کند و من میخواستم این را به “مردم غرب” نشان دهم که این تنفر موجود در میان شیعیان و سنیها از کجا آمده است و چرا پس از صدها سال این گونه شده است».
اما اسکای به سال ۲۰۰۷ و زمانی که بنا شد نیروهای بیشتری به عراق اعزام شود اشاره کرد و گفت: «در آن زمان من به عنوان یک مشاور این پرسش را مطرح کردم که از این نیروها چگونه استفاده خواهد شد؟ چگونه این نیروها میخواهند تغییری در آنچه تا قبل وجود داشته است به وجود آورند؟ چرا خشونتها در عراق تا این حد بالا گرفته؟ آنها از خشونت برای رسیدن به یک هدف سیاسی استفاده میکردند اما راهش این بود که آنها را بفهمیم و برای پایان دادن به خشونتها با آنها مذاکره کنیم».

او در سپس با تاکید بر اینکه «اگر ما تصمیم دیگری گرفته بودیم، عراق آینده متفاوتی را تجربه میکرد» افزود: «در آمریکا هنوز هم نمیخواهند به درستی متوجه باشند که چه اتفاقی رخ داده است. دموکراتهای آمریکا، جمهوری خواهان را به خاطر حمله به عراق مورد سرزنش قرار میدهند و همزمان جمهوری خواهان نیروهای دموکرات را به خاطر خروج از عراق سرزنش میکنند. من میخواهم بگویم که توجه داشته باشید! هر تصمیمی تبعات خودش را دارد و تصمیمات متفاوت میتواند تبعات متفاوتی را برای همه به همراه داشته باشد».

اسکای به احتمال حضور نیروهای سازمان ملل در عراق و این نکته که این حضور چگونه میتوانست آینده عراق را تغییر دهد و از سوی دیگر به کمبود نیروها در بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ اشاره کرد و گفت: «سه سناریو وجود داشت، اول ورود نیروهایی که یک اتحاد جهانی را با خود داشته باشد درست مانند آنچه سازمان ملل متحد دارد، از سویی دیگر بعضی از آنها تاکید داشتند که نیروهای عراقی را هرچه سریعتر بر سر قدرت قرار دهند. بعضی از عراقیها مانند احمد چلبی نیز چنین خواستی را داشتند. در این حالت یک خلاء قدرت ایجاد میشد که به مشکلات قبلی میافزود. به باور من جنگ داخلی امروز عراق برآمده از شکست سیاستهای داخلی عراق است چرا که یک نیروی مشخص در عراق وجود نداشت که بخواهد مشکلات بین نیروهای عراقی را حل کند و به آرامش عراق کمک کند.»
او با اشاره به اینکه «در فاصله ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ میزان خشونتها تا حدودی کاهش پیدا کرد» آن را برآمده از دلایل متفاوتی دانست. اسکای این دلایل را چنین تشریح کرد: «این زمانی بود که سنیهای عراق در مقابل نیروهای القاعده و از سوی دیگر شبه نظامیان شیعه مورد حمایت ایران قرار گرفته بودند و دولت مرکزی برای تحقق آشتی ملی و خدمات به مردم اقداماتی را انجام داده بود. اما پس از انتخابات در سال ۲۰۱۰ و به قدرت رسیدن مالکی، دولت آمریکا در مقابل یک تصمیم بزرگ قرار گرفته بود. از یک سو نظامیانی که در عراق حضور داشتند و با توجه به شرایط داخلی ادامه حضورشان را ضروری میدانستند و آن سوی دیگر ماجرای سفیر ایالات متحده در عراق و دولت در واشنگتن که تمایل داشتند هرچه سریعتر از عراق خارج شوند. سفیر ایالات متحده به صراحت در مورد اینکه مالکی “همانی است که ما نیاز داریم” دولت و شخص بایدن [معاون رئیس جمهور] را در برابر یک تصمیم قرار داد تا مالکی که مورد حمایت ایران بود امکان تشکیل قدرتی را داشته باشد که نیروهای صدری [شبه نظامیان شیعه هوادار مقتدا صدر] را نیز پشت سرش باشند. به این ترتیب اما نیروهای دیگر از قدرت سیاسی خارج شدند. به باور من ظهور دولت اسلامی امروز حاصل آن تصمیم سیاسی اشتباه بود».
اسکای در مورد جنگ فرقهای در عراق گفت: «این موضوع بسیار حساس و پیچیده است. سنیها تا سال ۲۰۰۳ هیچ تحرکی در این زمینه نداشتند. شما ۱۹۹۱ [جنگ اول خیلج فارس] را به یاد بیاورید که عملیاتها در شمال و جنوب عراق در جریان بود و صدام علیه شیعیان جنوب بود اما باز هم این موضوع وجود نداشت. شما وقتی با کردها صحبت میکنید کسانی که شاهد استفاده سلاحهای شیمیایی صدام و کشتارهای دستهجمعی او بودند بازهم پیش از ۲۰۰۳ برداشتی متفاوت از جریانات داخلی عراق داشتند. در سالهای پیش از سقوط صدام مساله جنگ فرقهای میان دولتهای [محلی] بود اما امروز این جنگ به میان مردم کشانده شده است».

او در مورد نقش جمهوری اسلامی ایران در عراق گفت: «ایران تنها به دلیل ضعف دولت مرکزی عراق است که امکان نفوذ در این کشور را پیدا کرده است. آنها میخواهند که دولت مرکزی همچنان درگیر جنگهای [فرقهای] داخلی باشد تا از آن به عنوان کاتالیزوری برای تضمین حضور خود در عراق استفاده کنند». او با تاکید بر اینکه برای فهم نقش ایران در عراق میبایست به سالهای شروع جنگ میان این دو کشور و حتی پیش از آن بازگشت به حمایت ایران از مخالفان صدام حسین اشاره کرد و گفت: «حمایت از کردها و شیعیان مخالف تنها به منظور مطمئن شدن از شکل نگرفتن یک دولت سکولار و مقتدر در عراق بود. تقسیم قدرت میان کردها، سنیها و شیعیان به شدت مورد علاقه رهبران ایران است چراکه به راحتی قدرت متمرکز را میشکند و آنها را به هدف خود نزدیک میکند».
او در بخشی دیگر از سخنرانی خود درباره آینده عراق گفت: «به نظرم عراق دیگر امکان بازگشت به گذشته را ندارد و ما با چهره جدیدی از عراق روبرو هستیم، امروز عراق کشور شبه نظامیان است. حیدر العبادی [نخست وزیر عراق] اقدامات مثبتی را برای مقابله با این موضوع انجام داده اما به نظر من توانایی لازم برای حل این معضل را ندارد و بسیار مشکل است که عراق را به گذشته بازگرداند. یک کردستان مستقل و یک دولت غیر متمرکز در سایر نقاط عراق آیندهای است که من میبینم».

او در پاسخ به پرسش کیهان لندن پیرامون آینده جنگهای فرقهای در عراق و جایگاه دولت اسلامی (داعش) و جمهوری اسلامی در آینده عراق گفت: «امروز دشمن مشترکِ ایران و ایالات متحده آمریکا، دولت اسلامی (داعش) است. وجود آنها امروز به ایران اجازه میدهد حضور محسوسی در عراق داشته باشد. من نمیخواهم بگویم رابطهای بین رژیم ایران و دولت اسلامی وجود دارد بلکه تنها تاکید میکنم که ایران از وجود آنها به روشنی سود میبرد. از سویی دیگر باید توجه داشت که امروز مشکل اصلی عراق، دولت اسلامی (داعش) نیست بلکه برهم خوردن توازن قدرت در یک دید بسیار گستردهتری به عنوان مهمترین معضل منطقه مطرح است. بسیاری از کشورهای منطقه امروز نگران توافق هستهای میان ایران و آمریکا هستند، نگرانی آنها نه دستیابی ایران به سلاح اتمی بلکه دوران پس از تحریمهای هستهای است که به ایران امکان تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای را میدهد. به نظر من در حال حاضر جنگ فرقهای در جریان نیست بلکه آنچه در واقعیت وجود دارد یک جنگ سیاسی میان ایران و کشورهای عرب [منطقه] و ترکیه است. به نظر من بهترین راه مقابله با این موضوع نیز دستیابی توافق با ایران بر سر برنامه اتمیاش است اما از سوی دیگر میبایست تلاشی جدی برای برقراری توازن قدرت در منطقه انجام شود تا همه در توزیع قدرت نقش داشته باشند و از این راه اختلافات فرقهای به حداقل ممکن برسد».