محسن بهزاد کریمی- تحولات اخیر در منطقه در مناطق مختلف کردنشین پیامدهایی داشته که زندگی کردها را در کشورهای مختلف منطقه با خطر روبرو کرده است. ساکنان مناطق کردنشین به دلایل مختلف از یک سو همواره تحت فشار و ستم بودهاند و از سوی دیگر تلاش آنها برای برخورداری از حقوق خود در بسیاری موارد به «جداییطلبی» و ایجاد یک کشور مستقل تعبیر شده است. برای گفتگو در این باره پای صحبت آقای شپول عباسی مستندساز و از آگاهان مسائل کردستان نشستیم.
-آقای عباسی، این تصور که مردم کرد خواهان تشکیل کشور کردستان یزرگ هستند تا چه حد صحیح است؟
-کردستان بزرگ، باورذهنی کردها در فضای ایدهال سیاسی است. مرز، پارامتر گسستگی و سمبل تفکیک جغرافیاست، اما با ادله تاریخ، مرزبرای کردها، خطی فرضی است که پذیرش مفهوم سیاسی آن سخت به نظر میرسد. وابستگی روانی و درونی به خاک با تعریف سرزمین، نه فقط مختص کردها بلکه خصیصه ذاتی وگاه اکتسابی برای هر انسان است. ورای تقسیمبندیهای سیاسی در حوزه جغرافیای دنیا، تعریف وسعت سرزمینی که فرد، خود را متعلق بدان میداند، ارتباط مستقیمیبا شعور و اندیشه دارد (تجربیات اکتسابی، چگونگی و فضای رشد و نمو، تربیت اجتماعی، تزریق نگرش حاکم بر خانواده، آگاهی و تاثیرعوامل پیرامون، آرمانهای شکلگیری ساختار شعور و اندیشه فرد در یک جامعه است). خواستههای اجتماعی از قالب یک تفکر فردی با تعمیمیبزرگتر به مطالبات اجتماعی بدل میشود. اما در فضای عینی و کارکردی شدن تئوریهای علوم سیاسی، کردها مرزهای بینشان را حس کرده و پذیرفتهاند. ادله بر اثبات آن نیز، نوع عملکرد سیاسی جریانات سیاسی در چهار بخش کردستان است. منافع جریانات سیاسی کردها وابسته به خاستگاه جغرافیایی آنهاست . اگرچه در برخی موارد، جریانات سیاسی، خارج از محدوده تعریف شده، در بخشهای دیگر نیز در جستجوی تحقق آرمانهایشان هستند. جز دوره کوتاهی همچون تشکیل جمهوری مهاباد، در اساسنامه هیچ یک از احزاب یک چنین مبحث و هدفی تعریف نشده. از لحاظ تعاریف سیاسی مواضع مشخص است و فقط حرف از خودمختاری، عدم تمرکز و فدرالیسم در میان است که اینها همه مباحث سیاسی و حقوقیاند تا خواستهای ملی.
باید این نکته را هم در نظر داشت که سیستمهای دولتی و مرکزی، توجیهات سرکوب احزاب سیاسی را در میان دیگر مردمان با استفاده از راهکارهای تبلیغاتی و استفاده از مفاهیمیچون تجزیهطلبی به کار میگیرند. مفاهیمیکه حس ملی و حفظ یکپارچگی را در میان تودهها بر میانگیزد ومقابله و تولید روش برخورد با احزاب را آسان میکند.
خلاصه پاسخ به این پرسش این است که کردستان بزرگ در چارچوب و تعریف خواسته سیاسی احزاب، جایی ندارد.
-این در هم آمیختگی نیروهای مناطق مختلف و تجمع نظامی در خاک اقلیم کردستان اکنون بیش از هر چیز چه برای اقلیم و چه برای احزاب کردی که به نوعی در اقلیم میهمان هستند و از درون خاک اقلیم کردستان عراق تحرکات سیاسی و نظامی خود را دنبال میکنند دچار مشکل کرده. آیا برادری بر پایه منافع مشترک دیروز میرود تا قربانی منافع ملی اقلیم کردستان عراق شود؟
-اگر منظور شما، احزاب کردستان ایران است، میشود گفت که استقرار آنها در اقلیم کردستان، دلایل مختلفی دارد. شکست گفتگو و مذاکره با رژیم ایران در نتیجه ترور رهبران یکی از احزاب عمده کردستان، ترک کوهستان قندیل و از دست دادن پایگاه و مامن نیروها (منتقدان سیاسی احزاب و باورمندان به فعالیتهای نظامی آن را به عنوان تاکتیکی اشباه قلمداد کردند)، چند دستگیهای حزبی و نبود راهکار مشخص سیاسی موسوم به راهکار سوم، پس از شکست راه حلهای جنگ و گفتگو با حکومت ایران، احزاب کردستان ایران، چارهای جز استقرار نیروهایشان در اقلیم کردستان نداشتند. از سال ۱۹۹۳ و پس از آزادی نسبی کردستان عراق از حاکمیت حزب بعث و حتی پس از فروپاشی مطلق حکومت صدام حسین در سال ۲۰۰۳، جریانات سیاسی کردستان ایران، حفظ دستاوردهای اقلیم کردستان را توجیه کمپنشینی خود عنوان کردند. پیشینه احزاب کردستان ایران با فعالیتهای نظامیاز یک سو و کمپنشینی بیش از بیست ساله آنها از سوی دیگر، انتقاد هواداران این جریانات سیاسی با عنوان انفعال را در پی داشت. اگرچه جریانات سیاسی کردستان ایران، همواره از تحمیل جنگ بر خود از سوی حکومت مرکزی سخن گفته و دفاع مشروع، معتقدند در صورت باورشان به جنگ و فعالیت نظامی، انتقال میدان جنگ از کردستان به شهرهای دیگر ایران، کار دشواری برایشان نبود.
با وصف شرایط موجود، جریانات سیاسی کردستان ایران که در اقلیم کردستان کمپنشین شدهاند، به لحاظ اقتصادی به حکومت اقلیم وابستهاند ودر طی این سالها همواره از حمایتهای مادی و معنوی رهبران احزاب کوردستان عراق و همچنین دولت اقلیم برخوردار بودند، از سال ۱۹۹۳ به این سوی، هر ساله بودجه مشخصی به احزاب ایرانی از طرف اقلیم اختصاص داده شده بود که تا همین اواخر و حمله داعش و عدم پرداخت دولت بغداد به اقلیم ادامه داشت که به دلیل بروز این فجایع در منطقه و معضلات اقتصادی این پرداختها متوقف شدند. البته احزاب همواره از سوی اعضاء در اروپا و امریکا نیز کمک مالی دریافت میکنند اما در حدی نیست که بتواند تامینگر نیازهای گسترده این نیروها باشد.برخی جریانات سیاسی در مناطق مرزی به امور تجاری و به نوعی غیر رسمیاسکورت تجار مشغولاند که از این راه نیز کسب در آمد میکنند. بر اساس گفته ساکنان منطقه، یکی از دلایل درگیری ماه گذشته حزب دموکرات با پ.ک.ک هم تنها به همین دلیل و اختلافات در محدود قلمرو دو گروه بود که تلفاتی نیز داشت. در این شرایط، حکومت ایران تلاش کرد تا از این رخداد، بهرهبرداری سیاسی خود را بکند.
اما اینکه تغییراتی در ساز و برگ سیاسی اقلیم پیش آمده امری سواست، تمامیاحزاب کردی در منطقه، اقلیم کردستان را دستآوردی مشترک پس از سالها مبارزه میدانند و حفظ و امنیت این منطقه از اولویت بالایی برای ایشان برخوردار است.
برای مثال اینکه احزاب کرد ایران درنزدیکی شهر سلیمانیه کمپنشین شدهاند و به احترام مراودات دیپلماتیک میان اربیل و تهران اقدامات و تحرکات نظامی خود را محدود کردهاند صرفا یک استراتژی گزیده شده از سوی شورای رهبری این احزاب است و تحمیلی در کار نبوده بلکه این خود این احزاب هستند که امنیت اقلیم را به عنوان خانه امن خود به مخاطره نمیاندازند.
اخیرا هم شاهد بودیم که با حمله ترکیه به مواضع پ.ک.ک روستاییان مناطق مرزی آسیبهای فراوانی دیدند و دولت اقلیم از پ.ک.ک خواست تا جنگ را به خارج از مرزهای اقلیم انتقال دهد. هرچند سیاستهای آقای بارزانی در مقابل ترکیه، سوالهایی را بین احزاب دیگر ایجاد کرده است.
اما در کل، اشاعه این نظر که حکومت اقلیم به نوعی احزاب کرد ایرانی را فلج کرده، تصور غلطی است چرا که دولت اقلیم کردستان نه میخواهد و نه میتواند که احزاب کردی را خلع سلاح کند. این حکومت اقلیم است که به نوعی از احزاب کردی به عنوان برگ برنده در روابط دیپلماتیک خود با ایران استفاده میکند. هر چند این روش در بلند مدت برای احزاب کرد ایران حالت فرسایشی خواهد داشت. بعضی از منتقدین معتقدند که این استراتژی غلطی است و نباید احزاب کرد ایرانی خود را فدای منافع اقلیم میکردند و این احزاب به دلیل عدم تحرک نظامینابود شدهاند، اما از سوی دیگر رهبری و کادرهای این احزاب معتقدند که ماهیت ایشان از اصل نظامینبود و تنها اقدام نظامیرا به عنوان راهکار تدافعی آن هم در مقاطع خاصی برگزیدند در اصل اگر این ماهیت نظامیبود بی شک میبایستی جنگ را به عمق خاک ایران میکشاندیم.
-اخباری ضد و نقیض از امکان مذاکره مستقیم میان احزاب اصلی کردستان با دولت جمهوری اسلامی به گوش میرسد، آیا این خبر صحت دارد؟ اگر چنین امکانی فراهم شود به نظر شما بر سر چه موضوعاتی میتوانند پس از ۳۷ سال مبازره مسلحانه به توافق برسند؟
-همان طور که درپاسخ به سوال پیش اشاره کردم، آن طور که رهبران احزاب کردستان ایران میگویند، تعریفشان از جنگ مسلحانه، دفاع مشروع است. از راهکار سیاسیشان چنین برمیآید که اگرمجال گفتگو باشد، نیازی به سلاح نیست. بر اساس اخبار منتشر شده ارگانهای رسانهای احزاب، اخیرا مقامات جمهوری اسلامیدر قالب هیاتی از شورای امنیت ملی دیدارهایی با رهبران برخی احزاب داشتهاند و طبق گفتهها نتیجهای اکنون حاصل نشده است. تا اینجا کل جریان در راستای حل مساله با منطق پیش میرود اما دراتمسفر واقعی، چند پرسش مطرح است.
نخست اینکه چرا هیات مذاکره کننده ایران، ترکیبی از اعضا و ریاست شورای امنیت ملی است؟ مشخص است که نوع نگاه به مساله احزاب کرد، نگاهی امنیتی است. اگرهدف، گفتگو و جستن راهکاری مشترک بود، حضور هیاتی منتخب از دولت دور میز گفتگو، قدم نخست رعایت عرف دیپلماتیک بود.
در حالی که اصل ساده پانزدهم قانون اساسی، همچنان جزء اصول نوشته شده اما فراموش شده است، آیا جمهوری اسلامی پتانسیل پذیرش حضور احزاب و جریانات کردی در داخل ایران را، به عنوان جریانات فعال در حوزه مبارزات مدنی دارد؟ به نظر من با شرایط کنونی بعید به نظر میرسد.
نکته اینجاست. باید دانست، نگرش دولتمردان وگردانندگان چرخ سیاست ایران به احزاب کردی چیست و آیا ظرفیت پذیرش صداهای مخالف در داخل سیستم حکومتی ایران موجود است؟ در آن طرف جریان، آیا احزاب کردی، توانایی و یا هنر تغییر ماهیت کارکردی را دارند؟
پر واضح است، مذاکره و گفتگوی دو طرف سیاسی، به معنای پذیرش ماهیت طرفین از سوی یکدیگر است.
با مطالعه اساسنامه احزاب کردی، میتوان خواستهها و مطالباتشان را در بخشهای کلی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جست.
دولت موسوم به تدبیر و امید در قدم مثبتی در دراستای مطالبات فرهنگی کردها، رشته زبان و ادبیات کردی رابه عنوان رشته تحصیلی در دانشگاه کردستان گنجاند و از امسال نخستین دانشجویان خود را خواهد پذیرفت. منتقدین میگویند، اگر توجه به این مقوله مهم به نظر میرسد، چرا با تاخیر ۳۵ ساله و چرا از سطح ابتدایی بدان پرداخته نمیشود.
در هر صورت، هر دو طرف میدانند مبارزات مسلحانه در بلندمدت راهکردی فرسایشی است. اما باید دید آیا در آینده، مذاکرات و گفتگو در نقطه مشترکی به هم میرسند.
-احزاب کرد ایرانی مستمراً از ی.پ.گ در سوریه حمایت نظامی و سیاسی کردند و در طول این جنگ همواره پشتیبان مردم کرد سوریه بودهاند، الان که جنگ دولت ترکیه و پ.ک.ک از سر گرفته شده احزاب کرد ایرانی به این مقوله چه واکنشی نشان دادهاند؟ آیا از لحاظ تاریخی این نگرش و برخورد تغییر کرده؟
-ی پ گ، در ساختار سیاسی و نظامی به حزب کارگران کردستان نزدیک است. اگرچه در صفوف نیروهای ی پ گ، افرادی از کردستان ایران نیز دیده میشود. اما واکنش احزاب کردستان ایران در رابطه با موضوعات بخشهای دیگر، همواره سیاست مشخصی است و آن حمایت و تایید معنوی مبارزات آنها بوده است. با نگاهی به پیشینه احزاب کردستان ایران، مشخص است که اعتقادی به حضور در بخشهای دیگر ندارند و این در عمل دیده میشود. بدین ترتیب تغییری در سیاست احزاب و جریانات کردستان ایران نسبت به فعالیت در بخشهای دیگر دیده نمیشود. اگرچه حمایتها در قالب پشتیبانی معنوی آنها حس میشود.
-با سپاس از شما که
وقت خود را در اختیار کیهان لندن گذاشتید.