کشتار ۶۷: دادخواهی وظیفه ماست

جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴ برابر با ۰۴ سپتامبر ۲۰۱۵


کامیار بهرنگ- کشتار تابستان ۶۷ بخشی از یک نظام برآمده از اعدام است که در طول سالیان حکومت خود هر جا که امکان داشت، از روزهای پشت‌بام مدرسه رفاه تا همین امروز به بهانه‌های مختلف و به طور قانونی، اعدام می‌کند. نظامی که در آن یک مجرم قانونی ترفیع می‌یابد و از قضاوت به وزارت می‌رسد و دیگری مدال درجه یک جمهوری اسلامی دریافت می‌کند.

اینجا خاوران است...
اینجا خاوران است…

این روزها همزمان با اجرای آخرین سری اعدام‌های تابستان ۶۷ و کشتار زندانیان سیاسی که بیشتر آنها  روزهای پایانی محکومیت‌های خود در بی‌دادگاه‌های انقلاب را سپری می‌کردند، یادآوری آن دوران اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. در سال‌های گذشته برخی نیروهای فکری و سیاسی با طرح موضوع «ببخش و فراموش نکن» و یا «می‌بخشیم اما فراموش نمی‌کنیم» به دنبال مسیری برای سپردن این موضوع به تاریخ بوده‌اند. اما آیا واقعا امکان بخشش آن کشتار/کشتارها وجود دارد.

برای بررسی این موضوع و تاثیرات آن به سراغ فرزند یکی از قربانیان آن کشتار می‌رویم که پدرش* در تابستان ۶۷ اعدام شد.

– خانم شمسی در سال‌های گذشته بسیار در مورد زوایای گوناگون این کشتار صحبت شده. کسانی‌که از آن دادگاه‌های تفتیش عقاید چند دقیقه‌ای و گاه چند ثانیه‌ای جان سالم به در برده‌اند هم صحبت کرده‌اند، اما کمتر  به تاثیرات آن کشتار بر زندگی خانواده‌ها پرداخته شده است. اما پیش از اینکه به این موضوع بپردازیم می‌خواستم بدانم آیا از دید شما امکان «بخشش» این جنایت وجود دارد؟ اینکه گفته می‌شود «می‌بخشیم اما فراموش نمی‌کنیم» امروز در برابر «نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم و نه انتقام می‌گیریم» قرار گرفته. نظر شما چیست؟

– به نظر من مطرح کردن چنین گفتمانی اشتباه است چرا که اول باید مشخص شود من چه چیزی را باید ببخشم. من  به عنوان کسی که یکی از نزدیک‌ترین اعضای خانواده‌اش در تابستان ۶۷ اعدام شده است واقعا هنوز نمی‌دانم چه چیزی را باید ببخشم و از سویی دیگر به چه جرمی باید چه کسی را ببخشم! از من طلب و خواسته‌ی بخششی شده که من نمی‌دانم چه کسی یا کسانی را باید ببخشم.

هدیه شمسی
هدیه شمسی

پیش از مساله بخشش باید به روی موضوع روشنگری تمرکز داشت تا مشخص شود چه اتفاقی، به چه دلیلی و توسط چه کسانی روی داده است. در واقع اینجا پیش از اینکه ما به مساله بخشش برسیم، موضوع دادخواهی مطرح است. در آن مرحله تازه می‌توان در این مورد صحبت کرد که آیا زمان بخشش فرا رسیده و ضرورتی برای آن وجود دارد یا نه. اگر بخشش را به معنی بخش کردن نیز در نظر داشته باشیم در آن مرحله حتی می‌توانیم بر سر اینکه کدام بخش این موضوع قابل بخشش است نیز صحبت کنیم.

مجددا تکرار و تاکید می‌کنم که پیش از بخشش مساله دادخواهی مطرح است که در واقع وظیفه‌‌ی ماست. اینکه می‌گویم وظیفه نه به معنی آنست که وظیفه‌ای به دوش شما گذاشته شده باشد به خاطر اینکه ما شاهد و ناظر یک جنایت بودیم بلکه به این دلیل که وظیفه ما آنجایی مطرح می‌شود که ما می‌خواهیم نسلی را بعد از خودمان پرورش دهیم که تلاش می‌شود یک قسمت مهمی از تاریخ سیاسی کشورمان از او پنهان شود. متاسفانه این فاجعه هولناک که در تابستان ۶۷ رخ داد یکی از بی‌نظیرترین اتفاقات تاریخ معاصر کشور ماست که هنوز شاهدان و ناظران آن زنده هستند و می‌توانند در آن مورد به صورت مستقیم صحبت کنند.

رحیم شمسی
رحیم شمسی

منطق این فراموشی برای نسل‌ آینده و حتی خود ما و از سویی دیگر وظیفه‌ی ما نسبت به این گذشته‌ی دردناک تاریخی مشخص نیست. ما به عنوان کسانی‌که از آن فاجعه ضربه دیده‌اند می‌دانیم که این درد چگونه به ما وارد شده و واکنش به آن چگونه است. پس ببخشیم یا نبخشیم و اینکه این موضوع آیا قابل بخشش است یا نه هنوز اصلا روشن نیست.

۵ هزار نفر را در کمتر از ۲ ماه کشتن و در سکوت آنها را به صورت دسته‌جمعی دفن کردن و تا امروز هم مهر سکوت بر لب داشتن، نشان می‌دهد که یک مساله هولناک غیرقابل بخششی به وقوع پیوسته که مقامات سیاسی جرات حتی صحبت کردن در مورد آن را ندارند.

در حقیقت من نمی‌دانم این گفتمانی که به آن اشاره کردید از کجا سرچشمه می‌گیرد چرا که دست‌کم تا جایی که ما امروز می‌دانیم یک جنایت هولناک رخ داده است که اگر یک دادخواهی عادلانه صورت گیرد بخش‌های دیگری نیز به آن اضافه خواهد شد. پرونده‌ای که هنوز عاملان و آمران آن مشخص نشده است چگونه می‌تواند در برابر پرسش بخشش قرار گیرد؟!

مشخص نیست چه کسی را و چرا باید ببخشیم.
مشخص نیست چه کسی را و چرا باید ببخشیم

– امروز ما در برابر شهادت کسانی هستیم که از آن دادگاه‌ها جان سالم به در برده‌اند و جدا از تمام عاملان و آمران، دست‌کم در مورد نقش ۴ نفر (درد دادگاه‌های اوین و گوهردشت) شکی وجود ندارد. امروز یکی از آنها وزیر دادگستری است و ۲ نفر دیگر دارای بالاترین مقام در دستگاه قضائی هستند، یکی از آنها نیز که سال‌ها پیش به پاس «خدماتش» مدال درجه یک جمهوری اسلامی را دریافت کرده از دنیا رفته است. آیا این شرایط است که زمینه بخشش را فراهم می‌کند؟

کشتاری که هنوز بعد از سال‌ها نه عاملان و نه آمران آن مشخص شده است چگونه بخشیده شود؟
کشتاری که هنوز بعد از سال‌ها نه عاملان و نه آمران آن مشخص شده است چگونه بخشیده شود؟

– جواب شما در خود سوال هست. شما وقتی نشان می‌دهید که تمام آنهایی‌که برای ما تا امروز بر اساس شهادت کسانی‌که جان سالم از آن کشتار به در برده‌اند، نه تنها مورد مواخذه قرار نگرفته‌اند بلکه به دلیل وجود یک سیستم معیوب، ترقی هم کرده و در بالاترین مناصب قدرت سیاسی و قضائی جمهوری اسلامی حضور دارند، وقتی ما زیر سلطه چنین حکومتی زندگی می‌کنیم که جواب جنایتکار، ترقی و پیشرفت و مدال است چه لزومی دارد که ما این فاجعه را بر عاملانش ببخشیم؟ و سوال اساسی‌تر آن است که آیا اصلا وقت طرح موضوع بخشش است؟! من باز هم تکرار می‌کنم، این وضعیتی که شما به آن اشاره دارید تنها وظیفه‌ی ما را در برابر دادخواهی و عدم فراموشی آن سنگین‌تر می‌کند. حالا شما تصور کنید که در چنین سیستمی بناست که دادخواهی هم صورت گیرد و ما وزیر دادگستری آن سیستم و روسا و معاونان قوه قضائیه آن کشور را به پای میز مذاکره بکشانیم. اگر ما بتوانیم این موضوع را به یک خواست و نیاز عمومی بدل کنیم تا به منظور عدم تکرار فجایع مشابه که ما نمونه‌های آن را متاسفانه در قتل‌های زنجیره‌ای، ترورهای داخل و خارج از کشور و اتفاقاتی که بعد از سال ۸۸ افتاد دیدیم، نشانگر آن است که تغییری در روند حاکم بر کشور به وجود نیامده.  بنا بر این امر دادخواهی و عدم فراموشی بیشتر از همیشه مطرح است. وقتی همان روندها با شکل‌ها و رنگ‌های مختلفی وجود دارد، وقتی فردی مانند پورمحمدی و دیگران حتی از اقدامات خود با افتخار هم یاد می‌کنند و هیچ نیتی در نظام برای رسیدگی به ابعاد گوناگون آن فاجعه وجود ندارد، به چه دلیل باید فکر کنیم ما در موضعی قرار داریم که می‌توانیم موضوع بخشش را مطرح کنیم؟! شما به این موضوع نگاه کنید که تمام اختلافات سیاسی در این سال‌ها بیرون کشیده شده و هرکدام پرونده‌های دیگری را بیرون می‌ریزد اما تا به موضوع کشتار تابستان ۶۷ می‌رسیم همه دچار فراموشی می‌شوند و مهر سکوت بر لب می‌زنند! تمام این آقایان در آن کشتار یا شرکت داشته و یا با سکوت‌شان آن را همراهی کرده‌اند.

– خانم شمسی، اجازه بدهید کمی در مورد تاثیرات آن کشتار بر زندگی شخصی شما سوال کنم. البته برای من که خودم شاهد بخشی از آن فاجعه بودم طرح این موضوع بسیار دشوار است، اما آیا شما پس از گذر این سال‌ها توانستید آن را به فراموشی بسپارید؟

حتی به ما اجازه سوگواری برای عزیزان‌مان نمی‌دهند.
حتی به ما اجازه سوگواری برای عزیزان‌مان نمی‌دهند

– بگذارید خیلی ساده یک مثال بزنم، من بی‌دلیل یکی از اعضای بدنم را قطع کرده‌اند، من هر ثانیه و هر لحظه این موضوع را به خاطر می‌آورم و هر لحظه آن را در برابر چشم دارم. چطور می‌توانم بخشی از پیکرم را  که در نهایت بی‌عدالتی از من قطع شده  فراموش کنم.

کشتار تابستان ۶۷ جنایت علیه بشریت است و باید با پشتکار بر امر دادخواهی تاکید کنیم. این فقط درد من نیست که پدرم را در آن فاجعه از دست دادم و یا حتی تمام مایی که در آن سال‌ها عزیزی را از دست ‌داده‌ایم. این کشتار یک درد عمومی است و در جامعه ما وجود دارد و به صورت تاریخی باید به آن نگاه کرد. اینکه در دادگاه‌های تفتیش عقاید تنها به دلیل داشتن یک عقیده مورد شکنجه، آزار و اعدام قرار گرفتند، تنها مساله یک‌سری خانواده داغدار نیست بلکه این خانواده‌ها را باید به دامنه آن فاجعه اضافه کرد چون تمام این خانواده‌ها و نزدیکان نیز از آن فاجعه ضربه دیدند.

برای من این سال‌ها همین جوری نگذشته است. این نیست که فقط تابستان حالم بد شود و تا ماه آذر که تولد پدرم است دوباره و دوباره به یاد بیاورم که انگار همین یک لحظه پیش است. آن عضوی که از پیکر شما قطع شده از خاطرتان هرگز محو نمی‌شود. مرگ هر عزیزی، انسان را آزار می‌دهد اما بعضی از مرگ‌ها آزاردهنده‌تر هستند. من در زندگی خودم شریف‌تر، انسان‌دوست‌تر، وطن‌پرست‌تر و مهربان‌تر از پدرم کسی را ندیدم، یک چنین آدمی را دستگیر می‌کنند و با سیلی از تهمت روبرو می‌کنند و حتی خانواده‌اش را هم در امان نمی‌گذارند و از تمام حقوق محروم‌شان می‌کنند، بعد تحت این شرایط به او حکم می‌دهند و حتی به ما اجازه سوال کردن در مورد آن را هم ندادند. در طول تمام این سال‌ها ما مجبور بودیم با یک زندگی دوچهره روزگار را سپری کنیم، به یک عده بگوییم که پدرم زندانی سیاسی بوده که آخر هم اعدام شد و به عده‌ای حتی نتوانیم بگوییم که او دچار چه سرنوشتی شده است. بسیاری از دوستان من حتی فکر می‌کردند که چون پدرم افسر ارتش بود در جبهه‌های جنگ و یا ماموریت اداری در شهری دیگر است. حالا در چنین شرایطی است که شما تنها فرصت دارید که هفته‌ای یک بار به زندان بروید و آنجا هم با بی‌احترامی و بی‌حرمتی مورد آزار و اذیت روانی قرار بگیرید. تمام این موضوعات را به سلب حقوق و مزایای اجتماعی اضافه کنید. در  این شرایط شما در یک زندگی پر از وحشت روزگار را سپری می‌کنید.

در همین شرایط ناگهان درهای زندان را می‌بندند، ملاقات‌های هفتگی را قطع می‌کنند و جواب هیچ تلفنی را نمی‌دهند و این کشتار را مرتکب می‌شوند. حتی پس از آن هم به شما نمی‌گویند چه زمانی و کجا او را اعدام کرده‌اند و به خاک سپرده‌اند، به شما اجازه نمی‌دهند برای عزیزتان سوگواری کنید… حالا شما به من بگویید چه چیز را باید ببخشم؟! اگر انسان با وجدانی بتواند چنین فاجعه‌ای را از یاد ببرد و یا ببخشد، بگذارید از یاد ببرد و ببخشد، اما برای بسیاری از ما هرگز این کابوس فراموش شدنی نیست.

دادخواهی وظیفه تاریخی ماست
دادخواهی وظیفه تاریخی ماست

– برخی بر این باورند که تکرار این موضوع از اهمیت آن کاسته و به امری روزانه و پیش پا افتاده تبدیل‌اش می‌کند. آیا به نظر شما با وجود همه صحبت‌هایی که بیان کردید، می‌شود دست از این تکرار برداشت؟

خاوران، تنها یک نشانی جمعی برای دفن دسته‌جمعی اعدامیان تابستان ۶۷ است
خاوران، تنها یک نشان جمعی از یک جنایت هولناک است

– این اتفاق به قدری سنگین است که جای خود را در تاریخ باز خواهد کرد. در دورانی که سانسور در جزئیات زندگی مردم کشور ما وجود دارد و امکان آن نیست که تاریخ را آن طور که باید نوشت، دست کم ما نباید با سکوت خودمان این تحریف را تشدید کنیم. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که سکوت ما می‌تواند زمینه‌ی تکرار آن را مهیا سازد. ما نسبت به آنهایی که رفته‌اند و آنهایی که خواهند آمد وظیفه داریم. ما نسبت به تمام وقایعی که شاهد و ناظر آنها بوده‌ایم، از کشتارهای دهه‌ ۶۰ به طور عام و کشتار تابستان ۶۷ به طور خاص، نسبت به تمام ترورهای صورت‌گرفته، نسبت به آن کشتار و سرکوبی که در سال ۸۸ اتفاق افتاد مسئولیت تاریخی داریم که اگر امروز در کتاب‌های تاریخ مدارس ایران نوشته نشده است در آینده این مهم صورت پذیرد. بخشش بدون دادخواهی ضرر بیشتری خواهد داشت تا اینکه ما صادقانه گذشته‌ی سنگین و سختی را که داشتیم با مسئولیت به نسل آینده منتقل کنیم. متهمان و مجرمان باید در یک فضای آرام و قانون‌مند و در یک دادرسی عادلانه نسبت به کارنامه‌ و اعمال خود پاسخ‌گو باشند. این‌چنین است که آینده‌ی بهتری را برای فرزندان خودمان رقم خواهیم زد. این مسیری است که ما می‌توانیم باور داشته باشیم که برای مخالف خودمان هم اعدام نخواهیم چرا که ما به عنوان قربانیان اعدام‌ها می‌دانیم که این موضوع چگونه می‌تواند موجب از هم‌پاشیدگی زندگی بسیاری از خانواده‌ها شود. دادخواهی با انتقام متفاوت است.

* رحیم شمسی؛ افسر ارتش/ تاریخ دستگیری ۱۱ اردی‌بهشت ۱۳۶۲ / اعدام شهریور ۱۳۶۷
*مطالب بیشتر در مورد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷:
ادامه دهه شصت در سال ۸۸: نه بخشش، نه فراموشی، نه انتقام…
ششمین گردهمایی سراسری کشتار زندانیان سیاسی ایران: نمی‌بخشند و فراموش نمی‌کنند
جام‌ زهر و جان‌ زندانیان سیاسی

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=22184