مشکلات روحی- اجتماعی ایرانیان پناه‌جو و پناهنده در آلمان (۷)

جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۹۴ برابر با ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۵


آنچه در چندین بخش خواندید، پژوهشی است که حنیف حیدرنژاد مددکار اجتماعی در امور پناه‌جویان و مهاجرین و مشاور روحی- اجتماعی تهیه کرده و به دلیل ادامه مهاجرت ایرانیان که به دلایل مختلف سرزمین‌ خود را ترک کرده و به کشورهای دیگر، از جمله آلمان، پناه می‌برند، در کیهان لندن منتشر می‌شود.

[بخش یک]   [بخش دو]   [بخش سه]   [بخش چهار]   [بخش پنج]   [بخش شش]    [متن کامل پی دی اف]

نتیجه‌گیری‌ها

۸٫۱ رابطه بین انگیزه خروج از کشور و میزان تحمل‌پذیری سختی شرایط جدید زندگی در خارج از کشور

هر چقدر فردی که کشور را ترک و خود را به خارج رسانده است انگیزه بیشتری برای زندگی داشته باشد، هر چقدر برای زندگی آینده خود هدف و برنامه مشخص در نظر داشته باشد، هر چقدر مصمم‌تر بوده و با دیسیپلین و برنامه و نظم به دنبال محقق کردن اهداف خود باشد، سختی‌های زندگی در خارج کشور نیز برایش قابل تحمل‌تر می‌شود. و اگر فردی فراتر از اینها ادامه زندگی درخارج کشور را فرصتی برای ادامه «مبارزه» علیه رژیم حاکم بر کشور بداند، سختی‌های پیش رو اگر چه برای او دست و پا گیر هستند، اما مانعی برای ادامه مبارزه و فعالیت‌های او محسوب نخواهند شد.

پناه‌جوی ایرانی و پسرش نجات یافته در سواحل یونان، ۱۵ اوت ۲۰۱۵Reuters©
پناه‌جوی ایرانی و پسرش نجات یافته در سواحل یونان، ۱۵ اوت ۲۰۱۵
Reuters©

مثال: خانم یا آقای الف با هدف و انگیزه ادامه تحصیل و با برنامه قبلی از کشور خارج می‌شود. او از همان ابتدای ورود به آلمان برنامه و هدف مشخصی داشته و در نتیجه انگیزه بالائی هم برای یادگیری زبان دارد و وقت خود را نیز خیلی حساب شده برنامه‌ریزی می‌کند. نداشتن مشکل اقامت و تامین حداقل‌های مالی از سوی خانوده‌اش، انرژی زیادی از او در آلمان نگرفته و در نتیجه انرژی‌اش برای یادگیری و پیشبرد اهدافش (گرفتن مدرک تحصیلی) آزاد است.

اگر همزمان با این فرد، آقا یا خانم  ب با پیشینه و استعدادی مشابه خانم یا آقای الف، اما نه از طریق دانشجوئی، بلکه از طریق پناهندگی به آلمان وارد شود، در صورتی که انگیزه‌اش نامشخص بوده و برنامه‌ای هم برای خود نداشته باشد، به دلیل آنکه از همان ابتدا درگیر مسائل و مشکلات مالی و اقامتی و سکونتی هم هست، انرژی چندانی برای یادگیری زبان نخواهد داشت و راه‌های پیشرفت آینده‌اش بسیار بسته و تنگ خواهد بود. نتیجه اینکه بعد از پنج یا شش سال زندگی درآلمان، هر یک از این افراد با وجود پیشینه و استعداد تقریبا مشابه، می‌توانند با دو وضعیت کاملا متفاوت در زندگی روبرو شوند. نفر اول  تقریبا مسلط به زبان آلمانی است، تحصیل خود را تا یک مقطع مشخص به اتمام رسانده و مدرک خود را دریافت کرده است. تفریح و آرامش او کم و بیش تامین بوده است. در صورت لزوم امکان رفت و آمد قانونی او به ایران و دیدن افراد فامیل برای او فراهم بوده است. سختی اصلی او در این مدت تمرکز بالا برای یادگیری زبان و نگرانی در مورد اتمام موفق درس و تحصیل بوده است. نفر دوم اما، زبان آلمانی را به طور دست و پا شکسته و ناقص یاد گرفته، درگیری با مسئله پناهندگی انرژی بسیار زیادی از نظر فکری و روحی از او گرفته است. از خانواده‌اش بی خبر بوده و یا امکان قانونی دیدن آنها را نداشته است. البته اگر درخواست پناهندگی او قبول شده باشد امکانات جدیدی برای ادامه زندگی در مقابلش باز خواهد شد، اما اگر جواب منفی گرفته  باشد چند سال دیگر باید بلاتکلیف مانده و ادامه چنین وضعیتی او را به طور فرسایشی ناتوان می‌کند و می‌تواند در او زمینه ناراحتی‌های روحی- روانی و افسردگیِ شدید ایجاد کند.

در ادامه همین مثال اگر خانم یا آقای ب که مشکلات پناهندگی دست پای او را بسته، بتواند با برنامه و دیسیپلین هدفش را دنبال کند، می‌تواند با وجود محدودیت‌های پناهندگی، و البته با تحمل سختی‌های بسیار بیشتری نسبت به خانم یا آقای الف، به هدف خود برسد. شرط موفقیت او در این حالت تلاش و پشتکار خستگی ناپذیر، ابتکار و خلاقیت فکری، ریسک پذیری و بیش از همه داشتن انگیزه‌ای بالا برای رسیدن به هدف است.

۸٫۲ نسل جدید پناه‌جویان و مقابله آنها با سختی‌های دوران پناه‌جوئی

بینِ میزان تحمل پذیری سختی‌های دوران پناه‌جوئی و یا حتی بین میزان تحمل پذیری سختی‌های پس از گرفتن اقامت با وضعیت روحی پناه‌جویان و پناهندگان که در ایران شکل گرفته بوده است رابطه مستقیمی‌وجود دارد. وقتی پناه‌جو با کوله باری از سرخوردگی و افسردگی و بی اعتمادی شکل گرفته شده در داخل ایران به خارج کشور (در اینجا آلمان) می‌رسد ظرفیت‌های او درمقابله و رودروئی با سختی‌ها ی کشور و جامعه جدید کاملا متفاوت از شرایط “عادی” است. بسیاری از آنان در مواجه با مشکلاتی که در برابر خود می‌بینند خود را ضعیف یا ناتوان از مقابله با آنها احساس می‌کنند.

در مثال فوق هدف این بود که نشان داده شود، اگر انگیزه و هدف فرد تازه وارد به آلمان معلوم و مشخص بوده و اگر اراده و برنامه مناسبی برای ادامه راهش داشته باشد، می‌تواند با وجود سختی و محدودیت‌ها در کشور جدید، به هدف خود دست یافته و یا هدف و برنامه زندگی‌اش را متناسب با شرایط جدید طوری تغییر داده یا از نو انتخاب کند که بتواند در حد رضایت‌بخشی به هدف دست یابد. اما فردی که فقط  برای رها شدن از شرایط ایران به خارج پناه می‌برد، اگر به قدر کافی عزم، اراده و پشتکار نداشته و فاقد یک برنامه و هدف مشخص باشد، در مواجهه با سختی‌های جدید به سرعت شوکه شده و توان و انرژی‌اش تحلیل رفته و می‌تواند به سرعت با ناراحتی‌های روحی- روانی درگیر شود. تجربه عملی کار با ایرانیان پناه‌جو، پناهنده و مهاجر نشان می‌دهد که از سال ۱۳۷۸ به بعد و به ویژه پس از سرکوب اعتراضات مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ انگیزه اصلی بیشترین افرادی که به آلمان آمده و در خواست پناهندگی می‌دهند، رها شدن از شرایط خفقان‌آوری است که در ایران با آن مواجه بوده‌اند. در اینجا منظور از رها شدن، فرار از وضعیت موجود و «خلاص شدن» از محدودیت‌های اعمال شده می‌باشد که فرد دیگر در خود تغییر آن را در خود نمی‌بیند و نه مبارزه‌ای فعال.

به طور خاص مشاهده می‌شود که به تعداد افرادی که در سه سال گذشته پس از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی‌در سال ۱۳۸۸ به آلمان آمده و درخواست پناهندگی داده‌اند (با متوسط سنی ۳۰ سال)، افزوده شده است، اما از طرف دیگر تعداد افرادی که پس از مدت کوتاهی به سرعت دچار ناراحتی‌های روحی اجتماعی یا روحی- روانی شده‌اند نیز بیشتر از گذشته شده و حتی درصد کمی‌ از آنان پس از مدت کوتاهی فکر بازگشت به ایران را مطرح می‌کنند. در بین این گروه اخیر می‌توان حتی به افرادی برخورد که به دلیل شرکت در فعالیت‌های سیاسی و شرکت در تظاهرات در زندان بوده و شکنجه شده‌اند. با وجود این ریسک و خطر بازگشت به ایران را به جان خریده و آن را به تحمل سختی‌های کشور جدید ترجیح می‌دهند.

در اساس پناه‌جویانی که انگیزه اصلی خروج از کشور آنها، تنها رها شدن از شرایط خفقان‌آور داخل ایران است، در برخورد با شرایط سخت زندگی در خارج، به ویژه اگر در اردوگاه‌های پناهندگی زندگی کنند، از آستانه تحمل پذیری و سختی پذیری پائین‌تری برخوردار بوده و معمولا واکنش آنها در برخورد با سختی شرایط، رفتاری عصبی و پرخاشگرانه بوده و یا به سرعت اعلام ناتوانی کرده و سریع‌ترین راه برای خروج از سختی را بر می‌گزینند. (بازگشت به ایران، ازدواج «مصلحتی»، تغییر مذهب و… ). اگر در نظر داشته باشیم که این افراد چگونه در داخل کشور سرخورده شده‌اند، و اگر این را هم به آن اضافه کنیم که چه ذهنیتی در مورد حقوق بشر و آزادی در کشورهای غربی در این افراد وجود داشته و وقتی به خارج کشور رسیده‌اند درعالم واقع با شرایطی خارج از انتظار خود مواجه شده‌اند، قابل درک خواهد بود که چرا بسیاری از آنان پس از مدت کوتاهی زندگی در خارج، از وضعیت زندگی خود ناراضی شده و معمولا انرژی زیادی هم برای تغییر شرایط خود صرف نمی‌کنند. مجموعه این فاکتورها یک موقعیت روحی- اجتماعی جدیدی را در آنها شکل می‌دهد که بسیاری از این پناه‌جویان با حساسیت بسیار بالا نسبت به شرایطی که با آن مواجه می‌شوند واکنش نشان داده و اغلب نیز در صورت طولانی شدن شرایط سخت زندگی، در تغییر آن احساس ضعف کرده یا توان لازم برای مبارزه و تغییر شرایط  را در خود نمی‌بینند.

همان طور که پیش‌تر گفته شد به لحاظ جهت‌گیری سیاسی، بیشترین افراد ایرانی مراجعه کننده به بخش مددکاری اجتماعی انجمن یاری‌های پزشکی به پناه‌جویان شهر بوخوم آلمان را افراد ضد رژیم جمهوری اسلامی‌و یا ناراضیان از شرایط موجود در ایران تشکیل می‌دهند. فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی آنها در ایران بدون تعلق تشکیلاتی به هیچ حزب و گروهی بوده و خواست اصلی آنها را می‌توان در آزادی، عدالت اجتماعی، حکومت قانون و جدائی دین از سیاست خلاصه نمود. آنها به دلیل اعتقاد به این خواسته‌های مشروع و کاملا پذیرفته شده در جهان امروز، وارد فعالیت‌هائی در ایران می‌شوند که چندی بعد مسیر سرنوشت آنها را کاملا تغییر داده، به نحوی که ناگزیر از ترک کشور می‌شوند. نگاهی به برخی از ویژگی‌های این نسل از پناه‌جویان نشان می‌دهد که بین انگیزه مبارزه در داخل کشور با تحمل شرایط سخت خارج کشور و چگونگی رویکرد و مواجهه با این سختی‌ها یک رابطه تنگاتنگ وجود دارد. برخی از ویژگی‌های این نسل جدید پناه‌جویان (توجه شود که در اینجا سخن از ویژگی در میان است و قصدی برای ارزش‌گذاری مثبت یا منفی وجود ندارد) عبارتند از:

– به لحاظ شناخت از ماهیت رژیم جمهوری اسلامی‌بسیاری از فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی آنها بر پایه «آزمون و خطا» انجام می‌شود. ارزیابی‌های بسیاری از آنان از تحلیل شرایط کشور و سیر تحولات سیاسی به میزان بالائی با «سادگی» همراه است. برای مثال برخی از آنان پس از یک دوره کوتاه که از ورودشان به آلمان می‌گذرد این سادگی گذشته خود را نقد کرده و به عنوان نمونه بخصوص «امید بستن» به خاتمی ‌و موسوی و اصلاح‌طلبان درون رژیم را «اشتباه» ارزیابی می‌کنند. با وجود این در زندگی جدید در خارج کشور نیز همچنان همان روش آزمون و خطا را در ماه‌ها و سال‌های نخست ورود به آلمان به کار گرفته و با همین متد به شناخت دنیای جدید پیرامون خود می‌پردازند.

– یک ویژگی برجسته این نسل فردیت‌گرائی آنان است. آنها عاشق زندگی هستند. به دنبال لذت و در پی تامین منافع خود بوده، به میزان زیادی از آرمان‌گرائی‌های اجتماعی فاصله می‌گیرند.

– سیاست‌گریز(به معنی کار با تشکیلات سیاسی) بوده و به میزان زیادی نافی خشونت و یا نافی روحیه فداکاری هستند.

– در برخورد با سختی‌ها و مشکلات به سرعت و به شدت محافظه‌کار هستند. آنها در ایران آموخته‌اند برای حفظ خود و تامین منافع درازمدت خود با آنچه از سوی حکومت و نهادهای حکومتی در ایران به آنها دیکته می‌شده، مصلحت‌گرایانه و محاسبه گر عمل کنند. این روحیه مصلحت‌طلب و محاسبه‌گر اما، در بسیاری موارد با روحیه فرصت‌طلبانه پیوند خورده است. به نحوی که در برخورد با شرایط سخت زندگی در خارج کشور، برای تامین اهداف خود در بسیاری موارد با انعطافی حیرت‌آور از اصول و پرنسیب‌های قبلی خود چشم پوشیده یا آنها را به کنار می‌گذارند و به تصمیم گیری‌هائی بسیار جدی متوسل می‌شوند که می‌تواند آینده روحی، عاطفی یا شخصیتی آنها یا خانواده‌شان را به شدت و برای طولانی‌مدت تحت تاثیر قرار دهد (تغییر مذهب به طور «مصلحتی»، ازدواج «مصلحتی»، کار «مصلحتی»، فعالیت سیاسی «مصلحتی» و تغییر جهت سیاسی از کار با این گروه سیاسی به کار و فعالیت با یک گروه سیاسی دیگر در جهتی کاملا متفاوت به خاطر حل مشکل اقامت یا …)

– خواست واقعی و درونی خود را به ندرت بروز داده و بیشتر به صورت غیر مستقیم یا درغالب ایماء و اشاره آن را بروز می‌دهند. بخشی از آنان ماهرانه خود را سانسور کرده و در صورت بروز خطر، منویات فکری و درونی خود را انکار کرده و عمل خود را توجیه می‌نمایند. بخشی از آنان ادامه استفاده از دوروئی و فریبکاری را در مناسبات روزانه خود که در برخورد با نیروهای حکومتی آموخته بودند حتی در مناسبات کاری و خانوادگی و روابط خصوصی در ایران ادامه داده و آن را یک تاکتیک «مشروع» می‌دانند که در آنها نهادینه شده و استفاده از آن را در کشور و مناسبات جدیدی که در آن هستند نیز به طور اتوماتیک همچنان ادامه می‌دهند. به نحوی که حتی گاه متوجه نیستند که چرا چنان رفتاری از آنها سر زده است. در اغلب موارد متوجه نیستند که این رفتار آنها با هنجار‌های موجود در جامعه جدید بسیار فاصله دارد.

– در مواجهه با آنچه در جامعه جدید با آن مواجه می‌شوند به تدریج رفتار خود را به زیر علامت سوال می‌برند. بسیاری از آنان از تعمیق آگاهانه این «چرائی» و به زیر سوال کشیدن ریشه‌های رفتارشان فرار می‌کنند. از پذیرش مسئولیت و نقش «خود» در قبال آن خودداری کرده و اغلب به توجیه آن پرداخته و جامعه را «مقصر» دانسته یا دیگران را متهم می‌کنند. برای بسیاری از آنان «دیگران» مسبب اصلی همه ناکامی‌های آنها در زندگی به شمار می‌آیند و بر همین اساس نقش و مسئولیت خود را بسیار ناچیز و حاشیه‌ای دیده و یا بیشتر خود را نسلی «سوخته» و قربانی شده می‌بینند. در عین حال درصد کمی‌از آنان نیز تلاش می‌کنند تا ریشه‌های رفتار خود را شناخته و به طور آگاهانه در صد تغییر آن بر می‌آیند.

۸٫۳ زندگی در خارج کشور، شک و تردید نسبت به چرائی «این گونه بودن» خود و شروع دگرگونی‌های هویتی

زندگی در خارج کشور می‌تواند شروع ضربه تلنگر گونه‌ای بر ارزش‌هائی باشد که تا آن زمان فرد در داخل کشورش با آن زندگی می‌کرده است. آشنائی با ارزش‌ها و هنجارها و مناسبات انسانی- اجتماعی در دیگر جوامع و کشورها می‌تواند شک و تردید را نسبت به رفتاری که به دلیل زندگی نسبتا طولانی در محیط بسته ایران برای فرد بدیهی شده بوده است موجب گشته و منجر به آن شود که فرد از خود سوال کند که چرا این گونه است. در صورتی که فرد از «این گونه بودن» خویش خرسند نباشد، این دورِ سوال و شک و تردید ادامه پیدا کرده و می‌تواند با خود بحران هویتی را به همراه بیاورد، به نحوی که در ادامه این راه، فرد ارزش‌ها و باورهای گذشتۀ خود را تا آنجا مورد سوال قرار می‌دهد که بخشی یا کل آن را نفی کرده و در پی انتخاب یا ساختن ارزش‌های جدیدی برای خود بر می‌آید. این پروسه می‌تواند آگاهانه و یا به میزان زیادی هم به نحوی غیر آگاهانه، در اعماق ضمیر و ذهن و اندیشه فرد جریان پیدا کند.

نتیجه این درگیری و جنگ درونی می‌تواند به شکل گیری و آفرینش یک “خود جدید” منجر شود. یا می‌تواند برای یک دوره طولانی ادامه پیدا کند، به نحوی که فرد پیوسته خود را در یک شرایط نامتعادل حس کرده و نمی‌داند که “کیست” و دقیقا از زندگی چه می‌خواهد. یک حالت دیگرِ ادامه ی این درگیری درونی می‌تواند ابراز خشم نسبت به “اینگونه بودن خود” به نحوی باشد که عدم رضایت از خود و خانواده و جامعه و سیستم حاکم و یا حکومت را بدنبال داشته و مقابله با آنرا موجب شود. ادامه وضعیت سوم می‌تواند با خود رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه، رفتارهای عصیانگرانه و “ساختار شکنانه”، رفتارهای خشونتگرایانه بر ضد خویش یا بر ضد دیگران یا بر ضد نظم و سیستم حاکم (در ایران یا در کشور جدید محل سکونت) را بدنبال بیاورد.

۸٫۴ سخن آخر، نتیجه گیری نهائی

شرایط و عوامل بیرونی تاثیرگذار بر وضعیت روحی- اجتماعی پناه‌جویان و پناهندگان در آلمان که در بالا به آنها اشاره شد برای همه پناه‌جویان از ملیت‌های مختلف یکسان است. پناه‌جویان ایرانی اما از مشخصات و وضعیتی متفاوت از دیگر پناه‌جویان برخوردارند، به نحوی که این وضعیت متفاوت را می‌توان یک “امتیاز” مثبت برای آنان به شمار آورد. چند مشخصه مهم در این باره عبارتند از:

– مشخصه و امتیاز اول: بالا بودن میزان قبولی پناهندگی، برای مثال:

” ۹٫۸% از ایرانیان متقاضی پناهندگی در آلمان در سال ۲۰۱۱ موفق به دریافت موقعیت پناهندگی سیاسی (براساس ماده ۱۶آ قانون اساسی آلمان) شده اند که با یک فاصله زیاد بالاترین رقم نسبت به بقیه کشورها است. (متوسط قبولی پناهندگی سیاسی برای کل پناه‌جویان ۱٫۵% بوده است). در همین حال با در نظر گرفتن انواع قبولی دیگر، ایرانیان پناه‌جو با مجموع ۵۲٫۷% قبولی، بعد از عراقی‌ها (۵۳٫۷% ) در ردیف دوم جدول کل قبولی پناه‌جویان در آلمان قرار دارند.”[۱]

– مشخصه و امتیاز دوم: اکثر پناه‌جویان ایرانی دارای تحصیلات دانشگاهی و بخش کمتری دارای تحصیلات متوسطه بوده و میزان افرادی که در بین آنان تحصیلات زیر متوسطه داشته باشند بسیار بسیار کم است. این مشخصه، پایه مناسبی برای یادگیری سریعتر زبان و شناخت سیستم اجتماعی جدید به شمار می‌رود.

– مشخصه و امتیاز سوم: اکثر پناه‌جویان ایرانی از شهرهای بزرگ یا متوسط آمده و آمادگی آنها برای انطباق با شرایط جدید زندگی در اروپا بالاتر است.

– مشخصه و امتیاز چهارم: به دلیل جوان بودن پناه‌جویان ایرانی و تحصیلکرده بودن آنان، میزان آشنائی آنها با دنیای ارتباطات مدرن (کامپیوتر و اینترنت) بالاست و همین نیز به آنها برای پیوند خوردن سریعترشان با دنیای مدرن در کشور جدید (آلمان) کمک می‌کند.

بطور منطقی به دلیل مشخصه و «امتیازاتی» که در بالا به آن اشاره شد، میزان ناراحتی‌های روحی- اجتماعی در بین ایرانیان پناه‌جو و پناهنده باید بسیار پائین باشد. اما چنین نیست. دلیل آن  چیست؟ از نطر نویسنده و بر اساس کار تجربی و تخصصی طولانی‌مدت با پناه‌جویان و پناهندگان ایرانی، دلیل را باید در درون خود آنها جستجو نمود. اکثر این پناه‌جویان و پناهندگان با وجود خروج از جغرافیای ایران، بسیاری از حالات و روحیات و رفتارهائی را با خود به همراه می‌کشند که دنباله‌روی از آنها در جامعه و کشور جدید هیچ کمکی به آنها نمی‌کند. از جمله: ذهنیت غیر واقعی نسبت به دنیای غرب و اروپا و حقوق بشر، اعتماد به نفس کاذب و خودبزرگ‌بینی، ناآگاهی و کم اهمیت دادن به اطلاعات تخصصی و اتکاء به نفس بی مورد به دانسته‌ها و یا استعدادهای خود، شایعات را باور کردن و تکثیر و انتشار دادن شایعات، پذیرش و پیروی از شایعات، تاثیرپذیری از دیگران و نیز به دنبال تاثیرگذاری بر روی دیگران بودن، به دیگران اجازه دخالت در زندگی و امور شخصی خود را دادن و در زندگی دیگران دخالت کردن، برای دیگران «خوب و بد» تعیین کردن و «قیم مابانه» برای آنهال تعیین تکلیف نمودن و در مواردی منتظر بودن تا فرد دیگری «تکلیف» را مشخص کرده و بجه ای آنها تصمیم بگیرد و «بکن و نکن» را تعیین کند، کم توجهی به نقش و مسئولیت خویش در اشتباهات و مشکلاتی که در زندگی با آن مواجه شده‌اند و ارجاع دادن علت این مشکلات به عوامل بیرونی و دیگران.

تجربه کار عملی در مورد پناه‌جویان و پناهندگان دیگر کشورها نشان می‌دهد که در مورد آنها نقش و تاثیر عوامل بیرونی در ایجاد و تشدید ناراحتی‌های روحی- اجتماعی بسیار بالاتر از عوامل درونی است. حال آنکه این نسبت در مورد ایرانیان پناه‌جو و پناهنده برعکس است، به نحوی که باید گفت در مورد اکثریت ایرانیان پناه‌جو و پناهنده  این عوامل درونی هستند که نقش تعیین کننده‌تری در شکل‌گیری و به ویژه تشدید و ادامه پیدا کردن ناراحتی‌های روحی- اجتماعی آنها بازی می‌کنند.

نظر به مشخصه‌ها و «امتیازاتی» که در مورد ایرانیان پناه‌جو و پناهنده برشمرده شد، می‌توان به خوبی پیش‌بینی کرد به هر میزانی که ایرانیان پناه‌جو و پناهنده بتوانند خود را از بند و زنجیرهای عوامل درونی رها ساخته یا از آنها فاصله بگیرند، به لحاظ روحی می‌توانند بسیار سالم‌تر و پرنشاط‌تر زندگی کرده و به همان میزان نیز می‌توانند امکان پیشرفت و موفقیت بیشتری را در کشور جدید (در اینجا آلمان) برای خود هموار سازند. کلید این موفقیت در دست خود آنها قرار دارد.

[۱]  افزایش ۳۵ درصدی ایرانیان پناه‌جو در آلمان در سال ۲۰۱۱

پایان

[بخش یک]   [بخش دو]   [بخش سه]   [بخش چهار]   [بخش پنج]   [بخش شش]   [متن کامل پی دی اف]

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=21510