به زودی نتایج نزدیکی روحانی و رفسنجانی و یکی از برادران لاریجانی معلوم میشود.
انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در ایران برگزار شد. جدا از تمام بحثهایی که پیرامون آزاد نبودن این انتخابات مطرح است اما به نظر میرسد نتیجه آن میتواند فصل جدیدی در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی رقم بزند. فصلی که با تشدید شکاف درونی قدرت، ممکن است بتواند فضای مناسبی را برای فعالیتهای جامعه فراهم سازد.
ما بُردیم و ما هم بُردیم، چه کسی شکست خورد؟
نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی با تفسیرهای متفاوتی در فضای داخل کشور بررسی میشود. کیهانِ شریعتمداری و وطنامروزِ بذرپاش و بسیاری رسانههای هوادار به اصطلاح «اصولگرایان» در تلاش هستند تا نشان دهند که نتیجه انتخابات هیچ تغییری در اکثریت مجلس به وجود نیاورده و بنابراین آنها پیروز انتخابات هستند. کیهانِ شریعتمداری با تیترهایی همچون «لاف پیروزی» و «دروغ بزرگ» در تلاش است تا این برداشت را بزرگنمایی کند. «وطن امروز» هم که مهرداد بذرپاش کاندیدای شکست خورده این دوره از انتخابات مدیرمسئول آن است در سرمقالههای خود با اشاره به «بیهویتی اصلاحطلبان» و یا با تیترهایی چون «رای ایران به اصولگرایان» مانند دیگر جریانهای وابسته به این جناح، نتیجه انتخابات را به نفع جناح خود تفسیر میکند. اما روزنامه «جوان» از رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران جنبهی دیگری از «انقلابی ماندن مجلس» را باز کرده و با تیتر «درس مردمسالاری دینی به دموکراسی آشوبطلب» به سخنان رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر شرکت مخالفان نظام در پروسه رایگیری اشاره کرده و نوشته است: «حرکتی که قطعا به نفع جریان اصولی و انقلابی کشور نخواهد بود و باعث شکسته شدن رای آنان خواهد شد، اما رهبر انقلاب اسلامی افقهایی بالاتر از رقابتهای حزبی را مشاهده میکردند که چنین خواستهای را طرح نمودند».

روزنامههای حامیان «لیست امید» همچون روزنامه «شرق» با محور قراردادن پیروزی مطلق این لیست در تهران (در مجلس شورای اسلامی تمام ۳۰ نفر از این لیست بوده و در مجلس خبرگان رهبری تنها احمد جنتی خارج از این لیست وارد این مجلس شده است) در تلاش هستند تا نشان دهند اتفاقی جدید در جمهوری اسلامی به وقوع پیوسته است. حجتالاسلام سید عبدالواحد موسوی لاری، وزیر پیشین کشور در دولت اصلاحات و نایب رئیس شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در مقالهای با عنوان «امتداد تجربه ٩۴ در ٩۶» با اشاره به «اجماع و همگرایی» میان نیروهای اصلاحطلب و حامیان دولت یازدهم تاکید دارد «همان طور که در انتخابات ٩۴ از تجربه سال ٩٢ استفاده شد، این انتخابات نیز باید اندوختهای باشد برای سال ٩۶ و چنانچه کاستیهایی هم وجود داشته در فرصت باقیمانده نسبت به رفع آنها اقدام کنیم».
اما آنچه جای پرسش دارد این است که در انتخاباتی که هر دو جناح مدعی پیروزی هستند، چه کسی شکست خورده است؟ به راستی هم هر دو جناح در زیر چتر نظام جمهوری اسلامی حقیقت را میگویند و شکست نخوردهاند. اما شاید بتوان گفت این انتخابات یک ورشکسته هم دارد: خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی.
همه بردند جز رهبر
سیدعلی خامنهای در سالهای پس از خرداد ۷۶ سعی کرده است که کمتر در مورد افراد مورد علاقهاش در انتخابات نظر بدهد و به سخنرانیهای تکراری و توصیه در شرکت اکتفا کند. تجربه تیتر روزنامه ابرار در سال ۷۶ به نقل از مهدوی کنی که «حدس میزنیم نظر مقام معظم رهبری به آقای ناطق نوری است» با پاسخ ۲۰ میلیونی مردم به رقیب او، حجتالاسلام محمد خاتمی، روبرو شد. اما در این دوره او مجدد پا به میدان گذاشت و با مطرح کردن «لیست انگلیسی» بازی جدیدی را به راه انداخت. فارغ از آنکه تا چه حد «انگلیسی» خطاب کردن لیست تایید صلاحیتشدگان شورای نگهبان قانون اساسی خود نافی اصل نظارت و در دیدی وسیعتر جایگاه عقیدتی نظام جمهوری اسلامی است اما در همان محدودهی بازیهای درون نظام میتواند پیام مهمی داشته باشد. اشاره رهبر جمهوری اسلامی با وجود مصداقهایی که از سوی نیروهای هواداران او به «انگلیسی» بودن «لیست امید» مطرح شده بود، با پاسخ مردم تهران روبرو شد. لیستی که از ۴۶ نفر معرفی شده ۴۵ نفر را راهی دو مجلس کرد. برخی از افراد و رسانههای اجتماعی نزدیک به طیف «اصولگرایان» و البته سپاه پاسداران بعد از اعلام نتایج انتخابات در تهران، مردم پایتخت را با «کوفه» مقایسه کرده و مدعی شدند که «مردم به خاطر شهوات دنیا و تمایل به آشتی با غرب و عافیتطلبی اسیر فتنه انگلیسی شدهاند» و «عمار انقلاب اسلامی حضرت آیت الله مصباح» را حذف کردهاند».
شبکهی تلگرامی با عنوان «کانال سپاه ۲۷ محمد رسولالله» در پایان این متن خط و نشان کشیده است که: «مردم تهران، بدانید به زودی دست پخت تلخ آش انگلیسی را خواهید چشید». با اینکه سپاه پاسداران در بیانیهای رسمی از «حضور گسترده، پرشور و دشمنشکن ملت ایران» قدردانی کرده است اما نسبت به ادعاهای مطرح شده در این متن واکنشی نشان نداده است. هرچند رسانههای داخلی میخواهند حضور مردم را به «مشروعیتزایی» برای نظام تفسیر کنند اما ورشکستگی رهبر جمهوری اسلامی پررنگتر از آن است که دیده نشود.
آرایشهای سیاسی
اصطلاح «آرایش سیاسی» معمولا برای نشان دادن چیدمان نیروهای سیاسی به کار میرود اما در جمهوری اسلامی نشانگر تغییر چهرهی نیروهای سیاسی برای رقابت در چهارچوب نظام است.

انتخابات مجلس خبرگان رهبری با حذف محمد یزدی و محمد تقی مصباح یزدی همراه شد. در شرایطی که رئیس کنونی این مجلس و رهبر یک جریان سیاسی مشخص امکان حضور در آن را ندارند، گمانهزنیها برای ریاست مجلس خبرگان آغاز شده است. صحبت از سید محمود هاشمی شاهرودی و صادق اردشیر لاریجانی آملی در میان است اما به نظر میرسد نیروهای هوادار علی اکبر هاشمی رفسنجانی جدا از گزینه مطرح کردن دوباره نام او، سناریوی دیگری را نیز در نظر دارند. محمد امامی کاشانی که توانست در تهران حتی بیشتر از حسن روحانی رای بیاورد و پس از رفسنجانی در رتبه دوم قرار گیرد از افرادی است که گزینش وی به ریاست خبرگان میتواند پیامهای سیاسی خاصی به همراه داشته باشد.
مطرح شدن یک نام از «روحانیون سنتی» مانند آنچه در دورهی علی فیض آلنی (مشهور به مشکینی) اتفاق افتاد بدون آنکه نام رفسنجانی را بر سر زبانها بیاندازد امکان گسترش نفوذ او را فراهم میکند. این نفوذ زمانی خود را نمایانتر خواهد کرد که محمد یزدی در شورای سه نفره درون «کمیسیون نظارت و تحقیق» مجلس خبرگان رهبری حضور ندارد. این شورا هیچ وظیفهای ندارد جز، به گفته سید علی شفیعی از اعضای مجلس خبرگان رهبری، در نظر داشتن تمام «کسانی که شایستگی نسبی برای رهبری دارند». به گفته شفیعی، محمد یزدی عضو این کمیته سه نفره حتی در زمان ریاست رفسنجانی بر این مجلس به او نیز گزارشی ارائه نکرده و تنها با رهبر جمهوری اسلامی در تماس بود.
به هر حال، این پرسش که وضعیت رهبری آینده جمهوری اسلامی چه خواهد شد، مشکلی است که دیر یا زود گریبان نه تنها مجلس خبرگان بلکه همهی ارکان نظام را خواهد گرفت و بر آرایش چهرهها هم تأثیر خواهد گذاشت.
در مجلس شورای اسلامی نیز همین بساط است. نیروهای به اصطلاح اصولگرا دل خوشی از ریاست علی اردشیر لاریجانی در دوره نهم نداشتند و کاهش رای او در شهر قم به عنوان یکی از مراکز نیروهای این گروه سیاسی به عنوان همین نارضایتی تفسیر شده است. اما در میان «اصولگرایان» نیروی تاثیرگذاری برای برعهده گرفتن ریاست مجلس شورای اسلامی دیده نمیشود. دو نایب رئیس مجلس نهم، یعنی سید محمدحسن ابوترابی فرد در انتخابات شکست خورد و محمدرضا باهنر هم اصلا در انتخابات شرکت نکرد.
از آن طرف، محمدرضا عارف رای بالایی در شهر تهران را به خود اختصاص داد و با ترکیب موجود در مجلس شورای اسلامی امکان رقابت برای ریاست مجلس را دارد. این در حالیست که به نظر میرسد علی لاریجانی در صورت کنار رفتن از ریاست مجلس، به عنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی همچنان از نفوذ خود به سود دولت روحانی در دو سال آینده که از عمر آن باقی مانده استفاده کند.
نزدیکی علی لاریجانی به «اعتدالگرایان» و «اصلاحطلبان» و یا برعکس، نزدیکی اینها به علی لاریجانی، چیزی نیست که از دید دیگران و به ویژه برادران وی پنهان مانده باشد. صادق لاریجانی که بر ریاست قوه قضاییه تکیه زده است، پس از اعلام نتایج دّبه درآورده و گفته است: «در طول قریب به دو ماه رسانههای متعلق به دولت آمریکا و انگلیس و خصوصا رسانههای متعلق به سازمانهای جاسوسی آنان و نیز ضد انقلابیون فراری از کشور و اصحاب خارجنشین فتنه ۸۸ که از کشورهای غربی ارتزاق می کنند، تلاش بیوقفه کردند تا برخی مسئولین عالیرتبه نظام را از مجلس خبرگان رهبری حذف کنند». این در حالیست که نجاتالله ابراهیمان، سخنگوی شورای نگهبان با اشاره به اینکه «اختلاف سلیقه جدی با دبیر شورای نگهبان دارم» اتفاقا به نقش اطلاعات سپاه پاسداران در انتخابات و تعیین صلاحیتها اشاره میکند.
به هر روی، اختلافات پایانناپذیر در «خانوادهی جمهوری اسلامی» همواره وجود داشته است و آنها هر بار که نظام خود را در خطر دیدند به طور متحد در برابر مردم و خواستهای آنها ایستادند. اما هرگز معلوم نمیشود ظرفیتهای یک نظام بسته و مافیایی برای پیش بردن مقاصد خود کی به پایان میرسد و «اتحاد خانوادگی»اش کی در هم میشکند و مردم چه زمانی و چگونه در فرصتهایی که به دست میآید آن را به چالش خواهند کشید. آیا نزدیکی رفسنجانی و روحانی و یکی از برادران لاریجانی کارساز خواهد بود؟ آیا دولت روحانی با این ترکیب دو مجلس خواهد توانست «برجام داخلی» را نیز با مردم به امضاء برساند یا اینکه «اصولگرایان» و «تندروها» وی را مانند خاتمی و موسوی و کروبی از میدان به در خواهند کرد؟