معمولا هر کسی در اروپا زیاد سفر کرده باشد گذارش به فرودگاه زاونتم بلژیک هم افتاده و حتما در طول مدت ترانزیت و یا در هنگام تحویل بار مدتی را در سالن پرواز این فرودگاه لابلای دفاتر شرکتهای هواپیمایی و قسمت تحویل بار و دریافت کارت پرواز گذرانده، همانجایی که سه شنبه پیش غرق در خون انسانهای بیگناه در میان شیشههای شکسته و سقف فروریخته و چمدانهای متلاشی شده جنایتی دیگر را در کارنامه تروریستها ثبت کرد.
این حمله تروریستی تفاوت چندانی با حملاتی که بیش از ۱۴ سال پیش آمریکا را وارد «جنگ با ترور» کرد نداشت. از آن زمان تا امروز فرودگاهها و پروازهای مسافربری همواره هدف حملات تروریستهای اسلامی قرار گرفتهاند. و هر بار پس از این ترورها مسافرین با لایههای بیشتر امنیتی پیش از پرواز در فرودگاهها روبرو شدند.
بعد از اینکه ریچارد راید در سال ۲۰۰۱ توانست بمبی را با خود داخل هواپیمایی وارد کند که از فراز آتلانتیک به اروپا می رفت، اولین دور افزایش غیر عادی لایههای امنیتی رقم خورد، هرچند او نتوانست بمب خود را منفجر کند اما از آن پس تمام مسافران مجبور شدند که پیش از پرواز کفشهای خود را در بیاورند تا بازرسی شود.
بعد از این که در سال ۲۰۰۶ نیرویهای امنیتی نتوانستند متوجه وجود بمب با ترکیبات مایع شوند و از این طریق تروریستها چند بمب را با قرار دادن مایع منفجره در شیشههای نوشیدنی وارد هواپیما کردند از آن پس هیچ مسافری اجازه وارد کردن بیش از حد معینی مایعات به داخل هواپیما ندارد.
وقتی عمر فاروق عبد المطلب در سال ۲۰۰۹ با مخفی کردن مواد منفجره در لباس زیر خود توانست از خطوط امنیتی گذر کند از آن پس بود که در تمام فرودگاهها تفتیش بدنی به طور فیزیکی و اسکن کامل بدن با دستگاههای پیشرفته باب شد.
اینها پیامد عملیات تروریستی غیر موفق بودند اما موارد دیگری هم بوده که تروریستها موفق به انجام اهداف مخوفشان شدهاند. در آگوست ۲۰۰۴ دو زن انتحاری چچنی دو هواپیمای پروازهای داخلی روسیه را منفجر کردند. در ژانویه ۲۰۱۱ یک بمبگذار انتحاری دیگر در عملیاتی مشابه آنچه در ۲۲ مارس ۲۰۱۶ در بروکسل رخ داد فرودگاه دوموددوف مسکو را مورد حمله قرار داد. بمبگذار دقیقا پیش از رسیدن به بخش امنیتی خود را منفجر کرد. این قبیل ترورها باعث شد تا فرودگاهها و پروازهای مسافرتی از حالتی که در ساختارهای امنیتی به آن «اهداف نرم» گفته میشود خارج شده و مانند اهداف نظامی و زیرساختی (نیروگاهها) در ردهی «اهداف سخت» قرار گیرند. چند ماه پیش از حمله بروکسل بود که داعش در حمله به هواپیمای مسافربری روسی در صحرای سینا جان ۲۲۴ مسافر را گرفت.

هدف قرار دادن هواپیماها و فرودگاه آنقدر تکرار شده که بعضی تحلیلگران آن را دیگر جزو عادات نیروهای جهادی میدانند و گاهی این جهادیستها در برخی کمدیهای سیاه تلویزیونی به دلیل داشتن وسواس روانی و حساسیت ویژه نسبت به صنعت هوانوردی به تمسخر گرفته میشوند.
اما این وسواس و علاقه دیوانهوار تروریستها به فرودگاه و خطوط هواپیمایی نه از سر حماقت است و نه معمایی غیرقابل حل. بلکه از منطقی ناشی میشود که برای جهادیستها توجیه شده است: هم سر و صدا و دامنهی وسیع رسانهای دارد و هم همیشه شلوغ و پر از مردم است و هم از نظر اقتصادی از یک سو بودجهی کشورها را برای تأمین امنیت فرودگاهها میبلعد و از سوی دیگر صنعت توریسم را در این کشورها با بحران مواجه میکند. بعد از حمله پاریس در ماه نوامبر داعش یک جدول اطلاعاتی را منتشر کرد که نشان میداد حملات پاریس بلژیک را مجبور خواهد کرد دهها میلیون دلار برای تقویت امنیت خود خرج کند. و از سوی دیگر این گروه اعلام کرد حملات پاریس صنعت توریسم اروپا را در کل و صنعت توریسم در فرانسه را به طور خاص با رشد منفی روبرو خواهد کرد که بالغ بر دهها میلیارد دلار میشود.
حتی پیش از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ جهاد گران زخمهای اقتصادی را بر پیکر اقتصاد آمریکا مطمئنترین راه برای شکست دشمن دیرینه خود ارزیابی میکردند. وقتی اسامه بن لادن علیه «یهود و صلیبیها» در سال ۱۹۹۶ اعلام جنگ کرد تاکید نمود که حملات جهادگران باید همزمان با بایکوت محصولات غربی از سوی زنان سعودی همراه باشد چرا که «اقتصاد بنیان اصلی جنگ و زیرساخت ارتش است».
از همین رو وقتی بن لادن پس از حملات یازده سپتامبر در پیامی سعی به تشریح دستآوردهای این عملیات داشت، در مصاحبهای با خبرنگار الجزیره، تیسیر الونی، بارها به تاثیرات اقتصادی این حملات بر اقتصاد آمریکا اشاره کرد که بنا به اعلام خود مقامات آمریکایی سهام شاخص وال استریت پس از این حملات ۱۶ درصد کاهش یافت. بن لادن گفت: «میزان معاملات در وال استریت ۴ تریلیون دلار بود که به گفته خود دولت آمریکا در پی حملات یازده سپتامبر ۱۶ درصد کاهش داشت، حال با محاسبهای ساده میزان خسارت حاصل از این حمله به راحتی قابل برآورد است. ۶۴۰ بیلیون دلار». وی به الونی گفت: «با احتساب بازسازی و خسارات اجتناب ناپذیر دیگر هزینه تحمیل شده از یازده سپتامبر بر آمریکا کمتر از ۱ تریلیون دلار نبوده است».
بن لادن در مصاحبه خود در سال ۲۰۰۴ پیش از انتخابات آمریکا نیز خطاب به مردم آمریکا گفت: «حملات ۱۱ سپتامبر هزینه بسیار کمی برای القاعده داشت، القاعده ۵۰۰ هزار دلار برای این عملیات مصرف کرد در حالی که آمریکا در طی این حادثه و پس از آن حد اقل پانصد بیلیون دلار متضرر شد این یعنی هر دلار القاعده معادل یک میلیون دلار خسارت برای آمریکاست».
القاعده تمام جنگهایی را که آمریکا بعد از یازده سپتامبر در آنها وارد شد در محاسبات ضربات مخرب اقتصادی خود وارد کرده بود. در مصاحبه الجزیره که پیشتر به آن اشاره شد بن لادن توضیح میدهد که چطور شبکه القاعده برای غرق کردن آمریکا و همپیمانانش در جنگی اقتصادی نقشه کشیده است. مجاهدین افغانستان برای مدت ده سال ضربات مهلکی را به روسیه وارد کردند تا اینکه این جنگ روسیه را به ورشکستگی کشاند. این همان دکترینی است که بن لادن و همفکران دیگرش در گروههای تروریستی که بعدها به وجود آمدند برای به زانو در آوردن آمریکا در دستور کار دارند.
پیش از سال ۲۰۱۱ برای مدتی کوتاه شبکههای تروریستی رو به افول رفتند، القاعدهی عراق، همان گروهی که بعدتر داعش از بطن آن زاده شد، در همان دوران رو به نابودی میرفت. موفقیت برای تروریسم رو به نا امیدی گذاشته بود. در آن ایام کسادی بازار گروههای تروریستی، القاعدهی عربستان با انتشار بیانیهای در فضای مجازی حتی ترورهای ناموفق و بدون قربانی را موفقیت برای جهادگران میخواند. در اکتبر ۲۰۱۰ جهادگران موفق شدند دو بمب را در کارتریج پرینتر جاسازی و وارد هواپیما کنند اما با هوشیاری نیروهای امنیتی این دو بمب کشف و خنثی شد اما با این همه باز القاعده همین عملیات ناموفق را هم پیروزی خواند. در ان زمان القاعده در بیانیه خود گفت: «دو تلفن نوکیا به قیمت ۱۵۰ دلار و دو پرینتر به قیمت ۳۰۰ دلار بعلاوه مخارج جابجایی و مخارج جانبی که کلا به ۴٫۲۰۰ دلار نمیرسد. این تمام خرج عملیات «خونریزی» برای القاعده بود. این مطلبی بود که در بولتن القاعده در فضای مجازی منتشر شد. اما در دیگر سو این عملیات ناموفق، آن طور که مقامات غربی دوست دارند از آن یاد کنند، برای غرب و آمریکا میلیاردها دلار هزینه در پی خواهد داشت. هزینهای که برای اجرای لایههای امنیتی بیشتر باید مصرف شود». در این بولتن القاعده هشدار داده شده بود که حملات آینده «کوچکتر اما بیشتر خواهند بود» به طوری که بعضی از آن به یک تعبیر با نام استراتژی «هزاران زخم» یاد خواهند کرد.
روحانی بنیادگرا انورال اولاکی برای ترغیب نیروهای جهادی در متنی به توضیح مشاهدات خود در فروریختن غرب مینویسد: «یا شما بیلیونها دلار خرج میکنید تا برای یافتن بمب تمام بستههای پستی و مراسلات را در سراسر جهان جستجو کنید یا این توان را نخواهید داشت و ما به ضربات خود ادامه خواهیم داد».
حتی در طول مدتی که نقش تروریستها کمرنگتر شده بود لایههای امنیتی به شدت و حدت خود باقی بودند و مخارج سنگینی را بر اقتصاد غرب تحمیل میکردند.
با بروز بهار عربی، القاعده نیازی به تغییر استراتژی و روی آوردن به عملیاتهای کوچکتر با تعداد بیشتر پیدا نکرد. کمتر از دو ماه بعد از شماره ویژه بولتن القاعده، موج بهار عربی خاور میانه و شمال آفریقا را فرا گرفت و میدان را برای القاعده این بار در ظهوری علنی مهیا کرد.
باز شدن فضا این امکان را برای القاعده و دیگر گروههای تروریستی بر آمده از آن مهیا ساخت تا تعداد عملیات خود را افزایش دهند بدون آنکه از بزرگی آنها بکاهند. متاسفانه آمریکا در آن زمان با عدم احاطه به شرایط موجود و گمراهی استراتژیک فکر میکرد که انقلابها در دنیای اسلام میتواند پایانی بر ترور و جهاد باشد ولی این کاملا اشتباه بود. تصمیمات سیاسی آمریکا و غرب در اوج بهار عربی باعث شد تا امروزه شاهد بیثباتی بیشتر در خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا باشیم. ابعاد این فاجعهی بر آمده از سیاستهای غلط هنوز هم به طور کامل لمس و درک نشده است.
بارها تفسیرها و تعبیرهای اقتصادی را برای جنگطلبیهای غرب از زبان فعالین ضد جنگ شنیده ایم، اما به راستی عنصر اقتصاد، این کلیدیترین عامل درگیریها و دشمنی بشری در طول تاریخ، میبایست اصلیترین هدف در حملات شناخته شود یا تلفات انسانی؟ کدام یک شکنندگی بیشتری را بر پیکره کدام جوامع بشری و کدام گروههای تروریستی وارد میکند؟
نکته در این است که این استراتژی اقتصادی تروریستها یک تیغ دولبه است چرا که آنها خودشان نیز از لحاظ اقتصادی آسیب پذیرند. بمباران ائتلاف علیه داعش باعث شد تا حکومت اسلامی در آغاز سال ۲۰۱۶ حقوق جنگجویانش را به نصف کاهش دهد. اینک القاعده به تماشای حملات تروریستی فرزند خلف خود، داعش، علیه جامعه و اقتصاد غرب نشسته است و در مقابل هم این داعش است که مورد بمباران مداوم قرار میگیرد، و القاعده از این خشنود است که فعلا خارج از این بازی خونین به حیات منحوس خود ادامه میدهد. در همین حال که داعش و غرب به فرود آوردن ضربات مهلک علیه یکدیگر ادامه میدهند، القاعده بیش از پیش متقاعد میشود که این صبوری استراتژیک برای آن سودآور خواهد بود و از همین رو در انتظار فرا رسیدن فرصتهای مناسب برای خود نشسته است.
*منابع: اف.دی.دی، استرادفور، آی.ان.اس.اس، ناتو
*ترجمه و تحقیق: محسن بهزادکریمی