الاهه بقراط- نیروگاه اتمی بوشهر در پرونده اتمی که توسط رژیم ایران تشکیل شد و ناکام ماند، جایگاه ویژهای دارد.
این نیروگاه که ساخت آن توسط شرکتهای آلمانی در سال ۱۳۵۴ آغاز شده بود با انقلاب اسلامی متوقف ماند و در سال ۱۳۷۴ با یک «گردش به چپ» از سوی رژیم اسلامی ایران، قراردادی با روسیه بسته شد تا آن را ادامه دهد و تکمیل کند.
در کشاکش پرونده اتمی و مذاکرات هستهای بین «تروییکا» شامل آلمان و فرانسه و انگلیس، و بعد کشورهای پنج بعلاوه یک، شامل اعضای شورای امنیت و آلمان، شانزده سال طول کشید تا سرانجام در سال ۱۳۹۰ این نیروگاه ظاهرا به تولید برق ۷۰۰مگاوایتی بپردازد.
در تمام این سالها بارها تحویل این نیروگاه از طرف روسها وعده داده شد و سپس به تعویق افتاد. در طول این مدت آنها از پرونده اتمی و اختلاف ایران و کشورهای غربی، میلیاردها دلار کاسبی کردند. برخی از دانشمندان روسی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی و فاجعهی چرنوبیل از چرخهی رقابت اتمی دو اردوگاه «کمونیسم» و «امپریالیسم» بیرون افتاده بودند با دستمزدهای کلان در «جمهوری اسلامی» به کار گرفته شدند. الان هم هنوز کسی اطلاعات دقیق و شفافی از فعالیت نیروگاه اتمی بوشهر ندارد. اما هر چه باشد، بر اساس آن زبانزد معروف، این نیروگاه اگر برای جمهوری اسلامی آب نشد، ولی برای روسها ۱۶ سال تمام نان خوبی شد که با توافق اتمی ایران و کشورهای غربی در ژوییه ۲۰۱۵ به آجر تبدیل گشت.
کارکنان هستهای پس از برجام
روز جمعه ۲۰ فروردین ۹۵ سخنگوی سازمان انرژی اتمی مجبور شد خبر اخراج کارکنان هستهای را تکذیب کند آن هم زمانی که یک هیأت هستهای اسپانیایی از اصفهان دیدار میکرد. از آنجا که هر شایعهای در جمهوری اسلامی پس از تکذیب مقامات و مسوولان، دیر یا زود به خبر واقعی تبدیل میشود، میتوان تصور کرد که همان بلایی که بر سر دانشمندان و کارکنان اتمی اتحاد شوروی آمد، با اجرای برجام و نزدیک شدن ایران به غرب، بر سر کارکنان اتمی ایران هم بیاید.
بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران در گفتگویی با خبرگزاری ایسنا در پاسخ به این پرسش که آیا خبر «تعدیل نیرو و یا اخراج کارکنان سازمان از یک سایت هستهای (معدن اورانیوم) و نیز سازمان انرژی اتمی» درست است یا نه، گفت: «اینها اخبار غلطی هستند که سازمان انرژی اتمی در این رابطه اطلاعیهای هم صادر کرده است. هیچ سایتی که در این اخبار اشاره شده، تعطیل نشده است» اما بلافاصله افزود: «ممکن است کار در بخشی با حداکثر پیشرفت و در بخشی به کندی صورت گرفته باشد و با کاهش فعالیت در یک بخش، تمرکز در بخشهای دیگر قرار گیرد و این به معنی تعطیلی کار و یا تعدیل نیرو نیست». وی «تکذیب» تأییدآمیز خود را چنین تکمیل کرد: «سازمان انرژی اتمی ۱۴هزار نیرو دارد و از این تعداد سه تا چهارهزار نیرو در قالب پروژههای این سازمان فعالیت میکنند و طبیعی است که یک پروژه تمام میشود، عدهای معطل میشوند تا در پروژهای دیگر به کار گرفته شوند». به این ترتیب، بیکار شدن برخی از کارکنان پروژههای اتمی چندان هم شایعه و بیپایه نیست. منتها اینکه این بیکاری در رابطه با کدام «پروژه» است و ربط آن با پرونده اتمی و برجام چیست معلوم نیست و همین نکته مهم که ظاهرا سبب «شایعه» شده است را این سخنگو روشن نکرده است.
مژدهی همکاری جدید با روسها
درست در همان روز ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، زیر عنوان «منتظر خبرهای خوبی در روابط ایران و روسیه هستیم» از قول مهدی سنایی، سفیر جمهوری اسلامی در مسکو، که در همایش «روسیه و ایران، گفتگوی فرهنگها» شرکت کرده بود، اعلام کرد: «روابط ایران و روسیه در سطوح مختلف بسیار فشرده است و رهبران دو کشور اراده مستحکمی برای توسعه روابط دارند. در هفتهها و ماههای آینده منتظر خبرهای خوبی در روابط دو کشور هستیم».
جالب اینجاست که رییس دانشگاه علوم انسانی و اجتماعی سن پترزبورگ، الکساندر زاپیسوتسکی، که گویا هنوز در دوران پیش از فروپاشی شوروی بسر میبرد و مواد درسی دانشکدههای علوم انسانیاش همچنان از تحریفهای تاریخی دوران حکومت ایدیولوژی حاکم رنجور است، به نوشتهی ایرنا، به تمجید از «استقامت ایران در برابر تحریمهای غرب» پرداخت و گفت: در شرایط سخت تحریم، ایران به خوبی فنآوریهای برتر و علوم بنیادین را توسعه داد». باز هم باید به همان زبانزد معروف بازگشت که اگر قرار باشد کسی از «استقامت» رژیم ایران در برابر غرب تعریف بکند، همانا روسها هستند که از این «استقامت» بیهوده و منجر به انزوای ایران و خسارات جبرانناپذیر، که سرانجام به «تسلیم» تبدیل شد، سالیان سال سودهای نجومی به جیب زدند.
طنز قضیه اینجاست که یک مقام از یک دانشگاه علوم انسانی روسیه این را درباره رژیمی میگوید که بسیاری از رشتههای علوم انسانیاش درست مانند کشورهای بلوک شرق یا ممنوع و یا به شدت تحریف شده هستند و معلوم نیست وقتی از «علوم بنیادین» سخن میگوید، منظورش علوم انسانی است یا چرخهی اتمی و سانتریفوژ و کیک زرد که همگی دود شد و رفت!
و اما آن «خبرهای خوب» که جناب سفیر مژده داده است چیست؟ دست کم یکی از آنها را خبرگزاری تسنیم در همان روز از قول «راشیا تودی» منتشر کرد. خبرگزاری تسنیم، از قول سفیر در مسکو این بار چنین مژده داد: «تهران و مسکو در حال گفتگو درباره ایجا یک کانال کشتیرانی از دریای خزر به خلیج فارس هستند».
این مژده را مهدی سنایی در یک نشست دانشجویی در سن پترزبورگ اعلام کرده و گفته است که «هرگونه کانالی که این دو دریا را به هم متصل کند باید از خاک ایران عبور نماید». به نوشتهی تسنیم وی به خبرنگاران نیز اطمینان داد: «بله، این موضوع مورد بحث قرار گرفته است».
سرگیی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه هم به کمک وی آمد و در خبر دیگری اعلام کرد: «ایران، روسیه و آذربایجان توافق کردند که به گفتگوها درباره کریدور ترانزیتی شمال- جنوب سرعت بدهند. بخشی از این کریدور از امتداد ساحل غربی دریای خزر از روسیه به آذربایجان و سپس ایران خواهد رفت.»
توهم در اقتصاد و محیط زیست
اینکه در خیالپردازیهای کسانی که برای تصویب و اجرای این طرح تلاش میکنند، چه محاسبات اقتصادی و سیاسی شده است، به جای خود. اما در اینکه پس از نیروگاه اتمی بوشهر، روسها حالا در پی تحقق رویای دیرینهی خود برای رسیدن به «آبهای گرم»، رژیمی را، به قول ما مازندرانیها، «بَبو»تر از جمهوری اسلامی گیر نیاوردهاند، تردیدی نیست.
در داخل نیز مقامات و مسوولانی که برای این طرح سینه میزنند، از یک سو یک بلندپروازی دیگر از رژیم را به نمایش میگذارند و از سوی دیگر درست مانند برنامه اتمی، باز هم به پیامدهای آن فکر نمیکنند و دلشان را معلوم نیست بر اساس چه محاسباتی به این خوش میکنند که از این طریق میتوانند کانال سوئز را دور بزنند! آن هم در کشور خشکی مانند ایران که دریاچهها و رودهایش به دلیل تخریبهای محیط زیستی در حال خشک شدن است، کویرزایی با شتاب فزاینده گسترش مییابد، حجم جنگلهای طبیعی با دخالت انسانی به سرعت در حال کاهش است و «آب» این مایهی حیات، دیگر نفت و اتم نیست که بتوان با آن بازی کرد. گویا سرنوشت تاریخ معاصر ایران از نفت به اتم و سپس به آب، سیر افولی و اضمحلال را طی میکند.
در دو دههی اخیر قرن بیستم بود که کارشناسان در کنفرانسهای بینالمللی، بحران آب را بزرگترین معضل قرن بیست و یکم اعلام کردند. نگاهی به تحول منفی محیط زیست در ایران که به علل مختلف از جمله بیکفایتی رژیم کنونی، سودجویی و فرصتطلبی مقامات و مسوولانش و هم چنین حذف کارشناسان آگاه و دلسوز از نهادهای تصمیمگیری است، نشان میدهد که ایران از این بحران در امان نخواهد بود. حتی برخی کارشناسان پیشبینی کردهاند که اگر همین شرایط ادامه پیدا کند، به دلیل تخریب محیط زیست و کمبود آب، ایران در آیندهی نه چندان دور دیگر کشور «آبادی» نخواهد بود و خالی از سکنه خواهد شد.
در هفتههای گذشته کیهان لندن دو گفتگوی اختصاصی با کارشناسان هیدرولوژی و مدیریت آب انجام داد که هر دو آنها با چنین پروژههایی مخالفت کردهاند. پروفسور حسین صدیقی که یکی از هیدرولوژیستهای شناخته شده در سطح جهان است با بیان اینکه «طرح اتصال خزر و خلیج فارس یک شوخی بیمعنی است» گفت: «طرح اتصال دو دریا از نظر بنده جنبه یک طنز در مقوله آب کشور دارد و ترجیح مىدهم به دستاندرکارانش عرض کنم که چنین کارى از آنها ساخته نیست، بهتر است دست از این شوخى بیمعنا بردارند. براى اطلاع شما مجموعه مهندسى ما یک پروژه تحت عنوان بزرگراه تهران- شمال، یعنی خشکی به خشکی، را بیش از بیست سال است در دست اجرا دارد، فعلا بهتراست بحث در مورد اتصال دریا به دریا را به دویست سال آینده موکول کنیم!»
مهندس خسرو بندری کارشناس مدیریت توسعه منابع آب نیز در رابطه با سخنان حجتالاسلام حسن روحانی که وعدهی اجرای پروژهی انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان به مناطق مرکزی ایران را داده است با اشاره به کسانی که برای این پروژه کیسه دوختهاند بر اساس همان زبانزد معروف گفت: «این چاه برای کشاورز آب نمیشود». وی توضیح داد: «سخنان آقای روحانی در مورد پروژه انتقال آب از دریای عمان و خلبج فارس به یزد و رفسنجان و مناطق مرکزی ایران برای کشاورزی و آب مشروب با اختصاص ۴۰۰ ملیون دلار و باضافه احتمالا ۴۰۰۰ میلیارد تومان، نوعی رویاست که در عرصه هنر و تا حدودی علم پسندیده است ولی در عرصه مدیریت اجرایی کشور ناپسند، هزینهبر و از منظر امید واهی به مردم دادن، مخرب است.»
اگرچه در این پروژه دوم، نامی از کشوری که میبایست در این زمینه به اجرای آن کمک کند نیست، ولی مسلم است که چه کسی در بالای فهرست قرار دارد. همان که قرار است پروژهی رسیدن به «آبهای گرم» را اجرا کند. حال میتوان هر دو پروژه را یکی کرد و یا جداگانه از هر دو سودهای میلیاردی به جیب زد چرا که اگر زمامداران جمهوری اسلامی ایران و روسیهی پوتین اجرای این پروژهها را عملی میدانند، اما کارشناسان آب و محیط زیست آنها را در شرایط کنونی توهم و خیالپردازی میشمارند. مگر اینکه درست مانند برنامه اتمی، کسانی به دنبال سودجوییهای شخصی و اقتدارنمایی رژیم، اهداف دیگری را دنبال کنند و پس از اینکه سالیان طولانی میلیونها دلار از کیسهی مردم خرج شد، در پایان باز علی بماند و حوضش!