فیروزه رمضانزاده (+عکس) «با تاثر مطلع شدیم که یک دختر بچه افغان درشهرستان «ورامین» استان تهران، به قتل رسیده است. مسئولان جمهوری اسلامی ایران نیز به شدت پیگیر این پرونده هستند و به زودی عامل یا عاملان این رویداد غمانگیز را شناسایی و بازداشت کرده و مجرم این حادثه براساس قوانین نافذه جمهوری اسلامی ایران محاکمه و مجازات خواهد شد.»

این جملات، بخشی از سخنان محمود افخمی رشیدی، سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در هرات در واکنش به قتل ستایش قریشی، دختر شش ساله افغانستانی ساکن خیرآباد ورامین است.
سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در هرات در گفتگو با کیهان لندن تاکید کرده است: «جمهوری اسلامی ایران متعهد است تا دربرابر عاملان اینگونه رویدادها بدون تبعیض و اغماض برخورد قانونی نماید.»
روز یکشنبه ۲۲ فروردین ماه سال جاری، ستایش قریشی، دختر شش ساله افغانستانی ساکن خیرآباد ورامین توسط پسر ۱۷ ساله همسایهشان ربوده شد و سپس با ضربههای چاقو به قتل رسید. قاتل، جسد وی را در وان حمام گذاشت و بر رویش اسید ریخت تا از بین برود.

فارغ از اینکه بسیاری از کاربران در فضای مجازی، «افغان بودن مقتول» و «ایرانی بودن قاتل» را مورد نقد قرار میدهند موضوع «محل زندگی قاتل و مقتول» نکتهای است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
دو خانواده قاتل و مقتول در خیرآباد یکی از بخشهای شهرستان ورامین واقع در جنوب شرق تهران زندگی میکنند. منطقهای محروم و دارای خانههای فرسوده که براساس اخبار منتشرشده ساکنان آن در اغلب اوقات از داشتن آب و برق و امکانات آموزشی و اجتماعی مناسب محروم هستند.
به گفته بسیاری از آسیبشناسان و جامعهشناسان، حاشیه نشینی و کمبود امکانات، خود شرایطی برای بروز بزهکاری و وقوع جرایم در این مناطق فراهم میکند. به عبارت دیگر، در حاشیه قرار گرفتن مترادف با آسیبها و انحرافات اجتماعی است و این عاملی است علاوه بر شرایط سیاسی و حقوقی جامعه که به هر حال در شکل گرفتن و یا کاهش ناهنجاریّهای اجتماعی و وقوع جرایم نقش اساسی بازی میکند.
بر پایه آخرین آمارهای منتشر شده، در حال حاضر ۱۸ میلیون نفر معادل یک سوم جمعیت ایران در وضعیت بدمسکنی قرار دارند، که از این تعداد جمعیت ۱۱ میلیون نفر در حاشیه شهرها و ۷ میلیون نفر نیز در میان شهرها و در شرایط بد مسکن زندگی میکنند.
محرومیتهای اجتماعی ورامین را مستعد بروز بزهکاری میکند
بدون تردید، یکی از بزرگترین پروندههای جنایی در ایران، پرونده محمد بسیجه معروف به «بیجه» متهم اصلی جنایات پاکدشت ورامین است که در منطقه پاکدشت تهران به ۱۷کودک و۳ بزرگسال تجاوز کرد و آنها را به قتل رساند و جنازه آنان را سوزاند.
هرچند، بیکاری و محرومیتهای روانی و اجتماعی عامل وقوع این جنایت اعلام شد اما شاید حاشیهنشینی و پیامدهای اجتماعی آن در مورد پرونده بیجه کمتر مورد توجه قرار گرفت.
در جرمشناسی یکی از نظریههای مهم در مورد علل کجروی اجتماعی و بزهکاری «تئوریهای ساختارگرایانه رادیکال مبتنی بر نابرابریهای اجتماعی» است. اما این تئوریها اساساً از کجا سرچشمه میگیرد؟

مهرداد درویشپور، استاد جامعهشناسی مقیم سوئد در این زمینه به کیهان لندن میگوید: «این نخستین بار تئوری مارکسیستی بود که ساختارهای نابرابر طبقاتی را زمینهساز کجروی اجتماعی و آسیبهای اجتماعی خواند. اما فمینیستها و دیگر ساختارگرایان رادیکال نیز که بر اشکال گوناگون نابرابریهای ساختاری انگشت میگذارند، بر آنند که قبل از آنکه فرد را مسئول بزهکاری بدانیم، باید به بررسی شرایط اجتماعی زمینهساز بزهکاریها بپردازیم تا بتوانیم با آن به گونهای ریشهای مبارزه کنیم. بسیاری از جامعهشناسان ساختارگرا در ارزیابی از علل دزدی، اعتیاد، الکلیسم، روسپیگری و دیگر آسیبهای اجتماعی برآنند افزایش شکافهای طبقاتی و فقر و بیکاری، زمینه ساز افزایش وقوع جرم، بزهکاری و کجروی اجتماعی میشود. با گسترش فقر، حاشیهنشینی و نابرابری اجتماعی، گروههای محرومتر کمتر احساس تعلق به جامعه کرده و با حذف و طردشدگی از جامعه، حس وفاداری به قانون و نهادهایهای اجتماعی در آنها کاهش یافته و زمینه هنجارشکنی و کجروی اجتماعی در آنان افزایش مییابد. از این منظر در بررسی حادثه قتل ستایش دخترک افغانستانی ساکن ورامین باید در نظر داشت ورامین یکی از محرومترین حومهی استان تهران است که از قضا گروههای افغانستانیتبار در آن متمرکزهستند. اما جدا از ترکیب اتنیکی ساکنان آن، این منطقه از حاشیهنشینی به شدت رنج میبرد. هم از این رو امکانات مناسب و زمینه پرورش سالم کودکان در آن وجود نداشته یا بسیار محدود است و در مقابل زمینههای بزهکاری، جنایت و کجرویها بالا است.»
یک تئوری دیگر که چندان هم بیارتباط با نظریه اولی نیست تئوری اکولوژی جمعیت و سیستم پیرامونی و نقش محیط و خردهگروهها و خردهفرهنگهای بزهکار در جذب افراد به بزهکاری است. این خردهفرهنگها چه نقشی دارند؟
درویشپور در این مورد معتقد است: «شرایط رویکرد به بزهکاری در مناطق پرجمعیت به دلیل دشواری کنترل افراد بیشتر است. علاوه بر آن خردهفرهنگ در این محیطها بیشتر شانس رشو و نمو دارد. معاشرت و زیست در جوار گروههای بزهکار که خردهفرهنگ خود را دارند، استعداد و احتمال رویکرد به بزهکاری و کجروی اجتماعی را افزایش میدهد. در مناطق پرجمعیت فقیرنشین و حاشیهای به دلیل همان محرومیتهای اجتماعی زمینه شکلگیری گروههای بزهکار بالاست. امری که با بازتولید خردهفرهنگ بزهکاری در سرایت و گسترش کجرویها و بزهکاریهای اجتماعی و جذبِ به ویژه افراد نوجوان و جوان که سادهتر جذب محیط پیرامون میشوند، بیشتر است. نوجوانی که در محیط مملو از فقر، ناهنجاری، بزهکاری و کجروی بزرگ میشود به سرعت با خردهفرهنگ بزهکاری و کجروی اجتماعی آشنا شده و با مشاهده و تحت تاثیر آن سادهتر به آن روی میآورد. حتی گاه حضور در گروههای بزهکار یا دست زدن به کجروی اجتماعی برای او «هویت» نداشته را میآفریند. بنابراین از هر دو دیدگاه که نخستین به تاکید بر محرومیتهای اجتماعی در افزایش جرائم و دومی با تاکید بر نقش محیط و خردهفرهنگ گروههای بزهکار، کجرویهای اجتماعی را واکاوی میکنند، میتوان دلایل گسترده بودن بزهکاری و کجروی در منطقهای همچون ورامین را دریافت. ورامین منطقهای پرجمعیت، اما به شدت محروم و مملو از پیامدهای ناگوار و ناشی از حاشیهنشینی و فقر است. محرومیتهای اجتماعی، این محیط را به شدت مستعد بروز آسیبها و بزهکاری میکند. حضور نیرومند خردهفرهنگ بزهکاری در این مناطق زمینه رویآوری افراد بیشتری را به آن فراهم میکند.»

به گفته این جامعهشناس مقیم سوئد، ورامین منطقهای فقیر و حاشیهنشین است که درآن آمار بزهکاری بالاست. آمار بالای خودکشی، اعتیاد، روسپیگری، سرقت، جنایت از جمله قتلهای زنجیرهای پارکدشت، محیطی به شدت آسیبپذیر و مساعد باری جذب نوجوانان و جوانان به بزهکاری ایجاد میکند. این ویژگی امکان رشد سالم نوجوانان دختر و پسر را به شدت محدود کرده و آنان را از سلامت رفتار محروم میسازد و ناهنجاری و کجروی اجتماعی را به سرنوشت بسیاری از آنان بدل میسازد.
با توجه به ویژگیهای منطقه ورامین، نگرش ساختارگرایانه بیشتر به یاری فهم آنچه رخ داد، یاری میرساند. یعنی به جای تمرکز بر انگیزههای روانی یا شخصیِ قاتل، میبایست محیط مستعد ارتکاب جرم و بزهکاری را مورد توجه قرار داد و برای تغییر این مناسبات کوشید. این گونه جنایات و بزهکاری در این مناطق تکرار میشوند. تجاوز و قتل ستایش قریشی به دلیل خردسال بودن قربانی و یک غفلت چنددقیقهای که وی، به گفته خانوادهاش، برای خرید بستنی از خانه خارج شده بود، افکار عمومی را به شدت جریحهدار کرد.
اما آیا تنشهای مذهبی یا قومی در این حادثه نقشی بازی میکند؟
مهرداد درویشپور معتقد است، هنوز تنشهای مذهبی در ایران از شدت تنشهای قومی در ایران برخوردار نیست. از آن مهمتر، تنشی که اکنون در ایران موضوع ستمدیدگی بیشتری است، حضور میلیونی جمعیت مهاجرتبار افغانستانی است که با شدیدترین تحقیرها و تبعیضها و بیحقوقی روبرو هستند. در جامعهای که در آن در یک جا مینویسند «ورود سگهای آزاد و افغانها ممنوع» یا در جای دیگر مینویسند «به افغانها کار ندهید»، قانون کار تبعیض گستردهای را بر آنان روا میدارد یا در تظاهرات اول ماه مه کارگران، کارفرمایان را مورد خطاب قرار میدهند که «کارفرما حیا کن، کارگر افغانی را رها کن»، در جامعهای که ازدواج یک ایرانی با مهاجر افغانیتبار با دشواری بسیار روبروست یا تابعیت ایرانی به آنان با وجود سالها زندگی داده نمیشود، در چنین جامعهای که افغانستانیتبارهای مقیم آن این گونه بیحقوق و مورد تبعیض و تحقیرهستند، روشن است به دلیل این همه آسیب دیدگی، هم دارای زمینهی قربانی شدن هستند و هم در خطر رویکرد به بزهکاری قرار دارند. در «جامعهشناسی تبعیض» تاکید میشود که گروههای آسیبپذیر بیشتر میتوانند قربانی ظلم، ستم و خشونت شوند چون توان دفاع از حقوق خود در میان آنان کمتر است.
این استاد دانشگاه حمله به فردی که از لحاظ اجتماعی از موقعیت توانمندی برخوردار نیست را امری سادهتر میداند زیرا امکان واکنش قانون، جامعه و مقامات در دفاع از حقوق آنان کمتر است. به ویژه آنکه یک گروه با برچسپ اجتماعی منفی جامعه روبرو شده باشد. این واقعیت که افغانستانیتبارها در ایران از موقعیتی شایسته برخوردار نیستند میتواند در لجامگسیختگی خشونت و تعرض به آنان نقش ایفا کند.
به گفته درویشپور، در مورد حادثه اخیر در ورامین اگرچه ممکن است قربانی بودن یک کودک افغانستانیتبار تصادفی باشد اما قتل در محیطی رخ داده که محل تمرکز گروه مورد تحقیر جامعه است. پرسیدنی است آیا نوجوان قاتل تصور کرده قربانی به دلیل کودک و دختر بودن و همچنین به دلیل مهاجرتبار بودن، توان دفاع از خود نداشته یا جامعه و مقامات توجهی به این قتل نخواهند کرد، یا او میتواند از مسوولیت و مجازات این تجاوز و قتل به سادگی بگریزد و با مجازات مهمی روبرو نشود، چرا که دولت، جامعه و قانون افغانستانیها را به عنوان شهروند درجه چندم نگاه میکند؟ پاسخ اینها را تنها در گفتگوی جدی با متهم میتوان دریافت. اما اگراین نوع معادلات در ذهن این نوجوان نقش بسته باشد، چندان عجیب نخواهد بود. اما بدون اینکه بدانیم در ذهن وی چه میگذشته، اگر به واکنش مقامات در رسیدگی به گم شدن دختربچه نگاه کنیم، ردپای تبعیض و کم توجهی را خواهیم یافت. همین طور سکوت معنادار اولیهی مطبوعات، نشانگر تبعیض علیه مهاجران افغانستانی در ایران است.
از سوی دیگر نباید واکنش سریع گروهی از ایرانیان را در رسانههای اجتماعی نادیده گرفت که بلافاصله پس از انتشار خبر قتل دخترک افغان، همراه با افغانستانیهای مقیم تهران برای یادبود «ستایش قریشی» و ابراز همدردی و همبستگی با خانواده وی، روز دوشنبه ۳۰ فروردین، در برابر سفارت افغانستان در پایتخت حضور یافتند و شمع روشن کردند. یک گردهمایی انسانی که با دخالت خشونتآمیز نیروی انتظامی نتوانست ادامه یابد تا شاید شکافی را که بین جامعه ایران و مهاجران افغانستانی در کشور وجود دارد، کاهش دهد.
خبرگزاری ایسنا در این باره گزارش میدهد که مأموران انتظامی مدعی شدند که این تجمع «مجوز» ندارد و به همین دلیل مراسم را در برابر سفارت افغانستان با خشونت بر هم زدند.
به گزارش ایسنا، «در پی این اقدام، برخی از شرکتکنندگان به پارک نزدیک متروی مصلای تهران رفتند و در آنجا اقدام به روشنکردن شمع یادبود کردند که باز هم با دخالت پلیس، جمعیت متفرق شد. از سویی، تعدادی از افغانستانیهای حاضر در این مراسم دستگیر و به خودروهای نیروی انتظامی که در آنجا مستقر بودند، منتقل شدند. همچنین درگیریهایی پراکنده بین شرکتکنندگان در این مراسم و نیروی انتظامی به وجود آمد چنانکه تعدادی از ماموران در مواردی اقدام به گرفتن شمع از دست برخی شرکتکنندگان کردند.»
ستایش قریشی، دخترک شش ساله یک خانوادهی افغانستانی ساکن خیرآباد ورامین، روز ۲۲ فروردین برای خرید بستنی از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. پس از پیگیری پلیس، اعلام شد که پسر هفده سالهی همسایه، ستایش را ربوده و پس از تجاوز به قتل رسانده است. وی که دو روز بعد دستگیر شد، هم اکنون در کانون اصلاح و تربیت به سر میبرد.
به گفتهی ابوالقاسم مرادطلب، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان ورامین، متهم نوجوان به قتل اعتراف کرده و دادستانی منتظر نظر پزشکی قانونی درباره وضعیت مقتول، علت مرگ و سلامت روانی متهم است. پروندهی این قتل برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال خواهد شد. دادستان عمومی و انقلاب ورامین یادآوری کرد، رسیدگی به این پرونده به صورت ویژه و خارج از نوبت در دستور کار دستگاه قضایی قرار دارد.