روشنک آسترکی – اعظم، زن ۳۰ سالهای است که همراه با هانیه و هدیه، دختران ۸ و ۵ سالهاش از دوم فروردین به مدت ۲۱ روز در یک خانه زندانی شدند. زندانبان که همسر اعظم بوده در مدت این ۲۱ روز مدام همسر و فرزندان خودش را شکنجه داده و کتک زده است.

این سه قربانی در طی ۲۱ روز غذا نخوردند، هیچ راه ارتباطی با بیرون از خانه نداشتهاند و روزی چند بار توسط پدر خانواده به تحمل انواع شکنجه محکوم میشدند. یکی از شکنجههایی که اعظم در این ۲۱ روز متحمل شده، زندانی شدن چندباره در یک صندوق فلزی کوچک بوده که روزنهای به بیرون نداشته و درحالیکه به شدت دچار کمبود اکسیژن بوده، همسرش اجاقی را زیر صندوق فلزی روشن میکرد که منجر به سوختگیهای متعدد در بدن اعظم شده است، همچنین همسر اعظم بارها او را روی آسفالت کف پشتبام کشیده به طوری که لباسهایش پاره و جای جای بدنش دچار خراشیدگی و زخم شده است. فک هانیه دختر ۸ ساله بر اثر ضربات و شکنجههای پدر شکسته و زانوی دختر ۵ ساله به شدت آسیبدیده است».
این قسمتی از یک فیلم یا داستانی ترسناک نیست؛ روایتی از واقعهای تلخ در استان خراسان است که بهتازگی اتفاق افتاده و واکنشهای زیادی را در شبکههای اجتماعی و رسانهها در پی داشته است. زمانی که پس از ۲۱ روز همسر معتاد اعظم به یکی از دوستانش گفته که زن و فرزندانش را زندانی کرده و قصد کشتن آنها را دارد، این دوست نزد پلیس رفته و گزارش این جنایت را داده و اعظم و دخترانش به طرز معجزهآسایی از این کابوس وحشتناک رها شدهاند؛ هرچند پس از مداخله پلیس، مشخص شده که این نخستین بار نیست این زن جوان و دخترانش مورد اذیت و آزار این مرد قرار گرفتهاند. به گفته مددکاران، اعظم و دخترانش هنوز در شوک حوادث تلخی هستند که مدت ۲۱ روز در خانه خودشان و توسط پدر خانواده تجربه کردهاند و تحت درمان روحی و جسمی قرار دارند. همسر بازداشت شده و متهم و قربانیان در انتظار اجرای مراحل قانونی و تصمیم مراجع قضایی در مورد این جنایت هستند.

آمار بروز خشونت و به ویژه خشونتهای خانگی در ایران در سالهای گذشته رو به افزایش بوده است. بر اساس یک تحقیق ملی، ۶۶ درصد از جامعه زنان ایرانی، یکی از انواع خشونت را تجربه کردهاند. این تحقیق نشان میدهد کمتر از یک سوم زنان قربانی حاضر بودند که خشونت را گزارش یا به نظام عدالت کیفری مراجعه کنند. همچنین رییس انجمن ایرانی مطالعات زنان فروردین ماه ۹۴ اعلام کرد در میان زنان ۱۵ تا ۴۴ ساله میزان مرگ یا نقص عضو بر اثر خشونت با تلفات ناشی از سرطان برابر است.
البته به نظر میرسد آمارهای ارائهشده، آمارهای دقیقی نیست چرا که بسیاری از زنان از مطرح کردن رفتارهای خشونتآمیز همسرانشان به دلایل فرهنگی، ترس و یا جریحهدار شدن غرور سر باز میزنند. آمار خشونت علیه کودکان در ایران هم وضعیتی مشابه آمار خشونت علیه زنان دارد و به دلیل عدم گزارش این نوع خشونتها، نمیتوان برآورد درستی از حجم و گسترش آن داشت.
در همین رابطه کیهان لندن با دکتر سهیلا رفیعی، روانشناس اجتماعی و زوج درمانگر گفتگویی انجام داده که در ادامه میخوانید:

–ریشه میل به بروز رفتار خشونتآمیز در افراد کجاست؟
-میل به خشونت از منظر روانکاوی تجلی غریزه مرگ در انسان است که بروز آن با اجتماعی شدن تحت کنترل قرار میگیرد. بدیهی است که بروز خشونت و خشونت خانگی در گرو یک عامل نیست بلکه عوامل زیادی به طور متقابل بر هم اثر میگذارند که باعث ظهور و بروز رفتار خشونتآمیز میشوند. از جمله عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و تربیتی و همینطور مشکلات روانی و عاطفی و تجربیات و تجربههای دوران کودکی و حتی رسانه همه در بروز خشونت تأثیر دارند. منتها چیزی که تاکنون تأکید زیادی بر آن شده این است که مشکلات اقتصادی مانند فقر و بیکاری باعث ایجاد احساس حقارت در فرد میشود که به صورت خشم و خشونت در خانه بروز میکند. هر چند اعضای خانواده عامل این مشکلات نیستند اما چون کنترل اجتماعی باعث عدم بروز این خشونت در سطح اجتماع میشود این جابجایی واکنش به سمت خانواده یعنی همسر و کودک صورت میگیرد؛ همینطور ممکن است به دلیل مشکلات اقتصادی و فشار ناشی از کار زیاد تماموقت و شغل دوم هم باشد. آمارها نشان میدهند جوامعی که از یک مرحله بحران اقتصادی گذشتهاند در آنها خشونتهای بیشتری گزارش شده است.
-ریشههای اقتصادی کاملا برای جامعه امروز ایران قابل درک است چون چند سالی است که دچار یک بحران اقتصادی است که خانوادههای ضعیف و متوسط بدون شک بیشترین آسیب را در این میان دیدهاند اما میتوانید کمی بیشتر درباره عوامل فرهنگی توضیح دهید؟
-عوامل فرهنگی بهعنوان یک راهکار یا هنجار در بروز خشونت موثر هستند. برای نمونه دیدگاه سلسلهمراتبی سنتی که به پدر اجازه به کارگیری خشونت برای کنترل فرزند و یا به همسر را میدهد و این اصطلاح قدیمی که زیاد شنیدیم که بچهام است اختیارش را دارم یا زنم است اختیارش را دارم، به فرهنگی تبدیل شده که بین خیلی از ایرانیها رواج دارد. از طرف دیگر فرهنگ و باورها و ارزشها این توانایی را دارند که مسئله خشونت را تقدس ببخشند و موجب بروز خشونت حتی از سوی قشر نسبتاً رشد یافته بشوند مثالش را در مسائل به اصطلاح ناموسی میبینیم که افراد به خود اجازه میدهند که رفتارهای خشونتآمیز داشته باشند و از سوی اطرافیان یک امر طبیعی و یا به نوعی حق تلقی میشود. همینطور عدم منطقگرایی و عدم تحمل نظر مخالف، عدم وجود فرهنگ گفتگو و تبادل نظر منطقی و احترام به شیوههای متنوع تفکر یا زندگی از جمله دیگر عوامل فرهنگی هستند که بخش زیاد آن زاییده نظام سیاسی حاکم بر کشور است. در این میان رسانهها و گسترش نمایشهای خشونتآمیز مانند اعدام به عنوان راه حل و حتی بازیهای کامپیوتری خشن هم تأثیر خودش را میگذارد. مصرف مواد مخدر هم از عوامل مهم تشدید بروز خشونت خانگی در ایران هستند که تأثیر آنها کاملاً به اثبات رسیده است. از نظر تربیتی الگوپذیری کودک از رفتار والدین و نه از گفتار آنها، میتواند در بروز خشونت از سوی کودکان در آینده هم مؤثر باشد. یعنی کودکانی که مدام شاهد رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرایانه از سوی والدین نسبت به یکدیگر یا فرزندانشان هستند، فردا به عنوان یک همسر، پدر یا مادر این الگوی پذیرفته شده را به کار میبرند و این به معنای ایجاد چرخهی خشونت است.

-در بسیاری از موارد میبینیم اطرافیان یا رسانهها، افرادی که رفتارهای خشونتآمیز از خود بروز دادهاند را به مشکلات روانی دچار میدانند، این بیماریهای روانی چه هستند؟
-همه کسانی که رفتار خشونتآمیز از خود نشان میدهند دچار بیماریها یا اختلالات روانی نیستند اما از نظر روانی، خشونت و رفتار پرخاشگرایانه بین دو گروه متمرکز شده، اول کسانی که بیماریها و اختلالات روانپزشکی مانند استرس، افسردگی یا نگرانی حاد دارند و یا از احساس حسادت یا حقارت رنج میبرند و یا کسانی که مشکلات ژنتیک دارند. دومین گروه کسانی هستند که دچار اختلالات شخصیتی هستند، مانند کسانی که شخصیت خودشیفته یا شخصیت ضداجتماعی، مرزی و یا نمایشی دارند که این گروه با ارائه تحلیلهای اجتماعی که صرفاً به آسیبشناسی اجتماعی میپردازد، مشکلشان حل نمیشود و به مداخلات رواندرمانی مستمر نیاز دارند.
-در این میان قربانیان تا چه اندازه میتوانند به کاهش رفتار خشونتآمیز کمک کنند؟
-این نکته بسیار مهمی است چرا که معمولاً در بروز وقایع خشونتآمیز در خانواده، صرفاً کسی که خشونت و رفتار پرخاشگرایانه از خودش نشان داده مورد توجه قرار میگیرد و ذهن ما عادت ندارد قربانی را مقصر بداند و یا نقش او را در تحلیل پدیده خشونت خانگی نادیده میگیریم. شمار بسیاری از قربانیان خشونت دارای ویژگیهای وابستگی، وحشت از طرد شدن، میل به تحسین و چسبندگی و رفتار بردهوار هستند و این خصوصیات را به همسرشان انتقال میدهند و این به تکرار و شدت رفتارهای خشونتآمیز کمک میکند و قربانی را مجبور به پذیرش ناخودآگاه خشونت میکند. البته علت ایجاد و بروز چنین رفتاری از سوی قربانیان هم باز به علتهای روانی، اجتماعی و فرهنگی بر میگردد و در واقع در درمان و خنثی کردن چرخهی خشونت در خانواده، باید قربانی هم در کنار فردی که خشونت را اعمال کرده، مورد بررسیهای روانکاوی قرار بگیرد و آموزشهای لازم به او داده شود.
-چه راهکارهایی برای کاهش بروز رفتار خشونتآمیز پیشنهاد میکنید؟
-در مورد راهکارها باید بگویم خشونت پدیدهای است که در فرایند اجتماعی شدن آموخته میشود و عدم خشونتورزی ارتباط مستقیم با سطح تمدن جامعه، رشد فرهنگ، احترام به دیگران، تحمل و پذیرش تفاوتهای فردی و احترام به آنها و در کل به شکلگیری فرهنگ دموکراسی در جامعه مربوط است. در واقع بدون ایجاد تحول در نهادهای مختلف جامعه، خشونت جای خودش را به مدارای فردی و اجتماعی نمیدهد. از سوی دیگر تقبیح خشونت از کودکی، وجود نهادهای حمایتی در جامعه که آسیبدیدگان خشونتهای خانگی را مورد حمایت قرار دهند و از بین بردن نابرابریهای اقتصادی و جنسیتی و آموزش همگانی از جمله عوامل مؤثر در کاهش رفتارهای خشونتآمیز در خانه به حساب میآیند. همین طور باید تأثیر منفی رفتارهای خشونتآمیز محرز شود و سازمانهای دولتی در برابر مقابله به افرادی که رفتار خشونتآمیز بروز میدهند و حمایت همه جانبه از قربانیان تجهیز شوند. از دیگر اقداماتی که میتواند نقش مهمی در عدم بروز رفتارهای خشونتآمیز کمک کند، اصلاح نگرش در رادیو و تلویزیون، آموزش در سطح مدارس و اقدام برای درمان و بازپروری کسانی است که به رفتارهای خشونتآمیز عادت کردهاند.
-با سپاس از وقتی که در اختیار کیهان لندن قرار دادید.