بنیامین صدیقی – محمد ساعد مراغهای متولد ۸ اردیبهشت ۱۲۶۰ و متوفای ۱۰ آبان ۱۳۵۲ در تهران است. او ملقب به ساعدالوزرا سیاستمدار ایرانی و دو دوره نخست وزیر ایران، در دوران پهلوی دوم، بود. وی پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه در دانشگاه لوزان سوییس به تحصیل پرداخت و به چندین زبان آشنایی کامل داشت و مدتی کنسول ایران در ترکیه و سفیر ایران در ایتالیا و شوروی بود. ساعد مراغهای در مجموع دو بار نخست وزیر و هشت بار وزیر خارجه گردید.

نخستین دولت ساعد در ۷ اسفند ۱۳۲۸ تشکیل شد وحسین علا سفیر سابق ایران در ایالات متحده را به عنوان وزیر امورخارجه در نظرگرفت. در روز یکشنبه ۸ آذر ۱۳۲۶ برابر با ۲۹ نوامبر۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل، طرح پیشنهادی کمیسیونی متشکل از ۱۱ عضو سازمان ملل مبنی بر تقسیم سرزمین منطقه به دو منطقه یهودی وعرب به تصویب رسید.
این پیشنهاد با ۳۳ رای موافق، ۱۳ رای مخالف و ۱۰ رای ممتنع تصویب گردید و نمایندگان دولتهای عرب به نشانه اعتراض سالن مجمع عمومی را ترک کردند. بر اساس این طرح، قیمومیت بریتانیا بر منطقه پایان مییافت و انگلیس ملزم به خروج نیروهای نظامی خویش میگشت.
سپس اسراییل در حدود ۵ ماه پس از تاریخ فوق در روز جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ برابر با ۱۴ مه ۱۹۴۸ اعلام استقلال کرد. هنگامی که دولت اسرائیل تقاضای عضویت در سازمان ملل را نمود، کشورهای اسلامی– به استثنای ترکیه- با آن مخالفت کردند ولی سرانجام سازمان ملل در ۱۱ مه ۱۹۴۹ قطعنامهای دائر بر پذیرفتن عضویت اسرائیل صادر کرد.
سپس ایران توسط دولت محمد ساعد مراغهای در جلسه یکشنبه ۱۴ اسفندماه ۱۳۲۸ برابر با ۵ مارس ۱۹۵۰ اسراییل رابه صورت دوفاکتو یا عملا به رسمیت شناخت و اعلامیه رسمی آن در مطبوعات حدود ۱۰ روز بعد در ۲۳ اسفند انتشار یافت و ایران سرکنسولگری خود را در آنجا دایر نمود.
زمانی که ایران، اسراییل را به رسمیت شناخت حدود ۵۰ کشور پیش از آن، اسراییل را به رسمیت شناخته بودند و ایران پس از ترکیه دومین کشور منطقه بود که اسراییل را عملا به رسمیت میشناخت. نصرالله انتظام نماینده دایمی ایران در سازمان ملل، به اطلاع نمایندهی اسراییل در سازمان ملل رساند که از این پس دولت ایران، دولت اسراییل را به صورت دوفاکتو یا عملا به رسمیت شناخته است و حسین علا در سال ۱۳۳۰ در جشنی به مناسبت استقلال اسراییل شرکت کرد.
البته در این میان طیفی از علمای دینی در مقابل این عمل خاموش ننشستند و دست به اعتراض زدند که واکنش ابوالقاسم کاشانی جدیتر و شدیدتر بود. او در بیانیهای «علیه یهودیان اعلام جهاد کرد و از عموم برادران دینی دعوت نمود تا به منظور تظاهرات راجع به قضیه مسلمانان و یهودیها» گرد هم آیند.
گفته میشود کابینههای رزم آرا وعلا تمایل به شناسایی «دوژوره» یا بالقوه اسراییل داشتند. البته در مورد دلایل شناسایی دوفاکتوی اسراییل توسط دولت ایران در زمان محمد ساعد دلایل و فرضیههای مختلفی بیان گردیده است که میتوان در قالب بندها، نظرها و دلایل کلی زیر تعدادی از آنها را بررسی نمود:
۱)هماهنگی سیاست خارجی ایران با سایر کشورهای جهان درارتباط با شناسایی اسراییل که در آن زمان بیش از پنجاه کشور بودند و چون در دهه ۱۳۲۰ تعداد کشورها مشابه رقم کنونی نبود، رقم قابل توجهی برای دولت وقت به نظر میرسید.
۲)حفاظت از حقوق و منافع ایرانیان مقیم اسراییل، و پیگیری سیاسی و حقوقی این افراد که حدود صد هزار نفر برآورد میشد و دولت ایران برای نظارت بر املاک اتباع ایرانی که منطقه را در سال ۱۳۲۶ ترک کرده بودند، عباس صیقل را به آنجا اعزام کرد. اما بنا بر اظهارات محمد ساعد مراغهای نخست وزیر وقت ایران، چون «انجام وظایف محوله برای مامور ایرانی بدون هیچ نوع رسمیت مصادف با مشکلاتی شده بود» دولت نیاز به شناسایی را احساس نمود. از طرفی به نظر میرسد افرادی که میان ایران و اسراییل در رفت و آمد بودند نیاز به صدور انواع روادید سفر و تجاری داشتند که بدون وجود یک کنسولگری مستقر امکانش فراهم نبود.
۳)لزوم مطالعه و گزارش از نزدیک امور جاری دولت تازه استقلال یافته اسراییل، به طوری که یکی از نیازهای هر کشور و از وظایف کنسولگریها، کسب آگاهی دقیق از روند تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سایر کشورهاست.
۴)وجود منافع گسترده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران در اسراییل و فلسطین و نیز حمایت از حقوق و منافع دیپلماتیک ایران در آن منطقه.
۵)وجود اماکن مهم مذهبی و زیارتی مورد احترام یهودیان و مسیحیان و مسلمانان در اسراییل و فلسطین و نیاز شهروندان ایرانی برای انجام سفرهای مذهبی و درآمد بالای گردشگری حاصل از این موضوع.
۶)تلاش برای حل و فصل اختلافات با ایالات متحده و بهبود هر چه بیشتر روابط با آن کشور در پی نخستین سفر طولانی محمد رضاشاه پهلوی به ایالات متحده در آبان ۱۳۲۸ و کسب آگاهی از نفوذ بیش از اندازهی محافل سیاسی و مذهبی یهودیان در این کشور و اینکه یکی از پیششرطهای ایالات متحده برای بهبود روابط با ایران به خصوص درزمینههای اقتصادی و نظامی مشخص نمودن موضع ایران پیرامون موجودیت اسراییل بود.
۷)درخواست و نامه رسمی موشه شرتوک وزیر خارجه وقت اسراییل از ایران مبنی بر شناسایی دولت اسراییل و ایجاد رابطه دوستی و گشایش همکاریها.
۸)فعالیتهای گسترده آژانس یهود در ایران در کمک به یهودیان وعلاقمندی آژانس به وجود ارتباط بین دو دولت ایران و اسراییل.
۹) سوءقصد نافرجام به جان محمد رضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران در بهمن ۱۳۲۷ و تبعید ابوالقاسم کاشانی به لبنان و بازداشت برخی از مخالفان پس از آن موضوع، وفاصله گرفتن هر چه بیشتر شاه از بخشی از روحانیت مخالف اسراییل.
۱۰)افزایش اختیارات قانونی شاه در انحلال مجلس شورای ملی و سنا، و عدم توانایی جدی مجلسین در اعتراض جدی به این موضوع.
۱۱)روابط نامطلوب ایران با برخی کشورهای جهان عرب به و یژه مصر و عراق و نگرانی از تهدیدهای پیدا و پنهانِ آنها.
۱۲)غیر عربی بودن ایران و اسراییل در خاورمیانه و نگرانی دو حکومت از کشورهای تندرو عربی و اینکه هر دو کشور دشمنان بالقوه مشترکی را در برابر خود میدیدند.
۱۳)تاثیرپذیری مقامات نظامی و امنیتی ایران از موقعیتهای برجسته نظامی اسراییل و ایجاد شبکههای امنیتی توانمند توسط اسراییلیها.
۱۴)به رسمیت شناخته شدن اسراییل از سوی ترکیه به عنوان اولین کشور اسلامی در ۲۸ مارس ۱۹۴۹ و الگو قرار گرفتن این اقدام ترکیه توسط دولت ایران و شناخت مناسبی که محمد ساعد از ترکیه با توجه به سوابق دیپلماتیک خود داشت.
۱۵)دو قطبی شدن نظام بینالمللی بین بلوک شرق و بلوک غرب و تحولات ناشی از آن و گرایش همزمان ایران و اسراییل به سوی بلوک غرب.
۱۶)تاکید ویژه عباس صیقل سرکنسول ایران در اورشلیم در تسریع شناسایی اسراییل از سوی دولت ایران.
۱۷)ابراز تمایلها و گزارشهای مامورین سیاسی و دیپلماتیک اعزامی به اسراییل به لزوم شناسایی فوری آن کشور که انجام وظایف محولهشان بدون داشتن رسمیت، با مشکل روبرو شده بود و مقامات سیاسی و رسمی اسراییل از پذیرفتن رسمی نمایندگان ایران سر باز میزدند و باید مامورین اعزامی دیپلماتیک تعیین تکلیف میگردیدند.
۱۸)انجام برخی تماسهای مستقیم و محرمانه برخی دولتهای عربی با اسراییل برای برقراری روابط رسمی وغیر رسمی و صلح و توافق با اسراییل و آگاهی یافتن ایران از این موضوع و اقدام برای خنثی کردن برخی عواقب امنیتی نزدیکی اسراییل و اعراب بدون حضور ایران.
۱۹)اثبات مستقل بودن سیاستهای دولت ایران در عرصه بینالمللی و اینکه ایران تصمیمات نهایی سیاست خارجی خویش را بر اساس الزامات منافع ملی خویش میگیرد.
۲۰)تمایل ایران به سرمایهگذاری گسترده اسراییل در بخشهای مختلف اقتصادی به ویژه بنادر ایران وعلاقه به داد و ستدهای نفتی با اسراییل.
۲۱)موضوع دریافت وجه نقد توسط محمد ساعد و وجود برخی مطالب مطرح شده توسط ویلیام شوکراس در کتاب «آخرین سفر شاه» مبنی بر موافقت نخست وزیر با شناسایی اسراییل پس از دریافت چهارصد هزار دلار امریکا که روزنامههای عربی ساعد را متهم کردند که در ازای دریافت وجه نقد، اسراییل را به رسمیت شناخته و با امضای قرارداد تجاری بین دو کشور، نفت ایران با کالاهای اسراییلی مبادله میشود و مطبوعات کشورهای عربی با دستاویز قرار دادن موضوع دریافت وجه نقد توسط دولت ایران،نخست وزیر را به باد انتقاد گرفتند و نسبت به گسترش روابط ایران و اسراییل و تبدیل شناسایی دوفاکتو به دوژوره هشدار دادند. بیشترین واکنشها از سوی دولت مصر بود و مطبوعات مصر خواهان قطع مناسبات دیپلماتیک کشورهای عربی و ایران شدند اما سفرای دو کشور مندرجات مطبوعات در تیرگی روابط دو کشور را تکذیب کردند.
بدین ترتیب شناسایی اسراییل به صورت دوفاکتو اجرا شد و ایران سرکنسولگری خود را در اورشلیم دایر نمود و رضا صفینیا به عنوان نماینده ویژه در اسراییل انتخاب شد.
محمد ساعد در فاصله کوتاهی پس از شناسایی از نخست وزیری کنار رفت وبه عنوان سفیر ایران به ترکیه اعزام شد. وی حدود یک سال پس از آن اقدام تاریخی در نامهای به وزارت خارجه بر ضرورت همپیمانی ایران و اسراییل تاکید ورزید.
منابع:
*ارتباط ناشناخته: بررسی روابط پهلوی و اسراییل، رضازارع، نشرموسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴
*ایران و اسراییل در دوران سلطنت پهلوی، محمد تقی تقی پور، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۹۰
*ویکی پدیا