برنا آزموده – رفتارهای بشر متاثر ازدیالوگ درونی اوست. ما درتمام لحظات زندگی، در درون خود با خویشتن خویش مشغول دیالوگیم. نتیجهی این همصحبتی با خود، کنشهای ما را شکل میدهد.
بافتاری که در آن زندگی میکنیم، ظرفها و محدودیتهائی را به ما تحمیل میکند که نتیجهی آن همسوئی و تفاوت مختصر در نتیجهی بسیاری از این دیالوگهای درونی است. نتیجه آنکه برآیند این دیالوگها، دیسکورس یا گفتمان غالب یک بافتار را رقم میزند.
جامعهای که دیسکورس غالب آن منتج از باورهای جزمیاست، جامعهای است که در مسیر عقلانیت گام بر نمیدارد. بازدهی چنین جامعهای همواره کم و حاصل آن فاصله گرفتن از جوامعی است که به جای وحی و رؤیا و الهام و باورهای جزمی، از عقل خویش کمک میگیرند.
وقتی به جای عقل ما، تعصباتمان برای ما تصمیم میگیرند، منشها وکنشهای بنیادگرایانه از راه خواهند رسید.
بنا بر این منش بنیادگرایانه، متاثر از گفتمانها یا دیسکورسهای غیر عقلانی و متعصبانه است. این که این دیسکورس بر بستر یک تعصب قومی (کرد، ترک، عرب، فارس) شکل گرفته باشد، یا یک ایدئولوژی آسمانی ( تشیع، سلفی ، وهابی و…) یا یک ایدئولوژی زمینی (مارکسیسم، فاشیسم) در نتیجه تفاوت زیادی نخواهد داشت. منشهای بنیادگرایانه از هر بستری برخاسته باشند، به یک شکل ظهور خواهند کرد.
با این مقدمه به شرایط منطقهی خاورمیانه و ایران نگاهی میاندازیم. در حال حاضر بنیادگرائی در منطقهی خاورمیانه، قربانیان زیادی گرفته است. سیاری را کشته و تعداد زیادی را آواره و بی پناه کرده است. شرایط زندگی نامطلوب و ناامنی بی حد است.
در ایران با بوق و کرنا، امنیت را فضیلتی به مردم معرفی میکنند که ناشی از رفتار سیاسی صحیح و قدرتمند نظام بوده و شرایط مطلوبتری را نسبت به کشورهای اطراف برای ایرانیان رقم زده است!
ولی آیا واقعا کشور ما امن است؟
هر روز کلیپهایی در شبکههای اجتماعی رد و بدل میشود که نیروی انتظامی و گشت ارشاد را در حین اهانت به زنان، پسران و دختران جوان، حمله به آنها، زدن دستبد و کشاندن با ضرب و زور به داخل ونهائی نشان میدهد که بدین منظور تهیه شدهاند.
به محیطهای خصوصی افراد توسط همین قماش نیروها، یورش برده شده و حاضران در مهمانیها را به زور برده و شلاق میزنند.
پاسخ اعتراضات جمعی در معتدلترین حالت شلاق (کارگران جویای کار) و در ابعاد وسیعتر، سرکوبهای ددمنشانه همراه با تجاوزات گروهی (کهریزک) و قتلهای خیابانی است.
ماشین اعدام نظام از بدو پیروزی انقلاب تا به امروز هیچ گاه خاموش نبوده است و به تکرار قربانی گرفته است.
قصاص و قطع عضو نمونههای بارزدیگری از رفتارهای خشن تنبیهی هستند.
برای ورود به هر عرصهی اجتماعی و مشاغل دولتی و دانشگاهها، گزینشهای سخت مبتنی بر اهداف نظام سیاسی را باید از سر گذراند.
گردهماییها به خشونت کشیده میشود. کنسرتها که لغو میشوند. فعالان سیاسی و اجتماعی و روزنامهنگاران و اساتید دستگیر شده و به زندان میافتند. فرهیختگان و تحصیلکردگان ناخواسته مجبور به مهاجرت میشوند.
بنا بر این، برخلاف آنچه مدعیان امنیت ایران میگویند وتبلیغ میکنند، این کشور نیز نظیر سایر کشورهای خاورمیانه امن نیست.
منتها تفاوت بارزی در نوع ناامنی دارد. اما این تفاوت ناشی از تفاوت در دیسکورسهای بنیادگرایانه نیست بلکه ناشی از سه عامل است:
۱- اینجا نیز دیسکورسهای بنیادگرایانه منشاء خشونت و ناامنی هستند. اما تفاوت بافتاری با کشورهای منطقه وجود دارد. گروهی نظیر داعش در یک بافتار پیشامدرن مشغول قلع و قمع است، اما بنیادگراهای ما در یک بافتار مدرن به فعالیت مشغولند!
۲- بنیادگرائی ما قالب قانونی دارد. یعنی بخشهائی از نظام سیاسی قانونی کشوراست که با این گونه دیسکورسها درگیرند و طبعا اعوان و انصارشان به اعمال خشونت و ناامن کردن فضا میپردازند. چون خشونت قالب قانونی مییابد و به نوعی عملکرد یک نظام سیاسی را در جهان بازتاب میدهد، خود به خود نمیتواند افسارگسیخته عمل کند.
۳- حدود چهاردهه از عمر نظام سیاسی ایران میگذرد. اگرچه تحجر و تعصب زیادی هنوز در بسیاری از تصمیم گیریها موج میزند، اما به هر روی متصدیان امور چهاردهه فرصت آزمون و خطا را نه برای بهبود شرایط جامعه و زیرمجموعههایشان بلکه برای بقای خود و نظامشان داشتهاند. اما به هر روی منت گذاشتن بر سر ملت که ما امنیت شما را در منطقه تامین کردهایم، گزافهای شرمآور است!
* عکس: آیا تفاوت زیادی با رفتارها و حتی چهرههای داعشی میبینید؟