ارزش پوند، یکی از قویترین ارزهای جهان، دیروز هنوز در حال بالا رفتن بود. اما از هنگامی که نخستین ارزیابیهای رفراندوم برای ماندن یا نماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا (برکسیت Brexit) اعلام شد، پوند به پایینترین سطح ارزش خود در دهههای گذشته، سقوط کرد: تا این لحظه، صبح روز جمعه، ۱۱ درصد!
بررسی بیشترین کارشناسان و ناظران و سیاستمداران با کمی نگرانی، تا دیشب بر این بود که در یک رقابت تنگاتنگ، انگلیسیها در اتحادیه اروپا خواهد ماند. اینان بر روی تعقل انگلیسی بیشتر حساب میکردند و کسی به طور جدی به این نیندیشید که شاید چنین نشود. امروز اما اغلب آنها این جدایی را برای اتحادیه اروپا و همچنین بریتانیا «غمانگیز» خواندند. «غمانگیز» اما مانند همهی تبلیغات مخالفان و موافقان اتحادیه اروپا، یک واکنش احساسی است. پیامدهایی که عقل را برای بررسی و حل خود فرا میخوانند، تازه در راه هستند.

خروج بریتانیای کبیر، این جزیرهی کوچک و پنجمین قدرت اقتصادی اروپا، لحظاتی پیش اعلام شد: ۴۸.۱ درصد برای ماندن و ۵۱.۹ درصد برای خروج از اروپا رأی دادند. این ارقام نزدیک به هم به خودی خود نشانگر جامعهایست که از نظر سیاسی و اجتماعی بر خلاف عنوان «پادشاهی متحد» به شدت دچار انشقاق است.
در این میان بسیاری از اسکاتلندیها با این ایده و هدف به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا رأی دادند که پس از خروج، رفراندوم استقلال خود را که دو سال پیش ناکام ماند، دوباره برگزار کنند و آنگاه به عنوان یک کشور مستقل به اتحادیه اروپا بپیوندند. آنها نیز امروز مانند مخالفان اتحادیه اروپا شادی میکنند.
گزارشها در این روزها نشان میداد در حالی که جوانان خواستار ماندن در اتحادیه اروپا هستند، اما رفراندوم را جدی نمیگیرند و در آن شرکت نمیکنند. در عوض، لایههای سنتی جامعه و نسلهای سالمند که خواهان خروج از اتحادیه اروپا هستند، مشارکت بیشتری در رفراندوم خواهند داشت. نرخ مشارکت بیش از ۷۰ درصد اعلام شد.
چهل سال پیش، در سال ۱۹۷۵، مارگارت تاچر نخستوزیر وقت، توانست در رفراندومی که به همین منظور برگزار شده بود، بریتانیای کبیر را با هم و با اروپا نگاه دارد. دیوید کامرون نخستوزیر کنونی اما شکست خورد. شکستی که ممکن است به استعفای وی و تغییر دولت منجر شود.
اتحادیه اروپا قطعا از خروج یکی از قویترین اعضای خود آسیب خواهد دید اما نه آنگونه که بریتانیای کبیر از جدایی خود. نخستین پیامد اقتصادیش سقوط ارزش پوند بود که پیش از اعلام نتیجهی رفراندوم اتفاق افتاد. و نخستین پیامدهای سیاسیش، از یک سو انتظار جامعه برای تحقق «دستاوردهای جدایی» و از سوی دیگر، تلاش اسکاتلندیها و همچنین ایرلندیها برای استقلال خواهد بود.

اما برای تحقق این جدایی، در عمل تا دو سال هیچ اتفاقی نخواهد افتاد زیرا بر اساس مقررات اتحادیه اروپا، هر کشوری که از آن خارج شود، تا دو سال در عضویت و مناسباتش تغییری ایجاد نخواهد شد. پس از دو سال باز هم بسیاری از روابط باقی خواهند ماند و به گفتهی کارشناسان تا تحقق کامل جدایی، دست کم پنج شش سال طول خواهد کشید. در این فاصله انگلیس باید تصمیم بگیرد کدام یک از مناسبات عملا موجود را که کشورهای غیرعضو در حال حاضر دنبال میکنند در پیش خواهد گرفت: نروژ؟ سوییس؟ روسیه؟ یا راهی منحصر به «بریتانیای کبیر» که با تغییرات سیاسی احتمالی ممکن است دیگر نه «پادشاهی متحد» باشد و نه «بریتانیای کبیر».
این همه در حالیست که اتحادیه اروپا نیز باید به تأمل در مناسبات خود بپردازد و با بازنگری در نقش و مقررات خود، بتواند اعضای خود را قانع کند که با هم بودن بهتر و قویتر از جدایی و پراکندگی است. در حال حاضر یک نکته اما مسلم است: جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا یک پیروزی بزرگ برای راست افراطی است که در سراسر اروپا در واکنش به بنیادگرایی مذهبی و همچنین پدیدهی مهاجرت و پناهجویی در حال گسترش است. نه تنها نگرانی مخالفان خروج از اتحادیه اروپا، بلکه نگرانی کسانی که به این خروج رأی دادند نیز تازه از امروز شروع میشود که خماری شعارهای طرفین از سر پریده باشد.