افسر پلیس بعد از کشتن پسر افغان جنازه او را در کیسهای گذاشت تا آن را در بیابان رها کند، اما با پاره شدن کیسه جسد در خیابان مقابل پای رهگذران افتاد و راز جنایت فاش شد.
او تا کنون در مراحل مختلف بازجوئی درباره علت این قتل سخنی بر زبان نیاورده است. هفته گذشته هم در جریان محاکمه راز جنایت را فاش نکرد و به این ترتیب ماجرای قتل جوان افغان مبهم باقی ماند. این افسر کارآگاه در جریان بازجوئیها به کارآگاهان جنائی گفت: رسول را که دستفروش بود به منزلم برده بودم تا خانه را برای اجاره نشانش بدهم اما ناگهان بین ما درگیری پیش آمد و هر دو بیهوش شدیم و بر زمین افتادیم و زمانی که به هوش آمدم همسرم به من زنگ زد و از من خواست دخترانم را از مدرسه به منزل پدرزنم ببرم، در حالی که دستم به شدت زخمی شده بود از خانه بیرون آمدم پس از چند ساعت وقتی به خانه برگشتم دیدم در منزل قفل شده و فکر کردم جوان افغان به هوش آمده و از آنجا رفته است، اما چهار روز بعد یکی از همسایهها به من زنگ زد و گفت که از داخل آپارتمان ما بوی تعفن میآید من هم به او گفتم به احتمال زیاد بوی لاشه یک حیوان مرده است.
در حالی که خیلی ترسیده بودم به دیدن دوستم مرتضی رفتم و گفتم میخواهم مقداری اثاث جابهجا کنم، بعد هم به خانهام رفتیم.
مرتضی از موضوع خبر نداشت جسد را داخل یک کیسه بزرگ گذاشتم بستهبندی کردم آن را پشت موتورسیکلت گذاشتم و به طرف بیرون شهر راه افتادیم. دوستم گفت این چیه؟ گفتم لاشه یک حیوان است که مرده و همسایهها به خاطر بوی تعفن شکایت کردهاند و حالا میخواهم آن را در بیابانهای بیرون شهر بیاندازم.
با موتورسیکلت در حال گذر از خیابان بودیم که ناگهان کیسه پلاستیک پاره شد و جسد مقتول از روی موتورسیکلت کف خیابان افتاد. در حالی که خیابان خیلی شلوغ بود، مردم وقتی جسد را دیدند به پلیس گزارش دادند و دستگیر شدیم. افسر پلیس پس از اعتراف به قتل رسول این هفته محاکمه شد، پدر رسول از رئیس دادگاه خواست قاتل فرزندش اعدام شود.
متهم به قتل هم گفت: مقتول را چند ماهی بود میشناختم وقتی متوجه شدم به دنبال خانه اجارهای است او را به خانهام در خیابان ۱۷ شهریور بردم اما با او درگیر شدم و نمیدانم چه شد که هر دو بیهوش شدیم…. در این جلسه تلاش قضات دادگاه برای اطلاع از جزئیات حادثه بینتیجه ماند.