چشم‌انداز مبهم آینده: با حضور چند قدرت جهانی، سلطه آمریکا تا سال ۲۰۳۰ پایان خواهد یافت

- دولت‌ملت‌های بزرگتر پیوسته قابلیت‌های نظامی‌شان را افزایش می‌دهند
- جغرافیای قدرت در حال تغییر است
- مناطق شهری گسترده در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی در حال رقابت با دولت‌ملت‌ها هستند

پنج شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۵ برابر با ۱۵ دسامبر ۲۰۱۶


چشم‌انداز سیاسی جهان در سال ۲۰۳۰ نسبت به اکنون تغییرات مهمی خواهد داشت در حالی که دولت‌ملت‌ها همچنان بازیگران سیاست بین‌المللی خواهند بود.

عکس: رویترز

روبرت موگا با این پیش‌بینی در مقاله‌ای در وبسایت «مجمع جهانی اقتصاد» نوشته در دنیای آینده تنها یک نیروی هژمونیک و مقتدر وجود نخواهد داشت بلکه تعداد آنها بیشتر خواهد شد که آمریکا، روسیه، چین، آلمان، هند و ژاپن در بین آنها خواهند بود و گرایش‌های شبه‌امپریالیستی خود را به رخ خواهند کشید. قدرت، بیش از پیش بین شبکه‌های غیردولتی توزیع خواهد شد از جمله نیروهای ارتجاعی که روی به گذشته دارند. نظمی که پس از جنگ و در اوایل قرن بیستم مستقر شد، متزلزل می‌شود و به نظر می‌رسد نوعی بی‌ثباتی و ابهام پیش روی ما است.

دولت‌ملت‌ها در حال بازگشت هستند آن هم در حالی که بزرگترین آنها به شدت مشغول جهانی‌تر کردن‌ خود هستند و همزمان مرزهای ارضی و دیجیتال خود را تقویت می‌کنند. از آنجایی که یورش سیاست‌های ارتجاعی در سراسر جهان بیش از پیش نمایان شده است، هیچ تضمینی وجود ندارد که این قلمروهای ارضی وسیع و اقمار آنها در آینده الزاما لیبرال‌تر و دموکراتیک‌تر شوند.

در عوض، تغییرات بی‌امان اقلیمی، مهاجرت، تروریسم، نابرابری و تغییرات سریع تکنولوژی به اضطراب، ناامنی و از قرار معلوم به پوپولیسم و ظهور استبداد خواهد انجامید. این طور که معلوم است حاکمیت چهارصد ساله‌ی دولت‌ملت برای چند دهه‌ی دیگر نیز ادامه خواهد یافت.

البته قرار نبود چنین شود. در طول دهه ۱۹۹۰ دانشمندان و متفکران، زوال و سقوط دولت‌ملت را پیش‌بینی کرده بودند. انتظار می‌رفت جهانی شدن این روند را شتاب ببخشد. با توجه به پیروزی آشکار لیبرال دموکراسی، گسترش سرمایه‌داری و بازار آزاد همراه با وعده‌ی دخالت حداقلی دولت که فرانسیس فوکویاما با «پایان تاریخ» و محو نابهنگام دولت‌ملت‌ها پیش‌بینی کرده بود، آینده‌ی دیگری را تصویر می‌کرد. صد سال پیش نیز ادعایی مشابه در مسیری دیگر مطرح شده بود: فریدریش انگلس «زوال دولت» را در پیِ پیروزی سوسیالیسم پیش‌بینی کرده بود.

هزینه نظامی فعلی و پیش‌بینی هزینه‌های نظامی در آینده برحسب بیلیون دلار/ GDP (تولید ناخالص داخلی) به درصد

پایانی بر پایان تاریخ

شایعه‌ی فرا رسیدن مرگ «دولت‌ملت» اما بیش از حد اغراق‌آمیز بود. اتفاقا «پایان تاریخ» هنوز فرا نرسیده و لیبرال دموکراسی در اوج خود نیست. میشا گلنی، ژورنالیست و نویسنده‌ی انگلیسی، مدعی است که «فوکویاما و دیگران تکبر غرب و حرص و طمع سرمایه‌ی مالی را که منجر به یکی از جدی‌ترین بحران‌های سیاسی و اقتصادی از زمان رکود بزرگ شد دستِ‌کم گرفتند. این شوک‌ها– همراه با واکنش‌های نادرست علیه جهانی شدن- موجبات ظهور مدل‌های بدیل حکومت‌های تا کنونی را… فراهم آورد. حکومت‌هایی مانند چین و روسیه و همچنین برخی کشورهای اروپا با دولت‌های ملی غیرلیبرال».

دولت‌ملت‌های بزرگتر به دور از تجربه‌ی کاهش قدرت سخت خود، به طور پیوسته قابلیت‌های نظامی‌شان را افزایش می‌دهند. ده کشوری که بیشترین هزینه‌ها را در سال ۲۰۱۵ در زمینه‌ی نظامی داشته‌اند، آمریکا، چین، روسیه، هند، ژاپن و آلمان هستند. برخی از این کشورها– همگام با خریداران اصلی تجهیزات نظامی همچون اسرائیل و عربستان سعودی- مشخصاً در حال آماده‌سازی خود برای درگیری‌های دهه‌ی آینده هستند. فقط اینها نیستند. مخارج دفاعی جهان از اواخر دهه ۹۰ به طور پیوسته افزایش داشته و سال پیش به ۱٫۶ تریلیون دلار رسیده است. این روند قرار است در دهۀ آینده هم ادامه داشته باشد.

بازیگران اصلی در دهۀ ۲۰۳۰

همین دولت‌ملت‌های بزرگ هستد که تسلط اقتصادی خود را نیز تداوم خواهند بخشید. کشورهایی مانند ایالات متحده، چین، ژاپن، آلمان، هند و در مقیاس کمتری روسیه، در سال ۲۰۱۵ بیشترین تولید ناخالص ملّی را داشته‌اند. اگر این آمار را در مورد قدرت خرید تنظیم کنیم، چین از آمریکا و روسیه هم پیشی گرفته و در رتبه اول قرار می‌گیرد. این کشورها در دهه‌ی ۲۰۳۰ نیز بازیگران اصلی خواهند بود و در کنار آنها برزیل و کانادا و فرانسه و ایتالیا و مکزیک و اندونزی و دیگران قرار خواهند داشت. فروپاشی تماشایی بازارهای جهانی یا درگیری‌های فاجعه‌بار مسلحانه (که هردوی آنها با روی کار آمدن دونالد ترامپ محتمل‌تر شده) همچنان مسیر سیاست‌های بین‌المللی را نابود خواهد کرد.

دولت‌ملت‌ها تنها شکل سازمان سیاسی و اقتصادی نیستند. آنها هم  اکنون در حال واگذاری حاکمیت و قدرت و نفوذ خود به اشکال بدیل حکومت‌های موجود هستند. انقلاب صنعتی چهارم این تغییر را شتاب بخشیده است.

همان‌طور که آن‌ماری سلاتر، استاد علوم سیاسی آمریکایی، شرح می‌دهد: «دولت‌ملت‌ها‌ جغرافیای سنتی هستند اما جهان تجارت و شبکه‌های مدنی و شبکه‌های جنایی، عرصه‌ی بازی دولتمردان را پیچیده کرده است». به نظر وی دولت‌زنان باید به منظور بسیج و بهره‌گیری از قدرت‌های غیردولتی کار تجاری بیاموزند تا همان کارهایی را انجام دهند که سیاست با قدرت دولتی انجام می‌دهد.

مناطق شهری گسترده در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی در حال رقابت با دولت‌ملت‌ها هستند. برای نمونه، مکزیکوسیتی صدهزار نیروی پلیس را در خود جای داده که این تعداد از مأموران اجرای احکام قضایی ۱۱۵ کشور جهان بیشتر است. بودجۀ ۸۲ میلیارد دلاری نیویورک از بودجه ملی ۱۶۰ کشور بیشتر است. در همین حال جمعیت کلان‌شهرهایی چون سئول و توکیو از کشورهای زیادی بیشتر است. بسیاری از شهرها به سرعت در حال یکپارچه ساختن حمل و نقل و مخابرات و زیرساخت‌های انرژی هستند. شهروندان گونه‌های تازه‌ای از تعلق به شهر را نشان می‌دهند که با مفاهیم سنتی هویت ملی سازگار نیست.

چهار تهدید برای ساختار دولت‌ملت

اغلب دولت‌ملت‌ها در دهه‌های آینده پایدار خواهند ماند، اما جریان‌هایی هست که آنها را تحت فشار قرار خواهد داد.

اول، توزیع مجدد قدرت بین تعدادی از دولت‌ملت‌ها که به شدت نظم موجود جهانی را دچار اخلال خواهد کرد. قدرت‌های تثبیت‌شده‌ی قرن بیستم مثل آمریکا و اتحادیه اروپا به سرعت اهمیت و نفوذ خود را به کشورهایی چون چین و هند واگذار می‌کنند که با سرعت بیشتری در حال رشد هستند. اتحاد کاذب قدیمی پس از جنگ جهانی دوم جای خود را به ائتلاف جدید منطقه‌ای در سراسر آمریکا لاتین، آسیا و آفریقا خواهد داد. در حالی که این شکل‌بندی دوباره، بازتابی از تغییرات سیاسی و اقتصادی و جمعیتی منطقه است، اما این کشورها در عین حال خطر افزایش نوساناتی چون جنگ را افزایش می‌دهند.

پاراگ خانا، کارشناس امور استراتژیک هندی- آمریکایی، می‌گوید: «دولت‌ملت‌های بزرگی که خود به اندازه‌ی یک قاره‌اند به دنبال کنترل چرخه‌ی انرژی و تکنولوژی هستند در حالی که دولت‌های کوچکتر یا باید با یکدیگر متحد شوند و یا از عواقب عدم پیوند با یکدیگر متضرر شوند».

شبه‌دولت‌ها عمداً منافع عمومی و خصوصی را ترکیب کرده‌اند

دوم، تمرکززدایی از قدرت دولت‌ملت‌ها موجب رواج لایه‌های موازی حکومت شده است. در واقع دولت‌ملت‌ها خود مشغول ایجاد مناطق بسته‌ی قانونی و فیزیکی هستند تا با کارکردهای هسته‌ای نهادهای خصوصی ارتباط بگیرند. بیشتر از ۴ هزار منطقه‌ی ویژه اقتصادی به ثبت رسیده وجود دارد، از مناطق آزاد تجاری و فرآیند صادرات گرفته تا بنادر آزاد و پارک‌های نوآوری همگی در تمام دنیا گسترش یافته است. بسیاری از آنها که در چین و مالزی و کره‌جنوبی و امارات متحده عربی تاسیس شده‌اند موفق به نظر می‌رسند در حالی که دیگر کشورها به ویژه مناطقی که به‌طور سریع در آفریقا و جنوب آسیا تاسیس شدند، ضعیف‌تر مانده‌اند. این شبه‌دولت‌ها عمداً منافع عمومی و خصوصی را ترکیب کرده‌ و درآمد سالانه‌ی حاکمیت دولت‌ها را به آزمون گذاشته‌اند.

شبکه‌های دیجیتالِ قدرت، آزمون‌ دولت‌ملت‌ها خواهند بود

سوم، دولت‌ملت‌ها و شبه‌دولت‌ها از سوی شبکه غیرمتمرکز ائتلاف‌ها و کنشگران غیردولتی که خیلی از آنها فناوری اطلاعات و تکنولوژی را در اختیار دارند، تحت فشار قرار خواهند گرفت. شرکت‌های چندملیتی اکنون به شدت در شکل دادن به سیاست‌های ملی دخیل هستند. بنابراین منظومه‌ای از سازمان‌های غیردولتی و اتحادیه‌ها و گروه‌های مذهبی و دیگران با یکدیگر همکاری سازنده‌ای دارند تا علیه هم کار کنند. این شبکه‌های دیجیتالِ قدرت، یکی از آزمون‌های کلیدی برای دولت‌ملت‌ها خواهند بود. گسترش فناوری‌های جدید رویه‌های تازه‌ای از تصور دموکراسی مشورتی را ارائه می‌دهد و البته همزمان آن را به خطر نیز می‌اندازد. چهره‌ی این جامعه را چنین می‌توان ترسیم کرد: ظهور سودها و فرصت‌های فوق‌العاده در کنار خطرات مهم و تصورناپذیر؛ از نابودی مشاغل کم‌مهارت گرفته تا حوادثی تلخ چون اشکال جدید جنگ و تروریسم و گسترش جنایت و تبهکاری.

چهره‌ی جغرافیای قدرت نیز در حال تغییر است

چهارم، دولت‌ملت‌ها شاهد تفویض قدرت‌ها به شهرها هستند. تداوم رشد شهرنشینی را می‌توانیم تا حدی در این مورد مقصر بدانیم. حجم تعدادی از شهرهای بزرگ و متوسط از دهه ۵۰ میلادی ده برابر شده است. امروزه ۲۹ کلان‌شهر داریم که جمعیت‌ هر کدام از آنها بیشتر از ۱۰ میلیون نفر است. ۱۶۳ شهر بیش از ۳ میلیون و حداقل ۵۳۸ شهر بالغ بر ۱ میلیون نفر جمعیت دارند. شهرها دیگر فقط هنجارجو نیستند بلکه آنها هنجارساز نیز شده‌اند. نسل جدیدی از شهرداران و ائتلاف‌های شهری مشغول این هستند که شهرها در روابط بین‌المللی جایی داشته باشند. جای تعجب نیست که به واسطه‌ی شهرهایی که به طور فزاینده با یکدیگر و همچنین با دولت‌ملت‌ها بر سر آب و غذا و انرژی رقابت می‌کنند، چهرۀ جغرافیای قدرت نیز در حال تغییر است.

ساسکیا ساسن، جامعه‌شناس و اقتصاددان آمریکایی، شرح می‌دهد که در شهرهای جهانی چطور مقررات‌زدایی و خصوصی‌سازیِ اقتصاد ملی کلید جهانی شدن شهرها در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی بوده است. این امر به نوبه خود به شدت تقاضا برای استعدادهای تخصصی را که در نوسازی افراطی سهم دارند، افزایش داد. چنانکه امروز در میان ساکنان لندن و نیویورک و شانگهای و هنگ‌کنگ شاهد آن هستیم. تمامی این پیشرفت‌ها اساساً تغییر بافت زندگی شهری را به دنبال داشته و سوال‌های زیادی در مورد پایداری و ثبات آنها ایجاد کرده است.

چالش‌های بی‌شماری پیش روی دولت‌ملت‌های دهه‌ی آینده است. تا به امروز، ۳۶۸ سال این نوع حکومت‌داری جان سالم به در برده، اما با توجه به مقیاس و شدت چالش‌های جهانی این خطر هست که دولت‌ملت تبدیل به نیرویی نادرست و نابهنگام و دشمنی برای بقای جمعی و جامعه‌ی بشر شود.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=62415