کوروش گلنام – این موضوع روشن است که مردم دارند جانفشانی میکنند، زحمت میکشند و خواست اصلی آنها کاملا روشن و برحق است. مردم از این حکومت خسته و دلزده شده و فریاد میزنند که این رژیم را نمیخواهند.
در این مسئله هیچ تردیدی نیست ولی بخش دیگری در این اعتراضها هست که نگرانکننده است. این نگرانی، نبود برنامهریزی و سازماندهی درست حتا در سر دادنِ شعارهاست. در برابر شعارهای درستی هم چون «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» و یا «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» و یا «ملت گدایی میکند، آخوند و یا آقا خدایی میکند»، یا «جمهوری اسلامی ، نمیخوایم، نمیخوایم»، شعارهای چون مرگ بر این و مرگ بر آن هم هست که جلوه خوبی ندارد؛ یا شعار «ملتی که شاه نداره، حساب کتاب نداره» که معنا و پیشینه درستی ندارد و شاید هدفمند از سوی شماری اندک از هممیهنان به میان آمده است که نه خواسته اصلی همه مردم را بیان میکند و نه ربطی به گرفتاریهای مردم دارد. به همین انگیزه هم تنها همان روز نخست در یک یا دو جا به میان آمد و روزهای پس از آن این شعار دیگر شنیده نشد.
ناسزاگویی و دشنام دادن نیز در شأن تظاهرکنندگان نیست. مردم باید نشان دهند که با اوباش حکومتی و سرکوبگرانِ بددهان و ناسزاگو، یکسان نبوده و نیستند. اگر چه در چهار روز گذشته کمتر دشنامی شنیده شده است.
موضوع مهمتر
ولی موضوع مهمتر که میتواند بسیار نگرانکننده باشد، این است که با وجود به کاربردن این همه نیرو، انرژی و جانفشانی، تظاهرکنندگان تنها از احساس و هیجانهایِ خود پیروی کرده و راه را بر اندیشه ببندند. اگر اندیشهورزی، برنامهریزی و سازماندهی درستی برای هدایت این پتانسیل و نیروی حقیقتا شکننده مردم معترض هر چه زودتر شکل نگیرد، نمیتوان چهره روشنی برای آینده این تلاش و کوششها دید. آنان که در این جنبش بزرگ به خیابانها آمدهاند میباید برای رسیدن به فردای پس از این حکومت نیز اندیشه و برنامهِ درست داشته باشند که به سرنوشتی همچون انقلاب ۵۷ دچار نشوند. اگر چنین نشود زمینه برای ایجاد هرج و مرج، سوء استفاده سودجویان و به کژراه رفتن همه زحمتها و جانفشانیها که تا کنون بیش از بیست قربانی و شمار زیادتری مجروح داشته است، به سود حکومت و به زیان مردم عمل خواهد کرد.
نیاز فوری
وظیفه همه میهندوستانِ دلسوز، اهل اندیشه، توانمند و کارشناس و آیندهنگر در ایران، که نزد مردم وجهِه خوب و نام نیکی دارند است که با برپایی هر چه زودتر یک کمیتهِ مشورتی رهبریکننده و سازماندهنده، به یاری مردم دردمندی که جانشان به لب رسیده است آمده و نگذارند این جنبش بزرگِ مردمی که خواسته برحقشان به دست آوردن حقِ شهروندیِ پایمال شده، کار و داشتن نانی در سفره، آزادی و امنیت است به کژراه رفته و حکومتی که چهار دهه بر مردم ستم کرده، زور گفته و غارت کرده است، همچنان پا بر جا بماند.
خوشبختانه شمار اهلِ اندیشه، سازماندهنده و با تجربه در ایران کم نیستند. اگر آنان بتوانند در این روزهای سرنوشتساز و مهم، برنامهای کوتاه مدت برای رهبری جنبش رهایی ایران از حکومت کنونی و برنامه کوتاه مدت دیگری برای جایگزینی موقت پس از آن، که بتواند از بههم ریختگی و نابسامانیها جلوگیری کند، به مردم ارائه دهند و در این چهارچوب، روند تظاهراتها پیش رود، کار تاریخی و ماندگاری انجام داده اند. تنها نیاز به همراهی و همگامی حتا کوتاهمدت و به کنار نهادن ناهمگونی در دیدگاههای سیاسی- اجتماعی است.
نگارنده چون در برونمرز زندگی میکند با همه این بزرگان و نخبگان جامعه امروز ایران، آشنایی ندارد ولی عزیزانی چون جناب امیرانتظام، جناب محمد ملکی (با وجود کهنسالی و بیماری)، وکیلهای شرافتمند و محبوبی چون بانو ستوده، عبدالفتاح سلطانی (با وجود آنکه هم اکنون در بند و زندان است ولی میتواند مورد مشورت قرار بگیرد)، قاسم شعله سعدی، بانو شهلا لاهیجی و بانوان خوشنام و کوشنده دیگر، کوروش زعیم، محمود دولتآبادی، فریبرز رئیس دانا، حشمتالله طبرزدی، انسان زحمتکش و خوشفکری چون جعفر عظیمزاده دبیر اتحادیه آزادِ کارگران، استادان خوشنام و مستقل دانشگاهها، نمایندگان دانشجویانِ مستقل، شماری ارتشیان بازنشسته میهندوست و… دیگر ارجمندانی که تواناییهایی شناخته شدهای دارند و مرا خواهند بخشید که نامی از آنان برده نشده، همه میتوانند یک کمیته کارآمد و سازمانده را به وجود آورده و از بیبرنامگیها، برخوردهای احساسی و آنی جلوگیری نموده و جنبش را در کانال درستی رهنمود شوند.
آنچه باید به یاد داشت
پیشینه حکومت اسلامی در دیگر رویدادهایِ همگون در بر خورد با موج اعتراضها چه در جنبشهای اعتراضی دانشجویان و چه به شکلی روشن در اعتراضهای وسیع جنبش سبز و یا “رأی من کو”، نشان داده است که برنامهریزان دستگاههای سرکوب، خود به خرابکاری، یورش به فروشگاهها، بانکها، اتومبیلهای مردم، شکستن شیشهها و درها و آتش زدنها دست زده و سپس آن را کار تظاهرکنندگان نامیده تا بتوانند به بهانه این خرابکاریها، سادهتر برنامه سرکوبهای خونین خود را پیش برند.
بنا بر همین پیشینه، تظاهرکنندگانِ در ایران میباید با کمال هُشیاری از چنین کارهایی جلوگیری نموده و اگر مأموران حکومتی دست به این خرابکاریها زدند، فیلم گرفته و آن را منتشر کنند (یک نمونه آن دیروز در دنیای مجازی منتشر شد). آتش زدن، شکستن و خرد کردن کار درستی نیست. همه اینها سرمایههای خود مردم هستند که امروز به نادرست از آن بهره میبرند. ساختمانی که ویران شد، دوباره با هزینه شاید بیشتر باید ساخته شود. این امری نگرانکننده در تظاهراتهای چند روز گذشته است.
سخن آخر
اگر گروه ویژه سازماندهی و هدایت جنبش در ایران شکل بگیرد، روشن است که هممیهنان برونمرز که همخوان با خیزش و خواستهای مردم ایران هستند، به هر شکل که بتوانند دست یاری و همراهی به هممیهنان کوشنده در درون مرز خواهند داد. کسانی چون استادان آرامش دوستدار، ماشاالله آجودانی، بهرام مشیری، رضا تقیزاده و… بسیاری نخبگان دیگر اگر خود بخواهند میتوانند یاور کمیته مشورتی سازماندهنده در ایران باشند.
برای پیشگیری از سر دادن شعارهای نامناسب، هماهنگی شعارهای مناسب در همه گردهماییهای اعتراضی، پیشگیری از کشتار مردم وسیله نیروهای سرکوبگر، جلوگیری از رفتارهای شدید احساسی، ویران کردن و آتش زدن، تاکید هر روزه بر یکپارچگی و هم سرنوشتی همه قومهای گوناگون ساکن در ایران از کرد، لر، آذری، بلوچ، ترکمن گرفته تا بختیاری، قشقایی، عربزبان ایرانی و فارس و آگاهی دادن به همگان در باره سر فصلهای مهم قانون اساسی آینده ایران و پیشنهادها برای گزینش حکومت آینده بنا بر رأی مردم، امیدوار باشیم این اتاق اندیشه و برنامهریزی رهبری کوتاهمدت در ایران، هر چه زودتر شکل بگیرد.
این سخنان شما درست است ولی اپوزیسیون برونمرزی هم دراین دوران سرنوشتساز وظایفی دارد که کمترین آن وظایف ایجاد یک کمیتهٔ همبستگی مشترک برای نشان دادن اینکه پس از سرنگونی این رژیم کشور ما دچار هرج و مرج نخواهد شد. دولتهای خارجی از به وجود آمدن خلع سیاسی و دستهبندیهای مسلح در کشور بزرگی چون ایران بیم دارند. شاهزاده رضا پهلوی میتواند برای ایجاد این نوع تفاهم «دموکراتیک» میان شاخههای مختلف اپوزیسیون میهنی نقش «فدراتیف» به عهده بگیرد.