یوسف مصدقی (+عکس) جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه هم به پایان رسید و اعضای تیم ملی فوتبال فرانسه با برتری قاطع برابر بالکاننشینانِ کرووات جام را بالای سر بردند. تا چهار سال دیگر که صحاری کشور رو به پیشرفت قطر میزبان جام جهانی شود، فرانسوی جماعت کیفورِ این پیروزی و صاحب عنوان قهرمانی جهان خواهند ماند. تیم ملی فوتبال ایران هم در جام جهانی روسیه عملکردی قابل قبول داشت و نقش تاریخی همیشگیاش به عنوان «بازندهی سربلند در بازی بزرگان» را به خوبی بازی کرد و سرافراز و سبکبار در افق تاریخ فوتبال محو شد.

آنچنان که مشهور و مقبول بیشتر مردم عالَم است، فوتبال سیاسیترین ورزش جهان و جام جهانی سیاستزدهترین واقعهی ورزشی دنیاست. از همان سال ۱۹۳۰ میلادی که ژول ریمه (Jules Rimet) رئیس وقت فیفا، برخلاف میل بریتانیاییهای متفرعن نخستین جام جهانی را در اروگوئه برگزار کرد، تا همین چند روز پیش که جیانی اینفانتینو(Gianni Infantino) رئیس فعلی فیفا جام جهانی را در مسکو به فرانسویانِ سرخوش تقدیم کرد، سیاست همواره نقشی پررنگ در برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال داشته است.

طی این هشتاد و هشت سال، در هر دورهای ارباب قدرت و بازیگران عرصهی سیاست بنا به حال و هوای زمانه، از هیجان و قدرت فوتبال بهره بردهاند. برای نمونه، فاشیستهای دههی ۱۹۳۰ در ایتالیا به مدد پول خانوادهی آنیلی (Agnelli) مالکین کمپانی فیات و باشگاه یوونتوس و مربی افسانهای تیم ملی ایتالیا ویتوریو پوزو (Vittorio Pozzo)، فوتبال را وسیلهای برای ترویج ایدئولوژی خود کرده بودند. شاید کمتر کسی بداند که بازیکنان تیم ملی ایتالیا در آن دهه، نه پیراهنهای زیبای لاجوردی که پیراهنهای سیاه (نماد فاشیسم) به تن میکردند و پیش از شروع هر بازی رو به تماشاگران با افراشتن دستهایشان سلام مشهور فاشیستی میدادند. نمونهی نزدیکتر به دوران ما، نظامیان کودتاچی حاکم بر آرژانتین بودند که در سال ۱۹۷۸و در اوج سرکوبهای داخلی و ناپدید کردنِ بیش از سی هزار نفر از مخالفانشان، برای انحراف افکار عمومی با کمک گرفتن از مربی بزرگشان سزار منوتی (César Luis Menotti) جام جهانی را با انواع ترفندها در خانه نگه داشتند و تا چند سال از ثمرهی این پیروزی منتفع شدند و سقوطشان را عقب انداختند.
این جام جهانی اخیر هم از سیاست بینصیب نبود. هرچند مثل جامهای جهانی برگزارشده در قرن بیستم شاهد حضور مستقیم سیاست در آن نبودیم اما به هر حال میشد رگههایی از حسابگریهای سیاسی را در آن دید. بجز رئیس جمهور فرانسه امانوئل ماکرون، که همراه تیم ملی فرانسه با جام قهرمانی به خانه برگشت، جام جهانی روسیه برندگان دیگری هم داشت که از این آوردگاه دست پر بیرون آمدند.
مهمترین برندهی سیاسی این جام بیشک ولادیمیر پوتین است که با برگزاری بیحرف و حدیث این رویداد مهم، به دنیا نشان داد که هنوز ابتکار عمل در سرزمین پهناورش را در دست دارد و میتواند تا سالیان سال، هوشمندانه به شرارتهای با برنامهاش در جهان، ادامه دهد. این جام جهانی تصویری مطلوب از روسیهی پوتین به دنیا مخابره کرد که چه خوشمان بیاید و چه نیاید، موجب افزایش اعتبار این مستبد هوشمند شد.

دیگر برندهی جام جهانی روسیه، رئیس جمهوری کروواسی کولیندا کیتاروویچ (Kolinda Grabar-Kitarović) بود که نشان داد: سیاست، هنر استفاده از فرصتهاست. کیتاروویچ که سیاستمداری کارکشته و تحصیلکرده است، پیش از کسب ریاستجمهوری کروواسی چند سالی سفیر کشورش در ایالات متحده و سپس مدتی هم دستیار دبیرکل ناتو بوده و در سیاست جهانی چهرهای شناختهشده است. او با بهرهگیری از موفقیت تیم ملی کشورش در مسابقات جام جهانی، با پوشیدن پیراهن تیم ملی کروواسی در مراسم اختتامیهی جام جهانی و در آغوش کشیدن یکایک بازیکنان و مربیان دو تیم، بدون صرف حتی یک دلار هزینه، تصویری زیبا و صمیمی از کشور جوانش به دنیا مخابره کرد که تا سالها منشأ سود و احترام برای کروواسی و خود او خواهد بود.

هنر یک سیاستمدار وطندوست استفاده از هویت ملی برای ایجاد اتحاد در کشورش و همزمان نمایش تصویری زیبا و اثرگذار از این هویت برای نفوذ در دل مردم دنیاست. اینجاست که تفاوت یک سیاستمدار دانا و وطندوست با اوباشی از قبیل گردانندگان «شرکت سهامی جمهوری اسلامی» روشن میشود.

در ایام مسابقات سهگانهی تیم ایران با رقبای گروهیاش در جام جهانی روسیه، بحث و جدلهای فراوانی در فضای مجازی در باب ماجرای همیشگی و اعصابخراش سرود ملی و پرچم ایران به راه افتاد و طبق معمول با قطبی شدنِ ماجرا، اصل سخن لوث شد. فارغ از اینکه ارزش حضور در مرحلهی نهایی رقابتهای جام جهانی چقدر است، کمتر انسان هوشیاری در این موضوع شک دارد که این عرصه، جایی برای معرفی ملتها و محلی برای کسب اعتبار برای مردم و رهبران کشورهای شرکتکننده در آن است. شرط اصلیِ کسب اعتبار در چنین موقعیتی، نمایش وحدت و همدلی میان صاحبان تابعیت یک کشور است. سرود ملی و پرچم یک کشور، شاخصترین نمادها و نشانههای این یکپارچگی هستند.

در میان تیمهای شرکتکننده در جام جهانی امسال، ایران و اسپانیا از جمله کشورهایی بودند که معضل عدم توافق بر سرود ملی و پرچم واحد را داشتند. ماجرای اسپانیا و جداییطلبان آن کشور موضوع تازهای نیست و شباهتی هم به گرفتاری ما ایرانیان با سرود و پرچم جمهوری اسلامی ندارد. مختصر و ساده میشود چنین گفت که اختلافات هویتی در اسپانیا ماجرای درگیری میان هویتهای مختلف مردم اسپانیاست یعنی اختلاف مردم است با مردم. داستان سرود ملی و پرچم جمهوری اسلامی اما، ماجرای نابودی هویت ملی مردم ایران توسط یک حکومت بَدَوی و جبار است و تحمیل سلیقهی این حاکمیت عقبمانده بر عموم مردم.

اباطیلی که متن سرود جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد، هیچ نشانهای از ایران و ایرانیبودن را در خود ندارند. سرایندهی این سرود- ساعد باقری- که از جاننثاران درگاه ولایت علی خامنهای و پای ثابت شب شعرهای مضحک اوست، عامدانه هیچ عنصری از وطندوستی و ایرانگرایی را در متنِ الکن این سرود نیاورده است. در این سرود، هیچ اشارهای به تاریخ کهن ایران، هویت ایرانی و ارزشهای سازندهی آن، نشده است. هیچ نشانهای از تنوع قومی و تکثر فرهنگی ایران در این سرود نیست و برخلاف بیشتر سرودهای ملی مشهور دنیا که مضامینی روشن و وحدتبخش دارند، سرود جمهوری اسلامی بیشتر یک مانیفست سیاسی- مذهبی است. داستان مبتذل پرچمِ عنکبوتنشان جمهوری اسلامی هم که رسواتر از آن است که لزومی به تکرار داشته باشد. در این باره به ذکر این نکته بسنده میکنم که در چهار دههی اخیر هیچ نشانهای به اندازهی این بیرقِ رسوا موجب تفرقه در میان ایرانیان نشده است.

نگارنده همچون بسیاری از ایرنیان وطندوست داخل و برونمرز، با علاقه بازیهای تیم ملی ایران در جام جهانی روسیه را دنبال کرد و از آبروداری جوانان ایران در این عرصه شاد شد اما این شادی به هیچ رو مانع از این نشد که حتی لحظهای از این مسئله غافل شود که آنچه به نام سرود و پرچم ایران در این پر بینندهترین رقابت جهان عرضه میشود، هیچ نسبتی با هویت ایرانی ندارد.

جمهوری اسلامی بزرگترین بازندهی این جام جهانی است. برخلاف تبلیغات حکومتی و آدرسهای غلط رسانههایی چون بیبیسی فارسی، تیم ملی ایران نه آنچنان که باید و شاید در این رقابتها گل کرد و نه هوادارانش توانستند نمایندهی اتحاد و هویت یک ملت کهن باشند. آنچه از خیل ایرانیان شرکتکننده در این جام جهانی به دنیا مخابره شد، تصاویر جماعتی بینظم و بیهویت بوده که با چند پرچم مختلف به وقت سرودی که ملی نبود، رفتارهایی ناهماهنگ و پریشان نشان میدادند.

اینکه سادهلوحانه شادی گذرای مردم پس از پیروزی، تساوی و حتی باخت آبرومند تیم ملی را دلیل بر اتحاد و همدلی مردم بدانیم، نشان از این دارد که تمایلی به دیدن شکافهای عظیم ایجاد شده در مفهوم هویت ملیمان نداریم. مردمی که حتی امکان توافق بر پرچم کشورشان را ندارند هر چند که چند ساعتی هم برای پیروزی تیمشان در جوار یکدیگر شادی کنند اما در نهایت حکم جزایر ناپیوستهای را دارند که به وقت بحران امکان ارتباط و پیوند نخواهند داشت.
فرقهی تبهکار حاکم بر ایران، چهار دهه تلاش کرد تا ریشهی هویت ملی را در خاک ایران بخشکاند. شوربختانه، این کوشش شریرانه به بار نشسته و هویت ایرانی در سالهای اخیر آنچنان بیرمق شده است که هیچ بخشی از کشور را در همبستگی با بخشهای دیگر نمیبینیم. همچنانکه به وقت مسابقهی فوتبال رفتارمان نسبت به سرودِ در حال پخش یکدست نیست، همدلیمان با دغدغههای متفاوت مردم معترض در نواحی مختلف کشور هم یکپارچه نیست.
گیرم که چند ساعتی هم در شادی بعد از مسابقات فوتبال، همراه و همدل شویم؛ بعد از این چند ساعت چه خواهد شد؟ در فقدان هویت ملی، عاقبتی هولناکی در انتظار ماست.
آقای ساسان بدترین تجزیه طلبان امثال شما وولایت معاشان هستند که با اختراع یک هویت جعلی وحداقلی در تلاش هستید تا اقوام ایرانی را بسوی استقلال طلبی سوق دهید. ضمنا ظاهرا از نظر روحی و قوای دماغی دچار مشکل هستی که از کامنتهای مبسوط من برداشت تجزیه طلبی کرده ایی. دیگر به اراجیف پراکنی تو پاسخ نمی دهم. هر چه می خواهد دل تنگت بگوی.
به قول آلبرت آینشتین:
دوچیز بی نهایت است، کیهان و حماقت. البته در مورد کیهان مطمئن نیستم.
Two things are infinite, the universe and stupidity.But I am not sure about the universe.
چیزی که من می توانم بگویم این هست که افرادی مثل آزادی خواه با سرهم کردن اراجیفی که تاریخ پرشکوه ایران جواب آنها را داده قصد نابودی ایران و تجزیه کردن آن به خواست تجزیه طلبان را دارد یک نمونش ایشان ادعا می کنه که هویت ایرانی بعد از ۴۰ سال نابود شده ولی کور هستش و نمی بینه که دو سال پیش مردم چطوری برای پاسداشت کوروش در تخت جمشید تجمع کردند
بله درسته قوم و ملت در فارسی با هم دو مفهوم متفاوتند و هرکدوم در جای خودش به کار میروند. اما نکته ای که هست اینکه این دو مفهوم واراداتی نیستند که در ترجمه نیاز به ملاحظاتی داشته باشند بلکه کاملا بومی است و در طول سالهای سال شکل گرفتند و در غالب این واژگان متبلور شده اند. برادر من این مفاهیم به این شکلی که من برای شما بیان کردم شرقی هستند نه غربی پس باید به آنها به چشم دل نگاه کرد و آنها رو احساس و درک کرد نه با چشم سر. به قول اقبال لاهوری که میگه غربیان را زیرکی ساز حیات، شرقیان را عشق راز کائنات.
ادامه مطلب:
تا آنجا که متوجه شده ام، در فارسی واژه ملت معادل واژه nation و واژه قوم معادل واژه ethnicity در نظر گرفته شده اند و ظاهرا این دو با یکدیگر متفاوت هستند. به هر روی از نظر اصطلاحات مرتبط با علوم سیاسی، ایران همچون آن کشورهایی که مثال زدم یک کشور multinational state است. البته ممکن است مترجمان بنا به ملاحظاتی بجای چند ملتی، آن را چند قومی ترجمه کرده باشند. در هویت ملی تعریف شده توسط رژیم گذشته ، بعید میدانم کثرت قومی ایران مورد شناسایی قرار گرفته بود. در رژیم کنونی نیز که به قول شما صحبت فقط از امت است و اصولا ملت و قوم مفهومی ندارند.
ادامه مطلب:
نگاهی به کتیبه ها موید آن است که آن پادشاهان نیز ایران را یک کشور رنگارنگ وچند ملتی می دانستند. البته در اواخر دوران ساسانیان، بدلیل تحولات اجتماعی و منطقه ایی، نوعی دیکتاتوری مذهبی ظهور پیدا کرد که آن نیز منجر به فروپاشی اش وگسترش سریع اسلام گردید.
به هر روی معطوف کردن هویت ملی در دوران مدرن به چند سلسله باستانی خردمندانه نیست. از طرفی همه میدانیم که علاو بر فارسها ، اقوام دیگر از جمله مادها، اعراب، ترکها، مغولها، تاتارها، افغانها و ترکمنها نیز بر ایران حکومت کرده اند.
از طرف دیگر آن هویت تبلیغ شده بر نژاد آریا تاکید بسیار داشت، که این هم بر ابهام آن می افزود.
آقای ایرانی
اشاره من به تلاش رژیم پهلوی برای ساختن یک هویت حداقلی معطوف به سلسله های پادشاهی قبل از اسلام و معادل سازی دیوانسالاری آنان با هویت ملی است. در حالیکه در تواریخ ایرانی مابعد اسلام کمتر اشاره ایی به آنان شده است. به همین جهت بود که این هویت بغیر از در میان تکنوکراتها و طبقه مرفه شهرنشین عمدتا ساکن تهران، در بین عامه مردم در گوشه و کنار ایران و بویژه پایتخت ، جذابیتی نداشت و نوعی واکنش منفی را برانگیخت که در نهایت منجر به انقلاب شد.
آن هویت تبلیغ شده توسط حکومت پهلوی را از آن جهت ساختگی و مصنوعی نامیدم که بمدت ۱۴۰۰ سال در ایران حضور نداشت، حتی بعید میدانم پادشاهان قبل از اسلام نیز به چنان هویتی باور داشتند.
ادامه مطلب:
با توجه به تعاریف بالا وقتی من فارسی زبان کلمه کشور چند ملیتی را میشنوم برایم مفهوم خاصی ندارد شاید چند جزیره جدا و دور از هم که با ریسمانی به هم وصلند گاهی به هم سلامی میدهند. ولی وقتی کشور چند قومیتی را میشنوم در ذهنم جزیره هایی ( دقت کنید جزیره ها نه زمین یک دست) که کنار هم هستند را متصور میشوم که مردمانش دست در دست در نهایت دوستی هوای هم را دارند و در کنار هم به سمت جلو حرکت میکنند
ادامه مطلب:
و ملت یک مفهوم کاملا متفاوت دارد. در ملت با پذیرش(دقت کنید پذیرش و نه نفی) تمام تفاوتها میان اقوام و احترام گذاشتن و افتخار کردن به آنها من سرنوشت خودم را با بقیه افراد ملت شریک میشم. با هم پیروز میشیم با هم شکست میخوریم با هم به اوج قله میرسیم یا با هم به خاک سیاه میشنیم و دستامون رو روی شانه های هم میگذاریم و با کمک هم دوباره بلند میشیم. در ظاهر با هم تفاوت داریم ولی قلبهایمان برای هم میتپد. اما محدوده ملت کجاست به نظر من محدوده اون را میشه همان محدوده میهن گذاشت . با توجه به صحبتی که کردم به نظر من برگردان درست فارسی multinational state کشور چند قومیتی هست.
آقای آزادیخواه
تعریفی که از ملت دارید و براساس آن تعریف صحبتهاتون را کردید متوجه شدم.متوجه منظورتون ازهویت ایرانی رژیمهای پهلوی نشدم. البته ج.ا هیچ وقت دنبال ملت نبوده بلکه دنبال امت بوده که این متفاوت هست. دقت کنید هر سه واژه ای که گفتم از نظر یک فارسی زبان کاملا با هم تفاوت معنایی دارند و اصلا با هم مترادف نیستند.
از نظر من در زبان فارسی همان تعریف که برای ملت کردید برای قوم هم صدق میکند. اما برای ملت نه . دقت کنید از نظر من فارسی زبان قوم یک کلمه قدرت مند و فوق العاده قابل احترامه( دقت کنید قوم و نه قومیت گرایی و تعصب قومی که اون یک عمل نکوهیده و ناپسند هست)
آقای ایرانی
ملت به یک جامعه پایدار انسانی اطلاق می شود که دارای اشتراکات زبانی، قومی، علایق ، خلقیات روانی ، آیینی و فرهنگی هستند.
لازم به توضیح است که واژه ملت لزوما مترادف با اصطلاح اتباع یک کشور نیست. در این تعریف ملت را معادل واژه انگلیسی nation در نظر گرفته ام. البته ممکن است برخی خوانندگان، برای ملت تعریف دیگری داشته باشد. این که ایران یک کشور چند ملتی است ، نشانه قدرت آن است نه ضعف آن. هر چند اسلام گرایان شیعه دوست دارند آن را همچون قطر و یا مالدیو یک کشور تک ملتی بدانند.
تعریف فوق برگرفته از کتاب Black’s Law Dictionary است که معتبرترین دیکشنری حقوقی و قضایی کشور آمریکاست.
آقای ساسان تکلیف من کاملا مشخص است. با نگاهی به کامنت اول، باید بگویم منظورم از هویتهای ساختگی، اشاره به تلاش رژیمهای پهلوی و جیم الف برای تعریف و اختراع مفاهیم جدید از هویت ایرانی است. اولی هرگز توسط عامه مردم ایران پذیرفته نشد و نهایتا در سال ۵۷ آن را بدور انداختند، دومی هم باعث شده تا ایران در آستانه فروپاشی قرارگیرد. نمی دانم تاکی باید بدور از خردورزی، تفکر انتقادی و استدلال منطقی و با ناسزا و گوشه و کنایه و تهمت با نظرات مخالف برخورد شود.
آقای آزادیخواه
امکانش هست که برای من تعریف واژه های قوم، ملت و مفهوم تک ملیتی که در پست قبلیتون ذکر کردید را از نظر خودتون بیان کنید.
با احترام
در جواب ازادی خواه اول گفتین ایران ملت نبوده و هویت ایرانی ساخته و پرداخته صد سال پیشه حالا هم که حرف عوض می کنی میگی ایران امپراتوری بوده با اقوام گوناگون تکلیف با خودت مشخص کن برای ما ایران کشوری با اقوام گوناگون ولی با ریشه ایرانی و هویت مشترک یعنی کسی که در بندر عباس زندگی می کنه با کسی که در بنر انزلی ساکنه با اینکه از اقوام مختلف هستند ولی دغدغه هویتی مشترکی دارند و خودشون از سرزمین ایران جدا نمی دانند
ادامه مطلب:
البته در دوران گذشته، ایران فراتر از یک کشور چند ملیتی بود و در قبل از اسلام و بیشتر دوران اسلامی یک امپراتوری بوده است.
تقلیل ایران به یک کشور nation state تک ملیتی توسط ناسیونالیستهای افراطی و شوونیستهای ابله و شیعیان ولایی و روشنفکران دینی و فاشیستها و استمرار طلبان و ولایت معاشان و اینتلیجنسیای واپسگرا کاری خطرناک است و زمینه را برای رشد فعالیتهای استقلال طلبانه فراهم و وحدت ملی را خدشه دار میکند. این همان سیاست نظام ولایت فقیه است.
ظاهرا صحبتهای غیرتمندانه و احساسی آقای ساسان موجب خلط مبحث شده و باعث گردیده تا کامنت من باعث سوتفاهم برای برخی کامنتگزاران شود. اجازه دهید برای دوری از ابهام دو اصطلاح انگلیسی Nation State و Multinational State را در نظر بگیریم.
مثالهای nation state : کرواسی، مالدیو، کره جنوبی و شمالی، لهستان، استونی، لیتوانی، لتونی، آلبانی،بنگلادش، یونان، ایسلند، ژاپن، مالت، مغولستان، پرتغال، لسوتو، لیختن اشتاین، سان مارینو، بسیاری کشورهای دیگر.
مثالهای multinational state : هند، اندونزی، کانادا، چین، آمریکا، ترکیه، افغانستان، اسپانیا، بریتانیا، ایران، عراق،بلژیک، روسیه و غیره
آقای آزادیخواه توجه داشته باشید ایران یک کشور یک ملت و با اقوام متنوع است.
چون اولین دیوان سالاری حکومتی که نشان از هویت مشترک داره توسط ایرانیان به غرب راه رفته لازم به ذکره که در شورش سیاه ۵۷ این هویت جعلی با خیانت روشن فکران و هنرمندان و کمک غربی ها دوباره بر مسند قدرت تکیه زد ولی دوباره هویت اصلی با گسترش دوباره به رغم دشمنی های رژیم تازی گسترش پیدا کرده نمونش خود من که یک زرتشتی شدم
باز هم میگم هیچی از تاریخ نمیدونی وقتی میگی که حکومت ها نماد هویت ملی نیستند اوج بی اطلاعیت می رسونه حکومت ها برایندی ار افکار و عقاید مردم هستند و باز با اینکه اعراب با تیغ شمشیر هویت جعلی بر ایرانیان تحمیل کردند ولی باز نتوانستند هویت اصلی را از میان بردارند و در شاهنامه دوباره فریاد میشه این حرف که هویت دولت و ملت از غربیه ها به ایران رسیده و خیلی از غرب زده ها طوطی وار تکرار میکنند خنده داره
این حضور نسبتا آبرومندانه را هم مدیون کیروش هستیم وگرنه این جمهوری اعدامی فقط و فقط برای نابودی آمده است , باشگاه تاج که صاحب مجموعه های عظیم ورزشی در سراسر ایران و جهان بود چه شد ؟ شاید گروهی ندانند که در لندن و دوبی این باشگاه دارای مجموعه های ورزشی بود که امروزه به حسینیه تبدیل شده , باشگاه های قدیمی یکی یکی نابود شدند اگر هم امروز فوتبالی هست به غیرت بچه هاست نه این ” جمهوری اعدامی ” .
فغانی که عملکرد داوری بسیار خوبی در جام جهانی داشت در شرایطی بامداد سه شنبه به ایران برگشت که هیچ دوربینی از صدا و سیما در مراسم استقبال از او حضور نداشته!.
به گزارش بهارنیوز، همشهری ورزشی تیتر و عکس یک خود را به این موضوع اختصاص داده و نوشته دوربین های تلویزیونی از حضور در این مراسم منع شده بودند!.
دیپورت «مدافعحرم» و لیدر پرسپولیس از فرودگاه دوحه
– عباس اسماعیلبیگی همان لیدری است که علی دایی را وقتی سرمربی تیم پرسپولیس بود همراه با توهین مورد تهدید قرارداد.
اوکه برای حضور در اردوی این تیم به قطر رفته بود توسط مسؤولان فرودگاهی این کشور دیپورت شد.
او مدتی «مدافع حرم» بوده و برای جنگ به سوریه اعزام شده و نام اسماعیلبیگی در لیست سیاه قرار دارد.
به بعضی از این لیدرها به پاس خوشخدمتی امتیازات ویژهای داده میشود از جمله همراهی رایگان با تیمهای باشگاهی و تیم ملی فوتبال در سفرهای خارجی و اسکان رایگان و حقوقهای ماهیانه!او ارتباط زیادی با جامعه مداحان و بچه هیاتیها دارد!
روزنامه های داخلی فکر کرده اندتیم ایران یک شبه آلمان میشودو دمارتیمهای اسپانیا و پرتغال را با آنهمه امکانات و باشگاههای حرفه ای و سرمایه گذاریهای میلیاردی برای فوتبال اکادمی و پایه ای در آورد؟!
بهتر است با واقعیات روبرو شویم وآرزوی مشاهده فوتبالی خوب مانند بازی مقابل با آرژانتین کنیم.
همزمان با اعلام برگزاری جام جهانی ۲۰۲۶ در آمریکا، کانادا و مکزیک، گزارشها حاکی از آن است که فدراسیون فوتبال ایران تنها فدراسیونی بوده که در رای گیری برای این انتخاب به هیچ کشوری رای نداده است!.
نمایندگان کشورهای عضو فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، روز چهارشنبه ۲۳ خرداد از میان دو نامزد میزبانی جام جهانی ۲۰۲۶، یعنی مراکش و سه کشور کانادا-آمریکا-مکزیک، به میزبانی مشترک سه کشور قاره آمریکا رای دادند.
نکته مورد اشتراک میان هر دو نامزد میزبانی جام جهانی این است که جمهوری اسلامی ایران روابط دیپلماتیک با آنها ندارد.
مراکش به تازگی روابط خود با ایران را به دلیل آنچه که تلاش ایران و حزب الله برای دخالت در امور داخلی خود خواند، قطع کرد.
دیگر اینکه ما یک هویت ملی بیشتر نداریم.
آقا یا خانم آزادیخواه که هویت باستانی را با حمله اعراب به حاشیه میبرید، فراموش نکنید که تلاش برای به متن کشیدن این هویت در قرن بیستم، که اتفاقن یک شبه رخ نداده، ساختگی بودن آن را نمی رساند (شگفتا که در لحظه از قرن هفتم به قرن بیستم جهش می کنید.انگار نه انگار که در این بین تحرکات ریز و درشت فرهنگی اجتماعی مانند جنبشهای آزادیخواهانه، حکومتهای نیمه مستقل و مستقل، حضور وزیران، دانشمندان و هنرمندان ایرانی در ساختار عینی جامعه و محکمتر از همه حفظ زبان ملی، همگی در جهت یک هویت بوده).
اتفاقا هویت شیعی مورد نظر شما هم با همه ی خوب یا بدش در همین راستا بوده.
آقای آزادیخواه چند سطر کامنت نویسی در مورد مفهوم جدید دولت-ملت که شامل اروپاست و نه ایران ، نافی مفهوم کهن دولت ملی در ایران نیست..همانطور که این مفهوم تاریخی در چند سطر قابل دفاع هم نیست!
ایران نه تاریخ تاسیس دارد و نه تاریخ استقلال.به همین دلیل دولت در ایران قدمتی به درازای تاریخ و تمدن خودش را دارد.
در موضوع دولت ملی هم ایران تمامی شاخص های سرزمینی اعم از قلمرو، حاکمیت و جمعیت منسجم را داشته و قیاس و اینهمانی این مفهوم با الگوی جدید اروپا و آمریکا خطای باصره شماست(با احترام).
در تایید حرف گیتی جان نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم و از اینترنت متن زیر را کپی میکنم:
«مرحوم حبیب یغمایی تعریف می کرد :
در دوره رضا شاه که عزاداری و سینه زنی و قمه زنی ممنوع شده بود،یک روز ملک الشعرای بهار به مرحوم شوکت الملک – امیر بیرجند و پدر اسدالله علم -گفته بود :
الحمدالله ولایت شما هم برق دارد ، هم آب دارد ، هم مدرسه دارد، هم سالن نمایش دارد ، همه چیز هست ؛اینکه بعضی ها هنوز شکایت میکنند دیگر چه می خواهند؟
مرحوم شوکت الملک گفته بود : آقا ! اینها برق نمی خواهند . اینها محرم میخواهند .اینها مدرسه نمی خواهند ، روضه خوانی می خواهند .کربلا را به اینها بدهید همه چیز به آنها داده اید !»
آقای ساسان دانشمند،
پس از حمله اعراب و برگزیدن هویتی جدید، ایران وارد نقطه عطفی در تاریخ خود شد. ضمنا سه سلسله پادشاهی ماقبل اسلام تنها بخشی از آن هویت باستانی بودند، نمی شود سلسله ها و حکومتها را معادل هویت ملی دانست. ایران در دوران باستان و پس از اسلام، غالبا بصورت یک امپراتوری بوده است که در آن تنوع ملل و قومیتها به رسمیت شناخته میشد.
به هر روی آن هویت باستانی پس از حمله اعراب به حاشیه رانده شد و در نیمه دوم قرن بیستم باقیمانده آن نیز توسط شیعیان ایرانی به مسلخ برده شد. اصلا صحبتی از نام ایران به میان نیاوردم.
شما ظاهرا درک درستی از کامنت من ندارید و بیهوده رگ غیرتتان متورم شده است.
در جواب فردی به اسم آزادی خواه که هویت ایرانی رو منتسب به ۸۰ سال میدونه احتمالا اصلا سواد تاریخی نداری چون دودمان های مثل هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بر اساس کتیبه های به جا مونده از این سرزمین به نام ایران یاد می کردند و در شاهنامه که روایت داستان های باستانی ایرانیان است بارها از نام ایران استفاده شده است
با درود خدمت هموطن آزاده جناب مصدقی ، حرفی بیشتر و شسته و روفته تر از بیانات شما در مورد موضوع فوتبال ، هویت ملی ، و…. نمیتوان گفت . اما واقعیات را باید قبول کنیم که این نظام اسلامی شیعه و فرقه گرا علی رغم دستهای استعماری که همیشه از وجودش نگهبانی کرده و میکنند از کره مریخ نیامده و کلا واقعیت را باید قبول نمود که بخش بزرگی از مردم ایران به دلائل مختلف فرهنگی و روانی با پیشرفت و تمدن امروزی مسئله داشته و دارند لذا جهت رسیدن به اسلام عزیزشان خمینی را انتخاب و شاه را بر کنار کردند ، امروز هم در واقع مشکل خاصی با این نظام ندارند جز کمبودها و تنگنا های مادی که اگر کمی از این مسائل حل گردد همگی مطیع و راضی بزیارت جمکران و کربلا میروند !
ای ناشناس عزیز که سخنان خیلی جالبی راجع به نقش قاجار و فرمانفریان زدید، خواهشمند است بیشتر توضیح بدهید، چرا که این واقعیتها گوشههای تاریک تاریخ ایران را روشن میکنند. اگر ممکن است چند لینک ، بجز ویکیپدیا، برای علاقمندان بگذارید.
من میدانم قاجار ها که بودند و مصدق و رجوی از انهایند، ، ولی فرمانفرمایان را نمیشناسم.
شاید این پاسخ به پرسش همیشگی من باشد که دلیل نفرت بیانتهای بعضی ایرانیان با خاندان پهلوی چیست، وقتی که حتی قسمتی از آنرا در برابر رژیم ملاها نمیشود دید.
سپاسگزارم.
ملت ایران بخاطر سلطه طولانی مدت خاندان قاجار٬ خصوصیات و رفتارشان به این قوم بسیار بیشتر شباهت دارد تا خصوصیات سلسله پهلوی. بسیاری از ملت ایران (مخصوصا نسل ۵۷) به ایران کهن مانند قلک و موش ازمایشگاهی نگاه می کنند که بیشتر هدفشان غارت منابع و مستقر کردن انواع حکومت های چپگرا در این سرزمین است.
اشتباه بسیار بسیار بزرگ رضا شاه مصادره نکردن ثروت و قتل و عام نکردن خانواده های قاجار و فرمانفرمایان بود که بخاطر سرسپرده بودن شان به انگیس و روسیه تمام راهها و کانال های نابود کردن سلسله پهلوی را مرحله به مرحله به خوبی اجرا کردند. ۹۰درصد سران مخالفان شاه را قاجارها تشکیل می دادند مثل مصدق٬ مریم فرمانفرمایان(زن کیانوری) و مریم رجوی و ….
با کمرنگ شدن آن هویت ساختگی و جایگزین شدن هویت دینی بخصوص در منطقه هلال شیعی فلات ایران که حوزه جغرافیایی حاشیه کویر را در بر میگیرد، لازم است تا تعریف جدیدی از هویت ملی مطابق با ساختار ملیتی ایران تعریف شود.
اینکه در سرود و پرچم و دیگر نمادهای کشور ایران اثری از هویت مطلوب نویسنده مقاله وجود ندارد، صرفا به دلیل ستیز حکومت نیست بلکه به انتخابی بر میگردد که مردم در چهل سال گذشته انجام دادند.
هویت ایرانی مورد اشاره در مقاله بر گرفته از مفهوم نوین دولت- ملت است که از اوایل قرن بیستم میلادی در ایران شکل گرفت بدون اینکه ریشه در تاریخ ایران داشته باشد. برای همین است که پس از چند دهه، علی رغم حمایتهای حکومتی، پایدار نماند و سرانجام در دهه هفتاد میلادی جای خود را به هویت اسلامی داد.
ایران ، بر خلاف کشور جدید وکوچک کرواسی که عمدتا یک دولت- ملت است، در طول تاریخ درازش یک کشور چند ملیتی محسوب می شده است.
مقایسه رئیس جمهور زن یک کشور متمدن اروپایی با اشغالگران اسلامیست ایران شاید به جا نباشد.
این مقایسه تمدن و توحش هست.
هویت مان به عنوان ایرانی را از رضا شاه و محمد رضاشاه فقید داشتیم، وگرنه ایران قبل از آنان یک مجموعه مفلوکم ملوکالطوایفی بود، و حالا دارد دوباره با سرعت به آنزمان برمیگردد.
جناب مصدقی حرف اول را در آخر نوشتهاش گفت: عاقبتی هولناکی در انتظار ایران است، ولی ظاهراً اکثریت ایرانیان هنوز خوابند یا نمیفهمند که چه در انتظارشان نشسته!