دخترانِ مدرسه شبانه‌روزی و کودکیِ دور از خانه

یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۷ برابر با ۲۶ اوت ۲۰۱۸


فرد پروانه – رویا موحدی فردوس و سوسن دقیقی در ایران متولد شده و در ۱۲ سالگی به دو مدرسه متفاوت شبانه‌روزی در بریتانیا فرستاده شدند. خاطرات مشترک آنها در کتابی که به تازگی منتشر شده با نام «دخترانِ مدرسه شبانه‌روزی» ثبت و روایت شده است.

کیهان لایف چندی پیش با رویا فردوس، یکی از نویسندگان این کتاب مصاحبه‌ای داشته است.

رویا فردوس

– چگونه و چه زمانی با سوزان دقیقی آشنا شدید و کی تصمیم گرفتید به یک کتاب مشترک بنویسید؟

-من و سوزان یکدیگر را در سال ۱۳۵۳ خورشیدی برابر با ۱۹۷۴ میلادی در ایران ملاقات کردیم. سوزان همکار همسرم در مرکز مطالعات مدیریتی ایران بود. اما ما در آن روزها یکدیگر را چندان درنیافتیم و نشناختیم. بار دیگر در سال ۱۳۹۲ خورشیدی برابر با ۲۰۱۳ میلادی در مرکز مطالعات مدیریتی سانفرانسیسکو یکدیگر را ملاقات کردیم. وقتی سوزان در حال سخنرانی و قدردانی از مؤسس مرکز مطالعات مدیریتی بود من متوجه لهجه بریتانیایی او شدم. از او درباره گذشته‌اش پرسیدم و متوجه شدم که او در دهه ۴۰ خورشیدی (۶۰ میلادی) در مدرسه‌‌ای شبانه‌روزی در بریتانیا درس خوانده.

این موضوع کنجکاوی مرا برانگیخت چون من هم در آن دوران در یک مدرسه شبانه‌روزی در حال تحصیل بودم.

ما خیلی زود متوجه شدیم که هر دو در یک مدرسه شبانه‌روزی بودیم، هر دو در «بورنموث» در همسایگی خانه‌هایی که برای تعطیلات اجاره داده می‌شد زندگی می‌کردیم و از همه مهمتر یک سرپرست مشترک داشتیم خانم تالیا پیک. هر دو کنجکاو شده بودیم بفهمیم چرا ما را در آن سنین جوانی به چنین جایی فرستادند؟ چه تجربه‌هایی داشتیم و پانسیون تحصیلی چه تأثیری روی ما گذاشت؟

هر دو از گذشته‎ی مشترک خودمان و اینکه تجربه مدرسه یا پانسیون چگونه روی ما به عنوان بزرگسال، تاثیر گذاشته شگفت‌زده شده بودیم. آنگونه که متوجه شدیم، فرستادن بچه‌ها به چنین مدرسه‌های انگلیسی یک رفتار و عمل رایج برای مهاجران بود تا در جامعه انگلیسی‌ها بیامیزند؛ به ویژه در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی (۶۰ و ۷۰ میلادی). ما به این نکته که نوشته‌ها و تحقیقات بسیار کمی در این مورد شده پی بردیم و این آغاز سفر مشترک و دوستی ما بود.

سوزان دقیقی لاتم (راست) و رویا فردوس(چپ)

– چرا برخی والدین فرزندان خود را به این پانسیون‌ها می‌فرستادند؟ چه معضلات عاطفی و روانشناسی ممکن بود به همین علت پیش بیاید؟

-ما از روی داستان‌هایی که شنیدیم متوجه شدیم آنچه الهام‌بخش منطق و رفتار این والدین می‌شد این بود که بچه‌ها به صورت جدی متمدن شوند-که ما در فارسی به آن می‌گوییم «آدم بشوند»- در آن زمان در بین برخی خانواده‌های ایرانی مرسوم بود تا فرزندانشان را برای تحصیلات و آموزش بهتر به خارج بفرستند. والدین از تأثیرات روانی بلندمدت این کارها مطلع نبودند. پدران و مادران ما بر این اعتقاد بودند که بهترین کار ممکن را که می‌توانستند برای فرزندان خود انجام می‌دهند. آنها فکر می‌کردند که دارند قربانی می‌شوند تا فرزندانشان زندگی بهتری داشته باشند.

پذیرش بچه‌ها و واکنش‌های عاطفی‌شان بسته به اینکه در چه سن و سالی برای تحصیل فرستاده می‌شدند با یکدیگر متفاوت بود. برخی دختران برای خروج از ایران مشتاق بودند و به دنبال آینده‌ای  مستقل‌ و ماجراجویی در خارج بودند. به عنوان یک بچه هیچ ایده‌ای در مورد اینکه ماجراها و مسائل جدید تا چه اندازه می‌تواند توسط تأثیر روانی بلندمدت جایگزین شود ندارد و بیشتر از آن سال‌هایی که صرف ساخته شدنش شده صرف درگیری با آنها خواهد شد- یعنی این آثارروانی برای سال‌های طولانی همراه آنها خواهد ماند؛ این راهی بود که بیشتر ما آن را طی کردیم و آنچه فقط می‌دانستیم این بود که بسیاری از ما شرایط را پذیرفته بودیم و بیشترین استفاده را از آن بردیم در حالی که برخی علیه‌اش واکنش نشان می‌دادند. این وضعیت هم در مورد والدین و هم درباره کودکان صادق است.

برخی از تأثیرات پایدار همانطور که در داستان‌ها نشان داده شده شامل احساس رها شدن، ناامنی، آسیب‌پذیری، بی‌خانمانی، تمایل به استقلال و خودمختاری است تا آنجا که پذیرش اقتدار برای برخی بسیار مشکل می‌شود؛ و یا ایجاد یک رابطه غنی و طولانی‌مدت با شریک زندگی برایشان دشوار است.

– فکر می‌کنید فرستادن بچه‌ها به مدارسی شبانه‌روزی برای خانواده‌های ایرانی سخت‌تر از خانواده‌های غربی است؟

-قطعاً؛ تفاوت بزرگی در فرهنگ و نحوه پرورش کودکان بین خانواده‌های ایرانی و غربی وجود دارد. برای بچه‌هایی ایرانی که در انگلستان به مدارس شبانه‌روزی می‌روند یک شوک فرهنگی به رفتارهای اجتماعی و سبک زندگی آنها وارد می‌شود و همچنین یک مانع زبانی دارند برای آنکه انگلیسی بلد نیستند. همچنین مسافت نقشی قابل توجه هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روانی بازی می‌کند. یک والد ایرانی که بخواهد فرزند خود را خیلی فوری ببیند باید ساعت‌ها و روزها در راه باشد و مبالغ هنگفتی را صرف کند. از منظر روانی، یک خانواده اروپایی همیشه حس می‌کند که به راحتی هر وقت بخواهد می‌تواند دوباره فرزند خود را ببیند آن هم با چند ساعت مسافرت.

فرزند در یک منطقه و محیط  خیلی ناآشنا و غریبه هم نیست و بدون اینکه بتواند به یک بزرگسال تکیه کند. انگلیسی‌ها توانایی آن را دارند که در طول یک ترم بارها بتوانند فرزند خود را ببینند اما چنین چیزی برای ایرانیان نادر است که حتی بچه‌ها بتوانند والدین‌شان را بیشتر از سالی ۲ بار ببینند و این هم تنها در طول تعطیلات مدرسه امکان‌پذیر است.

– تجربیات شما در این دوره‌ی کودکی چگونه شکل گرفت و چطور ارتباطات روزانه و روابط شما را با عزیزان قدیمی و جدید تحت تأثیر قرار داد؟

-دور بودن در آن سن و سال کم و اجبار به اینکه مسئولیت زندگیمان را خودمان بپذیریم از بسیاری از ما یک زن مستقل، غیروابسته و خوداتکا ساخت. به عنوان یک نتیجه از سرگذشت ما بسیاری از ما در پیرامون احساسات‌مان یک حائل برای کاهش آسیب‎پذیری ایجاد کرده‌ایم. جدایی از عزیزان در آن سن و سال کم روی چگونگی ارتباط برقرار کردن با دیگران تاثیر گذاشت و باعث ایجاد ترس از جدایی و ترس از قطع صمیمیت بطور همزمان شد. سال‌ها و سال‌هاست که ما به عنوان یک بالغ هنوز به آن دوران برمی‌گردیم و می‌کوشیم  با فهمیدن جوانب آن چیزهایی که بر ما رخ داده دریابیم تجربیات آن سال‌ها چگونه بر روابط ما به عنوان یک بزرگسال اثر گذاشته است.

*****

سوزان دقیقی لاتم دانشیار در دانشگاه یورک و به عنوان استاد داوطلب با انستیتو نیاگارا واقع در تورنتو کار می‌کند. او  فارغ‌التحصیل دانشگاه تورنتو، معاون پیشین منابع انسانی «جی‌پی‌آر مورگان چِیس» و معاون برنامه‌های اجرایی در دانشکده راتمن، دانشگاه تورنتو، است. آخرین کتاب او «زندگی‌های در متن: داستان‌هایی از تأثیر و موفقیت» نام دارد.

رویا موحدی فردوس فارغ‌التحصیل دانشگاه جان هاپکینز و دانشگاه جرج واشنگتن است. وی پس از چندین سال کار در دنیای شرکت‌های بزرگ، به یک مربی شناخته شده در زمینه مدیریت تبدیل شده که وقت خود را برای کمک به مراجعین در پیدا کردن تعادل بین کار و زندگی و ساختن مدیران بهتر به کار می‌گیرد.

*منبع کیهان لایف
*ترجمه کیهان لندن

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=127354