مریم مؤذنزاده – در خبرها آمده است که چند اسلامشناس سرشناس آلمانی به همراه جم اوزدمیر رئیس ترکتبار پیشین حزب سبزهای آلمان، مجمعی با عنوان «اسلام سکولار» تاسیس کردهاند که هدف این گروه معرفی برداشت امروزی از اسلام عنوان شده است.

در بیانیه تاسیس این مجمع از جمله آمده است: ما نمیخواهیم قدرتیابی اسلامی سیاسی و «بیگانه با دموکراسی» که خود را نماینده کل اسلام میپندارد را بپذیریم.
«اسلام سکولار» بر این نظر است که باید اسلامی «آلمانی» که از هر نظر مستقل از دولتهای خارجی باشد، به وجود آید. اعضای این گروه به همین دلیل انجمنهای اسلامی موجود در آلمان را به خاطر بافت غیردموکراتیک آنها به رسمیت نمیشناسند.
هیئت موسس این مجمع بر این نظر است که مسلمانان باید نسبت به نگرانی شهروندان غیرمسلمان واکنشی مثبت داشته باشند و این اقدام در صورت تحقق میتواند به توسعه اسلامی منجر شود که با موازین حقوق بشر همخوانی دارد.
با بررسی این خبر، نخست باید گفت هر نوع تشکل و ایجاد حرکتی به سوی صلح و مدارا بسیار خوب و پسندیده است و همچنین همراهی اندیشمندانی که تلاش میکنند تا ثبات و آرامش را به جامعه بحرانزده مسلمانان آلمان و سایر شهروندان غیرمسلمان ساکن آلمان برگردانند، بسیار امیدوارکننده است. چرا که آلمان به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای اروپایی، جامعه مهاجر وسیع و عمدتا مسلمان را در خود جای داده و در سالهای اخیر به دفعات در معرض خشونتهای اسلام رادیکال قرار داشته است.
پس این حرکت اساسا میتواند نویدبخش پایان این روزهای تاریک اقتدار تندروهای اسلامی که خشونت و بیرحمی را با نام اسلام گره زدهاند، باشد و افق روشنی را برای آینده ترسیم نماید.

با این حال، به عنوان نماینده آقای بروجردی، کاوشگر دینی که نزدیک به چهل سال با همین هدف در جامعه مذهبی تحت سیطره اسلام سیاسی در ایران کار کرده است، باید اذعان کنم که این مسیر دشوار میباشد و نیاز به همکاری گسترده رهبران سیاسی و مذهبی دارد.
او به دلیل اعتقاد راسخ به سکولاریسم و پایبندی بر منشور حقوق بشر سازمان ملل و مخالفت با دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، بارها و برای سالهای طولانی در زندانهای ایران تحت شکنجه بوده و اکنون هم در حصر خانگی بسر میبرد.
آقای بروجردی سالها در جستجوی الگویی از اسلام سکولار و دور از خشونت که با حقوق بشر و آزادی و دموکراسی مطابقت داشته باشد تلاش کرد، ولی سرانجام پس از مطالعات و کاوشهای فراوان به این نتیجه مهم دست یافت که ذات اسلام با این مفاهیم مناسبت ندارد چرا که متون کانونی دین و در رأس آنها قرآن دارای تناقضات و عدم تطابقهای قابل توجه است که مانع اصلی رسیدن به صلح و آرامش و اهداف بلند انسانی در جامعه باورمندان به اسلام دقیقا همین است. بر اساس نظر آقای بروجردی که به کاشف توحید بدون مرز معروف شده، تنها راه برونرفت از این بنبستها، این است که تعصبات دینی را کنار بگذاریم و بپذیریم که هدف اصلی مورد ادعای ادیان و از جمله اسلام برای تبلیغ فعالیتهای دینی، همانا معرفی و شناخت خداوند بوده است. هر چند که ادیان در طول این اعصار هرگز موفق نبودهاند و درگیریها و گرفتاریهای بشر از همین جا ناشی شده است که آفریدگار هستی در حد خدای کوچکی معرفی گردید که حوزه اقتدارش تنها کره زمین است و کارش امر و نهی در انجام تکالیف دینی و یا حتی اجرای حدود و مجازاتهایی چون سنگسار و بریدن دست و پا و… است و تصمیمگیری برای فرستادن انسانها به بهشت یا جهنم!
اسلام و متون دینی اسلام که بیانگر آموزههای این دین هستند از روز اول با زور و شمشیر بر کشورها تحمیل شد و فرهنگ خشونت دینی را معرفی نمود. برای همین این دین پتانسیل بسیار بالایی در تحمیل عقاید بر دیگران و گسترش خشونتهای دینی دارد.
بروجردی معتقد است که امروزه حتی روزگار جدایی دیانت از سیاست نیز گذشته، یعنی هر چند لازم است، ولی کافی نیست. امروز زمانی است که ما باید خود ادیان را لایروبی کنیم که اصلاً اینها وصل به خدا نبودند، ما دیدمان نسبت به پروردگار فراتر از آن است که تا کنون ادیان آوردهاند، و سیاست را هم سیاست درستی نمیبینیم، ما هم به ادیان اعتراض داریم هم به سیاسیون، سیاست جهانی همیشه در جهت استثمار ملتها بوده، ما از تاریخ، هیچ گزارش خوشی نداریم، ما از تقویم بشر، هیچ کارنامه زیبایی نداریم، ما از سیاست هم عبور کردهایم، سیاست جهانی در هر عصری، مبتنی بر انهدام ضعفا بوده، در هر جا که شما نظام طبقاتی میبینید، آنجا سیاست، مکرآمیز است، سیاست درست آن است که همه اهل زمین (این هفت میلیارد) دارا باشند، از منابع زمینی هم، برخوردار باشند، در بهداشت و سلامت و درمان، یکسان باشند، فقیری در عالم نباشد، گرسنهای نباشد، دردمندی نباشد، وقتی که هست ما آن را از چشم هم الهیون میبینیم، هم سیاسیون، ما هر دو را رد میکنیم و جایگاه سومی را انتخاب کردیم که آن، عبور از سیاست و دیانت است.
*مریم موذنزاده نماینده بروجردی کاشف توحید بدون مرز و نایب رییس نهاد مدنی بروجردی است.
در مورد واژه اسلام سکولار فکر میکنم چنین چیزی نه با عقل جور در میاد و نه با منطق. این دمل چرکین (دین بطور عمومی و اسلام بطور اخص) نقش مخرب خودش رو در ادوار مختلف تاریخ بشری نشون دادن و اصرار نابجا و غیر منطقی در ایجاد ارتباط یا توازن بین این دو تکرار مکرراته. بینشی که بر پایه برتری ایدیوژیک و خاصه پروری و خود صالح پنداری بنا شده به هیچ عنوان سنخیتی با یکی از بزرگترین دستاوردهای تمدن بشری یعنی سکولاریسم نداره.
در اسلام حتى به توالت رفتن مردم هم کار دارن ( با پاى راست وارد شدن ) شاید هـم پاى چپ ؟
اسلام با دمکراسى سازگار نیست چرا که خود را بهـتر از دیگر ادیان میداند
در مورد ایران دومشکل وجود دارد: بعید است یک شیعه ایرانی حتی اگر مخالف رژیم باشد، تفسیری غیر ماور الطبیعه نسبت به زندگی خود و دیگران داشته باشد و حتی در یک دموکراسی تمام عیار، یک شیعه گرا را به یک سکولار ترجیح ندهد. همچنین بعید است حکومت آینده، آنقدر خردمند و شجاع باشد که مذهب شیعه اثنی عشری را به عنوان مذهب رسمی در قانون اساسی خود نگنجاند وسکولاریسم تمام عیار را در کشور نهادینه کند. حتی در فضای مجازی بگوش می رسد که یکی از رهبران اپوزوسیون گفته که در صورت انتخاب به عنوان حاکم، ضامن مذهب شیعه اثنی عشری خواهد بود !!!!!!!!!!
بر خلاف مسیحیت که یک دین رهبانی و غیردنیوی است، اسلام در ذات خود یک دین کاملا سیاسی و دنیوی است وتفکیک دین وسیاست در آن غیر ممکن است. در تعریف عام، سکولاریسم به معنی تفسیر زندگی بشر بر اساس اصول جهان طبیعی و غیر ماورالطبیعه می باشد و در تعریف خاص، سکولاریسم را به معنی جدایی نهاد حکومت از نهاد دین و بی طرف بودن حکومت نسبت به امور مذهبی تعریف کرده اند. بر این اساس، کشورهایی که دارای مذهب رسمی هستند از جمله همه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا وهمچنین کشورهای نروژ و دانمارک و ایسلند و پرنس نشین انگلستان در کشور بریتانیا، سکولار نیستند.