جمشید عنبرستانی – زمانی که کشوری به زلزلهی انقلاب دچار میشود، تمام ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحت تاثیر قرار گرفته و دگرگون میشود. گذشت زمان ماهیت و عملکرد مثبت یا منفی انقلاب و تاثیرگذاری ان در توسعه و پیشرفت کشور و زندگی مردم را نمایان و مشخص میکند. اکثریت ملت قربانیان ناخواستهی هر انقلابی هستند که نقشی در شکلگیری و به ثمر رساندن آن نداشتهاند و اصولا انقلابها که ریشههای مکتبی و ایدئولوژیک دارند فرصت انتخاب را از افراد جامعه سلب میکنند و خود را به آنان تحمیل میکنند.
اما اگر درصد بسیار بالایی از مردم برای ایجاد تغییرات اساسی در کشور، در کنار یکدیگر قرار بگیرند و حکومت را به تسلیم وادارند یا به فروپاشی برسانند، این حرکت انقلاب نامیده نمیشود بلکه خواست و اراده ملی برای رسیدن به ازادی و دمکراسی و زندگی بهتر است و هیچ مکتب و ایدئولوژی و عقیدهای در این حرکت ملی خود را نمیتواند به مردم تحمیل کند.
انقلاب، شاید جایگاهی درروند مبارزاتی مردم ایران به لحاظ وجود تفکرات وگرایشهای سیاسی گوناگون نداشته باشد و براندازی و انتخابات آزاد و رای مردم برای تعیین نوع حکومت که ظاهرا مورد قبول و خواست اکثر مردم و تشکلات سیاسی است حول محور اتحاد و ائتلاف که همان اراده ملی برای گذر از جمهوری اسلامیست چرخش میکند.
پرسشی که همواره مطرح است اینکه چرا مردم و اپوزیسیون با وجود این همه نکبت و فلاکت که گریبان کشور و ملت را گرفته کاری شایسته و موثر در جهت ازادی و نجات از شرّ این حکومت عقبمانده انجام نمیدهند؟
این شیوه تفکر که رهبری و اپوزیسیون خارج از کشور باید نقش کلیدی و راهبردی در براندازی و گذر از حکومت اسلامی داشته باشد کاملا خطاست. اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ که ساختارشکن بوده و لرزه بر پیکر حکومت انداخت بدون دخالت اپوزیسیون خارج از کشور شکل گرفت؛ ولی اینکه چرا نافرجام شد جای بحث و بررسی دارد. حقیقتی که باید منصفانه بپذیریم اینست که اپوزیسیون خارج از کشور بعد از گذشت چهل سال هنوز شکل منسجمی پیدا نکرده که بتواند مدعی رهبری خیزش مردمی باشد و آن را نمایندگی کند. جوانان و مبارزین داخل کشور خودشان بهترین راهکارها برای مصاف با حکومت را شناسایی کره و به کار خواهند گرفت وجای خالی رهبری و اپوزیسیون را پر خواهند کرد.