جمشید عنبرستانی – واقعیتی که جهانخواران بدان آگاهی کامل دارند این است که دیکتاتورها معاملهگران ارزانی هستند و برای حفظ قدرت و موجودیت خود به هر معامله خفّتباری تن میدهند و اموال ملت و مملکت خود را به آسانی میفروشند و یا واگذار میکنند.
اگر پادشاه فقید ایران دیکتاتور و معاملهگر ارزانی میبود هیچگاه قدرت و حکومت خود را از دست نمیداد و همواره تحت حمایت ابرقدرتها قرار میگرفت، اما او آرزوی ایرانی آباد، آزاد، مستقل، پیشرفته و قدرتمند را داشت چیزی که در تضاد کامل با منافع قدرتها و کارتلهای فراملیتی بود. واگذاری بخش وسیعی از دریای شمال به روسها و اجارهی آبهای جنوب به چینیها برای جلب حمایت آنها در برخورد با دیگر قلدران جهانی نمونههایی مفتضحانه از به حراج گذاشتن و واگذاری آب و خاک کشور توسط ملایان به مفتخوران و قلدران جهانی است. قدرت و تسلط دین و مذهب بر زندگی آحاد مردم یک جامعه و ایجاد تقابل میان تحجر و تجدد یک بیهویتی را در مردم به وجود میآورد که نمیتوانند باورهای دینی خود را با ارزشهای ملی، انسانی و دیدگاههای آزادیخواهانه در دنیای مدرن و پیشرفته امروز هماهنگ کنند و یا اینکه حاکمان مذهبی با هر ترفندی این اجازه را به آنها نمیدهند. از این جهت یک حکومت دیکتاتوری مذهبی مانند جمهوری اسلامی میتواند با معرکهی دین و باورهای دینی، مردم را فریب دهد و آنان را در سردرگمی بیمعنا به مهار خود درآورد. حکومتهای دیکتاتوری در هر شکل و شمایلی که باشند تولیدکننده فساد و فقر در سرزمینهای تحت تسلط و حاکمیت خود هستند که همواره اقلیت حاکم و مزدورانش در ناز و نعمت و اکثریت ملت در فقر و تنگدستی قرار میگیرند و آزادیهای اجتماعی و فردی نیز محدود و یا ممنوع میشوند.
با نگاهی کوتاه و گذرا به رویدادهای سیاسی چند دههی اخیر در منطقه خاورمیانه که دربردارنده جنگها، کودتاها و انقلابها بوده مشاهده میکنیم غالب این اتفاقات مهندسی شده بوده است و میل و خواستهی استعمارگران در این حوادث مشهود است. کودتاهایی که کشور ترکیه در چند دهه با آن روبرو بوده، جنگ نظامیان طرفدار سکولاریسم با سیاستمداران مذهبی بوده است که سرانجام رجب طیب اردوغان با قلع و قم ارتشیان یک حکومت شبهمذهبی را در ترکیه برقرار کرده است که تا کنون موفق نشده به عضویت اتحادیه اروپا درآید. همچنین انقلاب فرمایشی و مهندسی شده توسط اروپا و آمریکا علیه حکومت شاهنشاهی در ایران؛ پادشاه ایران چند سال قبل از توطئهی سیاه ۵۷ با قدرت و اطمینان به اروپاییان گفت ما تا چند دههی آینده جایگاهی همردیف یا بهتر از شما خواهیم داشت. این ادعای شاه فقید زنگ خطر را برای اروپا و آمریکا به صدا درآورد و پادشاه ایران هرگز تصور نمیکرد که متحد نزدیکش یعنی آمریکا اینگونه با همدستی اروپاییان علیه او و حکومتش توطئه کند و فروپاشی حکومت و دولت او را باعث شود. اما سیاست خارجی اروپا و آمریکا یک پروتکل و فرایند مافیایی است که فقط رسیدن به سود و منافع مهم است و دوست و متحد و جان و مال انسانها دارای اهمیت نیست.جنگ هشت سالهی ایران و عراق که دو کشور بزرگ و ثروتمند را به ذلت و بدبختی کشاند و اعراب هم میلیاردها دلار خرید تسلیحاتی برای عراق و صدام در طول جنگ هزینه کردند و سرانجام بازنده این جنگ، دو کشور ایران و عراق و پیروز در جنگ کارخانجات اسلحهسازی اروپا و آمریکا و کارتلهای چندملیتی بودند. در سوریه با کوتاه آمدن آمریکا با تمام هارت و پورتها و تهدیدهای توخالی اوباما، ماندن بشار اسد بر مسند قدرت سود و منفعت بیشتری برای اسراییل و آمریکا داشت چرا که اگر یک دولت ملی و مردمی بر سوریه حاکم میشد ادعای بازپس گرفتن بلندیهای جولان را مطرح میکرد و اسراییل یا باید از بلندیهای جولان عقبنشینی میکرد یا در بهترین حالت آن را اجاره بلندمدت میکرد و هزینهی کلانی را متحمل میشد اما صدهاهزار نفری که در جنگ داخلی جانشان را از دست دادند و کشور سوریه به خرابهای مبدل شد نه برای آمریکا و نه اسراییل اهمیتی ندارد. مهم آنست که اسراییل با اجازه آمریکا و دونالد ترامپ مالک بلندیهای جولان شد و همین امر نشان از این دارد که استقلال کشورها یک امر ظاهریست و صاحبان اصلی کشورها، جهانخواران و قدرتهای استعماری هستند و جنگ و ستیز اصلی در مناقشات بینالمللی بر سر تقسیم منافع میان ابرقدرتهای شرق و غرب است. حمایت اروپا از یک حکومت فاسد و جنایتکار به بهانهی دفاع از قرارداد برجام و مخالفت و تنش با آمریکا بر سر این معاهده چیزی جز به تمسخر گرفتن شعور افکار عمومی نیست. جمهوری اسلامی گاو شیردهای است که اروپاییان حاضر نیستند شیر آن را با دیگران تقسیم کنند و آمریکا که به اکثر خواستههای خود در منطقه دست یافته اکنون مایل به مشارکت در بهره بردن از منابع و پتانسیل شرکت دادن ایران در بازار جهانی است و در مقابله با مخالفت اروپا به این امر، آمریکا خروج از برجام را عملی کرد و از این طریق اروپا و چین و روسیه را هم آچمز کرد.
همانطور که اشاره شد دیکتاتورها معاملهگران ارزانی هستند و برای حفظ قدرت و بقای خود به هر معاملهای حتا خفّتبار تن میدهند. جمهوری اسلامی مذاکره و معامله با آمریکا را که با تحریمهای کمرشکن موجودیتش را به خطر انداخته، با هارت و پورت در ظاهر و التماس و لابه در پنهان خواهد پذیرفت.آمریکا و اروپا تشکیل حکومتهای ملی و مردمی در منطقه ثروتمند خاورمیانه را بر نمیتابند چرا که یک حکومت ملی که حافظ منافع کشور و ملتش باشد در تضاد با ذات استعماری و منافع آنان است.از این روست که ترامپ دیروز میگفت سران حکومت ایران دزد و جنایتکار و حامی تروریست هستند و امروز میگوید ایران با همین سران حکومتی میتواند به کشوری بزرگ و ثروتمند تبدیل شود.
شاهزاده رضا پهلوی بهتر از هر کسی به ماهیت پلید استعمارگران جهانی آگاهی دارد و اگر میپذیرفت که مهرهی گوش به فرمان اروپا و آمریکا باشد با توجه به پیشینه و جایگاه خاص او در میان ایرانیان و به ویژه نسل جوان ایران فاتحهی حکومت آخوندی خیلی پیشتر خوانده شده بود. مردم ایران نباید انتظار داشته باشند که ترامپ یا دیگران به او در رسیدن به آزادی و خلاصی از حکومت فاسد آخوندی اسلامی یاری کنند چرا که خود اینها حامی اصلی جمهوری اسلامی و دیگر دیکتاتورهای منطقه هستند.
اصولا باریک بین بشر نشان جهادی ٬ جز راه و روش جهادی حتی در نظر پردازی نمی شناسد . اجرا عظیما .
عجیب است که نویسنده،در مقاله هفته گذشته خود مردم ایران را مقصر وضعیت فلاکت آمیز کنونی می دانست. اما پس از یک هفته، همه اتفاقات چند دهه اخیر خاورمیانه را مهندسی شده توسط استعمارگرایان می داند. این چرخش ۱۸۰ در جه ایی بسیار عجیب است. بالاخره کی مقصر است، مردم ایران و یا توطئه گران استعماری؟!!!! اصولا، مردمان خاورمیانه انسان هستند و یا گوسفند؟!!!!!
توهمات توطئه محورانه باعث انحراف افکار عمومی و لاپوشانی معضلات و بیماریهای حاد و مزمن تاریخی می شوند و در بهترین حالت مرحمی پلاسیبو مانند هستند بر عفونت ها ی چرکین فرهنگی و اجتماعی مردمان کشورهای واپس گرا و عقب مانده. فرافکنی ریشه های این معضلات و نکبت ها و فلاکت ها به خارج ، صرفا نیروی محرکه یک چرخه معیوب معرفتی است. این طرز تفکر،هیچ نقشی برای مردمان قائل نیست و آنها را عروسکهای خیمه شب بازی در دست عروسک گردانان و یا حتی گوسفندانی زیر سلطه چوپانان مکار می داند و پاسخ نمی دهد که چرا گله های گوسفند نباید تحت استعمار و استثمار باشند. اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان و دانشمندان بر این باورند که سرنوشت ملتها توسط خود ملتها تعیین می شود.
“نمیتوانند باورهای دینی خود را با ارزشهای ملی، انسانی و دیدگاههای آزادیخواهانه در دنیای مدرن و پیشرفته امروز هماهنگ کنند” عارضم به خدمت نویسنده گرامی که مساله “نتوانستن” نیست بلکه مساله، تعارض ذاتی و ماهیتی دین با ملیت و انسانیت و آزادیخواهی است.
ای درودبرشماکه اصل مطلب راگفتی وصاف زدی توخال تحلیل به این زیبایی واقعا نخوانده بودم دست حق نگهدارت کاکو
آفرین جمشید خیلی خوب نوشتی. ایکاش مقاله ای هم راجع به ارتجاع سرخ (توده ای ها) بنویسی.