امیر امیری – یاد عباسمیرزا سردار شجاع گرامی، هنگامی که با چشمان اشکبار امضای پیماننامهای به مراتب ننگینتر از عهدنامه گلستان را نظارهگر بود، و به تصورش هم نمیرسید که دویست سال پس از آن نوادگان سیدمحمد مجاهد قلمروی بزرگتر از مساحت تبریز و اصفهان و شیراز را بدون شلیک حتی یک گلوله دودستی تقدیم نوادگان پاسکویچ کنند.
وی در نامهای به وزیر مدیر و مدبرش قائم مقام فراهانى آزردگیاش از خیانت علما را بیان داشت و وزیرش را از هرگونه رابطه با ملایان بر حذر داشت و نوشت: «علما مانند گرد و خاکى هستند که به لباس مینشینند و لباس را آلوده میکنند، سعى کن خودت را از این گرد و خاک نجات دهى و بجاى آنها از افراد لایق و صلاحیتدار و وطندوست استفاده کنى، علما مانند اسب پرخورى هستند که از پرخورى وظیفه دویدن را فراموش کردهاند» (مخزن الانشاء).
ما البته از «اُستُران پرخورى» که دفاع از سوریه برایشان مهمتر از حفظ خوزستان است انتظار میهندوستی نداریم، ولی بایستی بر همگان آشکار میبود حکومتی که با نامیدن آبهای جنوبی کشور به «خلیج اسلامی» کشورداری را آغاز کند، کارش به از دست دادن حاکمیت ملی در شمال و اجاره دادن قلمرو ملی در جنوب خواهد رسید و اکنون به حراج خلیج فارس تحت لوای حفظ امنیت رسیده است.
من در مقالهای نوشته بودم که «جمهوری اسلامی دیگر توان اعمال اقتدار حاکمیت ملی در مرزهای سرزمینی ایران را ندارد و به تنهایی از پس انجام برخی از فرایندهای ملی و تامین امنیت بر نمیآید» و همین مسئله امر براندازی را اجتنابناپذیر میکند. از اصولیترین سیاستهای هر حکومتی برای حفظ دولتش حراست از حاکمیت ملی و قلمرو مرزهای ملی است، نظام مقدس اما برای اقتدار درونی، که نام دیگر ارعاب و تهدید و خشونت و سرکوب است، و برای تثبیت پایههای قدرتش به فروش مملکت روی آورده است. اینها را اگر در کنار تسلط ملوکالطوایفی یک روضهخوان بدنام (علم الهدی) در خراسان بزرگ قرار دهیم شاید گوشهای بسیاری شنواییشان را دوباره باز یابند.
پس از پایمال شدن حق ایران در دریاچه کاسپین و از دست دادن حاکمیت ملی در شمال، و پس از اجاره دادن قلمرو ملی و سپردن منابع اقتصاد دریایی در جنوب به چین و واگذاری برخی جزایر خلیج فارس به روسها برای مصارف نظامی، اکنون با سفر مالهکش اعظم به مسکو، حفظ امنیت خلیج فارس یه روسیه سپرده شد که مورد استقبال مسکو قرار گرفت و رژیم فاسد جمهوری اسلامی هم از ابتکار روسیه برای حفظ امنیت در خلیج فارس اعلام رضایت و خرسندی کرده است.
نظام مقدس باید شکرگزار و ایرانیان باید سپاسگزار باشند که ترکمانچای زودتری به ایران تحمیل نشد، چنانچه جنگ ایران و عراق تنها شش ماه دیرتر آغاز شده بود و کشتار و تیرباران افسران دلاور میهن ادامه می یافت و اگر دلاوریهای تتمه ارتش سرفراز شاهنشاهی نبود که با بیرون راندن دشمن و باز گرداندن سرزمینهای اشغال شده از سوی عراق به خاک میهن و برقراری موقعیت نظامی برتر به نفع ایران، «قادسیه دوم» شکل دیگری رقم زده میشد. این همان تتمه ارتشی است که دشمن ایران و ایرانی، یاسر عرفات، در وصفش پس از آزادی خرمشهر گفته بود: «کار ارتش ایران نه یک حماسه بلکه معجزه بود». من البته این را بیشتر حماسه میدانم؛ دلاوری، شجاعت، رشادت و ازخودگذشتگی یک ارتش سربلند، غرورآفرین و میهندوست، معجزه ارزانی تروریستهای بینالمللی باد.
نام قلمرو سرزمینی که فاقد استقلال سیاسی و اقتصادی است و در همه زمینهها وابسته و تابع دولت روسیه باشد، مستعمره است. برای استمرارطلبان و مستعمرهنشینان جمکران، که قرار بود «کاخ سفید را به حسینیه» تبدیل کنند، چند نمونه تاریخی و چند مصاحبه نه چندان قدیمی خالی از لطف نیست، تا نمونههایی از حقارت سیدعلی خامنهای و باقی نشستگان بر سر سفره حراج وطن در برابر غرب و شرق به دست دهیم.
دولت قاجاریه در اوایل سده نوزدهم میلادى سرگرم جنگهاى طولانى با روس بود و بطور کلى از خلیج فارس غافل ماند و انگلستان کمکم نفوذ خود را در اغلب جزایر و تمامی حوزه خلیج فارس تقویت نمود.
با تشکیل دودمان ایرانساز پهلوی، تلاش ایران برای نقشآفرینی در خلیج فارس افزون گشت، که رویارویی میان ایران و بریتانیا را در بر داشت. در ابتدا حکومت رضاشاه در یک سری لشکرکشی به ایالات جنوب، عناصر دستنشاندهی انگلستان را پاکسازی کرد. سپس دولت ایران تلاش گستردهای را برای اعادهی حاکمیت در خلیج فارس انجام داد. در همین جریان پرچم انگلستان را از جزایر سهگانه پایین کشیده شد. دولت برای تحقق اهداف خود نیروی دریایی تأسیس کرد و به نقش انحصاری انگلستان در قدرتنمایی در آبراههی خلیج فارس پایان داد. دولت ایران مرزهای دریایی خود را تعیین کرد، و به همهی دولتها و به ویژه انگلستان اعلام نمود که بدون گرفتن مجوز از مسئولان دولتی ایران، حق ورود به آبهای سرزمینی این کشور را ندارند.
دولت ایران به علت حضور طولانیمدت استعمار انگلستان در خلیج فارس نتوانست در اهداف خود بطور کامل موفق شود، زیرا انگلستان نقشآفرینی ایران در منطقه را به منزلهی تضعیف پایههای قدرت لندن در خلیج فارس به حساب میآورد، به همین خاطر پارهای از اقدامات را در جهت انزوا و محدود نمودن نقشآفرینی ایران انجام داد که میتوان به اشکالتراشی در دستیابی ایران به تکنولوژی نظامی نیروی دریایی، انعقاد قراردادهای حمایتی با شیوخ عرب در جنوب خلیج فارس و ایجاد بحرانهایی در مناطق جنوب ایران به منظور تضعیف حکومت مرکزی اشاره کرد.
در دوره طلایی حکومت محمدرضاشاه پهلوى نیز، همواره بر ایرانى بودن خلیج فارس، پافشاری و ایستادگی بر نام خلیج فارس و ایرانی بودن جزیره ابوموسى و جزایر تنب بزرگ و کوچک تأکید میشد.
محمدرضاشاه پهلوى در مصاحبه با یک مجله آمریکایی در سال ۱۳۴۷/ ۱۹۶۷م، اظهار داشت: «در خلیج فارس، جایی برای قدرتهای بزرگ نیست. پس از خروج بریتانیا از خلیج فارس نمیخواهیم هیچ قدرت بزرگی سعی کند جای آن را بگیرد و ایران از پایان یافتن کمکهای امریکا احساس غرور میکند».
همچنین در مصاحبه ی دیگری با یک نشریه انگلیسی در ۱۳۴۸/ ۱۹۶۹م گفته بود: «هیچ قدرت و نفوذ خارجی دیگری حق ورود به خلیج فارس را ندارد و ایران آزادی کشتیرانی را تضمین میکند».
و در گفتگویی با خبرگزاری آسوشیتدپرس در همان سال عنوان کرده بود: «ما از کشورهای عربی منطقه خلیج فارس، خواستار همکاری امنیتی شدهایم. اما در صورتی که آنها همکاری نکنند، دولت ایران خود به تنهایی، مسئولیت امنیت و ثبات منطقه را به عهده خواهد گرفت».
دوﻟﺖ شاهنشاهی ایران در ﯾﮏ ﻓﺮآﯾﻨﺪ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻮﺗﺎهﻣﺪت ﺑﻪ ژاﻧﺪارم ﺧلیج ﻓﺎرس و درﯾﺎی ﻋﻤﺎن ﺗﺒﺪﯾﻞ شد و با درک ارﺗﺒﺎط اﻣﻨﯿﺖ ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎرس ﺑﺎ درﯾﺎی ﻋﻤﺎن و اﻗﯿﺎﻧﻮس ﻫﻨﺪ در درازﻣﺪت، از اﯾﻨﮑﻪ اﻗﯿﺎﻧﻮس ﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ منطقه ﺻﻠﺢ و ﻋﺎری از ﺣﻀﻮر اﺑﺮﻗﺪرتﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﺮد.
اﯾﺮان در واﭘﺴﯿﻦ دﻫﻪ ﻋﻤﺮ دودمان دورانساز ﭘﻬﻠﻮی ﺑﻪ ﻗﺪرت ﺑﯽﻣﺎﻧﻨﺪی در ﺧلیج ﻓﺎرس و درﯾﺎی ﻋﻤﺎن دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ در ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﻌﺎﺻﺮ اﯾﺮان ﻧﻈﯿﺮ ﻧﺪارد.
آقایان، به حراجتان ادامه دهید، فرزندانتان در غرب در امن و امانند!
از جبهه ملى خائن به وطن تا مذهبیون سیاسى تا چپ هاى بى وطن.
مرگ بر ارتجاع سرخ و سیاه
امت شیعه در ایران باید روزى تصمیم بگیرد که ایا
میخواهـد امت باقى بماند یا میخواهـد
ملتى پیشرفت و مترقى شود