جمشید عنبرستانی – برای کسی که دارای بینش و منطق سیاسی باشد پوشیده نیست که قدرتهای جهانی، و در رأس آنها آمریکا، گردانندگان و صاحبان اصلی این کره خاکی هستند و کشورهای ضعیف و جهان سومی در حکم اجارهنشینهایی هستند که تحت حاکمیت و قیمومیت یک یا چند ابرقدرت جهانی قرار دارند.
از آنجا که منفعتطلبی و توسعهطلبی در میان ابرقدرتها در تقسیم جغرافیایی و منافع کشورها میان خود، تغییر شکل و ماهیت داده، جهانخواران دیگر مانند گذشته به قلمرو تحت نفوذ و حاکمیت یکدیگر احترام نمیگذارند. نتیجهاین چالشها میان قدرتهای جهانخوار نکبتیست که کشور ایران، خاورمیانه و آمریکای جنوبی (ونزوئلا) با آن دست به گریبان است.
بیش از چهار دهه از عمر حکومت خبیث آخوندی در ایران میگذرد. با وجود تمام جنایتهایی کهاین حکومت در داخل ایران، در سطح منطقه و برخی نقاط جهان مرتکب شده و همچنین با صدور تروریسم و جنگهای نیابتی و گروگانگیری، یک جوّ وحشت و ناامنی را در منطقه پدید آورده و از طرفی در تقابل و چالش با دولت آمریکا قرار دارد، اما همچنان این حکومت مرتجع، پا بر جا مانده و به جنایات خود ادامه میدهد.
کشور ایران در دوران شاه فقید از همپیمانان نزدیک آمریکا و کشورهای قدرتمند اروپایی به شمار میرفت و شاه که موقعیت کشور را از نقطه نظر نظامی و مالی و توسعه اقتصادی و صنعتی در وضعیت مطلوبی میدید تلاش در غیروابسته کردن کشور داشت و نمیخواست کشور و ملت ایران زیر یوغ ابرقدرتها قرار داشته باشند و جزو مایملک آنان به حساب آیند. از این رو پادشاه ایران این تلاش و آرزو را داشت که کشور را به مرتبهای همتراز با کشورهای قدرتمند اروپایی برساند و ایران را به کشوری مدرن با ملتی خوشبخت تبدیل کند.
در توطئهی شوم سال ۵۷ آمریکا و اروپا تصمیم به جابجایی قدرت وتغییر سیستم حکومتی در ایران گرفتند و ابرقدرتهای شرق مانند شوروی و چین هیچگونه دخالتی در این تغییر و تحول که منجر به فروپاشی نظام شاهنشاهی و به قدرت رساندن لاتها و روضهخوانها در ایران شد نداشتند.
علت اصلی پا بر جا بودن حکومت ملایان که هیچگونه سنخیت و هماهنگی با شرایط دنیای حاضر را ندارد و حکومتی متعلق به عهد عتیق است، دستدرازی روسها و چینیها به قلمرو سنتی آمریکا و تصاحب آن یعنی کشور ایران است. آمریکا با حکومت ملایان در صورت ظاهر درگیر است و اینکه چرا موفق به فروپاشی این حکومت عقبافتاده نمیشود به خاطر درگیری با روسیه و چین است زیرا ایران اکنون جزو قلمرو قدرتهای شرق به شمار میرود. تحریمها و فشار حداکثری آمریکا علیه حکومت ملایان در اصل آچمز کردن روسیه و چین و تا حدودی کشورهای اروپایی متحد خود است. آمریکا به هیچ شکل حاضر به از دست دادن ایران نیست. از طرفی دولت کنونی آمریکا با حمایت از مبارزات آزادیخواهانهی مردم ایران و فشار تحریمها تصور میکرد مردم علیه حکومت دست به شورش خواهند زد و در نهایت به عمر حکومت پایان خواهند داد و آن را به زیر خواهند کشید و با نفرتی کهایرانیان از روسها دارند دولت و حکومت بعدی به دست طرفداران آمریکا خواهد افتاد و با حمایتهای گسترده آمریکا از حکومت جدید، دست روسها و چینیها از ایران کوتاه خواهد شد. اما تمام این فرضیهها تا کنون بینتیجه مانده است.
مردم ایران خواهان رهایی از این حکومت عقبمانده و جنایتکار و وطنفروش هستند ولی با وجود تمام بدبختیهایی که توسط حاکمان دزد و بیغیرت از زمین و آسمان بر سرشان هوار شده، حاضر به هزینه دادن نیستند و تا چنین است، دیوصفتان دزد و آدمکش حاکم بر کشور به حکومت ننگین خود ادامه خواهند داد.
صدام حسین دیکتاتور سابق عراق، مانند آخوندها ی حاکم بر ایران، ترکتازی میکرد و هر نغمهی مخالفی را با گلوله و گازهای شیمیایی خفه میکرد. ملت عراق از هر گروه و نژادی قدرت و توان مقابله با حکومت بعثی عراق و صدام حسین بیرحم و جنایتکار را نداشتند.
صدام که تحت حمایت شوروی سوسیالیستی قرار داشت ترس و هراسی از دولتهای غربی و آمریکا نداشت اما بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صدام حامی قدرتمند خود را از دست داد و روسیه وقت هم آن قدرت و انسجام را نداشت که مقابل آمریکا عرض اندام کند. صدام حسین که مست قدرت نظامی خود بود دست به ماجراجوییهایی زد که به سود غرب و کارتلها تمام شد ولی خسارات جانی و مالی سنگین برای دولت و ملت عراق در بر داشت. جنگ هشت ساله با ایران و اشغال کویت از بزرگترین اشتباهات صدام بود. ملایان حاکم بر ایران هم دچار همان اشتباه محاسبه هستند و با تشکیل گروههای شبهنظامی و تروریست در کشورهای دیگر و به راه انداختن جنگهای نیابتی و ایجاد زرادخانههای موشکی قدرتمند، مست قدرت نظامی خود هستند و دست به ماجراجوییهای احمقانهای زدهاند که ملت تا کنون تاوان آن را پرداخته است.
اگر آمریکا صدام را از قدرت ساقط نمیکرد، مردم عراق و نه هیچ نیروی دیگری توان سرنگون کردن حکومت صدام را نداشتند و او شاید هماکنون نیز زنده بود و بر مسند قدرت تکیه داشت.
اکثریت مردم ایران ثابت کردهاند حاضر به پرداخت هزینه برای آزادی نیستند و یا جرأت رویارویی با حکومت روضهخوانها و لاتهای دزد و آدمکش آن را ندارند و نیروهای ناراضی در بدنه سپاه پاسداران و ارتش هم تا کنون در عمل نارضایتی خود را از حاکمیت و یا در جهت حمایت از مبارزات مردم نشان ندادهاند. اپوزیسیونهای مدعی هم اندر خم یک کوچه گیر کردهاند و چهل سال است به وفاق و اتحاد نرسیدهاند و همواره در جهت حذف یکدیگر کوشش کردهاند. شجاعت و ایثارگری جوانان و اقلیت کمی از مردم در راه مبارزه برای رهایی کشور از شرّ این حکومت قرون وسطایی قابل ستایش و افتخار است اما کافی و تعیین کننده نیست.
آمریکا تنها کشوریست که میتواند بدون در نظر گرفتن منافع روسیه و چین و برای احیای منافع به یغما رفته خود در ایران توسط این دو ابرقدرت شرقی، ضربه نظامی کوبندهای را به نیروهای مسلح حامی حکومت ملایان وارد آورد و نیازی هم به اشغال نظامی ایران آنگونه که در عراق به وقوع پیوست ندارد، چون خود مردم از ضعف نیروی نظامی سرکوبگر رژیم استفاده و حکومت را به فروپاشی خواهند کشید. وگرنه تا زمان نامعلومی حکومت وقیحان به عمر ننگین خود ادامه خواهد داد و مردم هم به سیهروزی بیشتر که به آن خو گرفتهاند دچار خواهند شد.
نه تحریمها و نه فقر و فلاکت روزافزون مردم، عامل و علتی خواهند بود که ملت را به میدان مبارزه بکشاند. سرنوشتی که صدام حسین و حکومت او با آن مواجه شد و تومار حکومت بعثی را در هم پیچید و به زبالهدان تاریخ انداخت، همان سرنوشت قادرخواهد بود حکومت و حاکمان مست قدرت و ثروت جمهوری اسلامی را به فروپاشی و نابودی برساند.
آخوندها حکومت خود را مدیون جنگ ایران و عراق هستند. اگر جنگ نبود، حکومت آخوندها هم نبود.
اکنون نیز تنها چیزی که میتواند حکومت آخوندها را نجات دهد، یک جنگ کوتاه است.