منصور کشفی – امروزه تعدادی از محققین و مفسرین سیاسی با استناد به پارهای از مدارک سیاسی که از جانب سازمانهای اطلاعاتی آمریکا علنی شده ادعا میکنند که رئیس جمهور دموکرات آمریکا جان اف. کندی زمانی که ایران به شدت به کمک اقتصادی نیاز داشت، پرداخت چندین میلیون دلار تقاضای کمک ایران را از دولت آمریکا موکول و مشروط به نخستوزیری دکتر علی امینی کرد که تعلقات مذهبی شدید داشت و در ضمن از رابطه خوبی با روحانیون قم برخورادر بود.
استفاده از نیروی مذهب توسط آمریکا
به نظر میرسد که برنامه اساسی و اصلی دولت آمریکا از این تحمیل دو هدف عمده بود؛ ابتدا استفاده از نیروی مذهب برای کنترل و مهار نمودن گسترش کمونیسم در دنیا به ویژه در خاورمیانه زیرا نهضت مبارزات پارتیزانی چه گوارا و فیدل کاسترو و نحوه مبارزه آنها در کشورهای منطقه خاورمیانه بسیار دلپسند و مورد توجه جوانان واقع شده بود. دوم اینکه اقدامات ارتش ایران را برای در هم شکستن رویدادهای ۲۵ امرداد و بالاخره رستاخیر ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ که جان اف. کندی طبق گفته خودش عذاب وجدان بسیاری در موردش احساس میکرد جبران کند.
بدین ترتیب فشار دولت آمریکا معطوف به ایجاد فضایی بود که جبهه ملی و طرفداران دکتر محمد مصدق بتوانند در آن آزادانه فعالیت کنند و حتی تشکیل دولت بدهند. کاخ سفید آمریکا تصور میکرد با نخستوزیری دکتر علی امینی این فضای مورد نظر ایجاد شود ولی با انتخاب دکتر امینی به سمت نخستوزیر و باز شدن «فضای سیاسی» در سال ۱۳۳۹ بلافاصله جبهه ملی دوم گروهبندی کرد و آغاز به فعالیتهای سیاسی نمود. اما رهبری جبهه ملی دوم برخلاف انتظار مقامات آمریکایی ضعیفتر و بیارادهتر از آن بود که توانایی و شهامت پذیرش مسئولیت و تشکیل دولت را داشته باشد.
از جانب دیگر، بلافاصله با انشعاب عناصر متعصب مذهبی جبهه ملی دوم مثل مهدی بازرگان، یدالله سحابی و آیتالله محمود طالقانی و تأسیس «نهضت آزادی ایران» توسط این سه نفر در سال ۱۳۴۰ عملا جبهه ملی دوم به بیاثری و رخوت کشانده شد.
استفاده از مذهب برای مهار کمونیسم بینالمللی و رشد اقتصادی و اجتماعی ایران
• جیمی کارتر پس از شکست آمریکا در ویتنام، استفاده از نیروهای معنوی و باور عامهی مردم یعنی مذهب را در خاورمیانه به ویژه در ایران در برنامه اجرایی دولت آمریکا قرار داد. برداشت غرب از نیروهای مذهبی در ایران این بود که این نیروها به اعتبار اصل جهاد و نقش رهبری مذهبی میتوانند جوابگوی مبارزات و قیامهای مسلحانه کمونیستها باشند و این کشمکشها به لحاظ عنوان مذهبی خود، فارغ از هرگونه ملاحظات سازمانهای حقوقی و انسانی یا دخالتهای بینالمللی انجام میشدند. |
چند سال بعد از اینکه دولت آمریکا در مهار کردن کمونیسم بینالمللی در جنوب شرقی آسیا ناکام ماند و شکست در ویتنام را تحمل کرد، یکبار دیگر حزب دموکرات زمام امور را به دست گرفت. اینبار رئیس جمهور دموکرات آمریکا جیمی کارتر بلافاصله سیاست تمامنشدهی «کنترل کمونیسم» پرزیدنت کندی رئیس جمهور ترورشدهی آمریکا دوباره سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داد. کارتر، استفاده از نیروهای معنوی و باور عامهی مردم یعنی مذهب را در خاورمیانه به ویژه در ایران در برنامه اجرایی دولت آمریکا قرار داد.
برداشت غرب از نیروهای مذهبی در ایران این بود که این نیروها به اعتبار اصل جهاد و نقش رهبری مذهبی میتوانند جوابگوی مبارزات و قیامهای مسلحانه کمونیستها باشند و این کشمکشها به لحاظ عنوان مذهبی خود، فارغ از هرگونه ملاحظات سازمانهای حقوقی و انسانی یا دخالتهای بینالمللی انجام میشدند.
بنابراین کشورهای صنعتی غرب به رهبری آمریکا و سپس انگلستان از اجرای این برنامه درواقع دو هدف عمده داشتند:
نخست، جلوگیری از گسترش ایدئولوژی و نیروهای کمونیستی در خاورمیانه و ایران و نهایتا نفوذ عوامل غرب در بیش از ۶۰میلیون مسلمان ساکن جمهوریهای جنوبی اتحاد جماهیر شوروی سابق.
دوم، استفاده از نیروهای ارتجاعی مذهبی در کنترل و جلوگیری از حرکت پرشتاب و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی در ایران به عنوان کشوری با پیشینهی عظیم تاریخی و پیشگام انقلاب در آغاز قرن بیستم برای آزادی و تجدد.
نیروهای داخلی و خارجی که در جبههی مذهب علیه پیشرفت ایران ایستادند
جبهه ملی، زمینداران بزرگ و روحانیون، «انقلاب شاه و ملت» را که مبتکر آن پادشاه فقید ایران بود تحریم کردند و اجرای آن را خلاف اسلام دانستند. البته در باطن، فئودالیسم و زمینداران بزرگ ایران بنا بر پیشینهی تاریخی با دولت استعمارگر انگلستان روابط کهن و دیرینه داشتند؛ روحانیون نیز قرنها وابسته به فئودالیسم بودند و پایگاه مؤثر دیگری برای انگلستان به حساب میآمدند. بنابراین، «انقلاب شاه و ملت» نه تنها برای این عناصر وابستهی داخلی مهلک بود بلکه برای دولت انگلستان هم خوشایند نبود که پایان دوران فئودالیسم یعنی نفوذ سنتی انگلیس در ایران به دست پادشاه فقید ایران انجام شود.
«انقلاب شاه و ملت» که اصلاحات ارضی نخستین و یکی از بینادیترین ارکان آن بود درواقع یک ضرورت تاریخی بود که بر پایه ایفای رسالت ملی و وظیفهی تاریخی تحقق یافت و دگرگونی شگرف و باورنکردنی بزرگی در جامعه ایران به وجود آورد.
دولت انگلستان که از زمان موج اول قطع نفوذ و دخالت روحانیت در سیاست و دولت که توسط رضاشاه بزرگ اجرا شده بود ناراحت و ناراضی بود، و همچنین شاهد بود که «انقلاب شاه و ملت» در ایران به قدرت عوامل آنها یعنی روحانیون پایان خواهد داد، زیرکانه عدم علاقه خود را از «انقلاب سفید» ایران با تحریک ملاها و عشایر جنوب و آفریدن غائلهی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در عمل نشان داد.
از طرف دیگر، کمونیستهای درون ایران نیز به کلی در تصمیمگیری و انتخاب یک خط مشی ثابت در مقابل «انقلاب سفید» و اصلاحات ارضی، که برخی شعارهای آنها را خنثی کرده و با قدرت دولتی به عمل در آورده بود، خود را باخته بودند و هر روز به نوعی نسبت به اصلاحات ارضی اظهار نظر میکردند و چون انجام یک انقلاب و اصلاحات ارضی را سهم خودشان میدانستند به تبلیغات وسیعی در واهی بودن و عملی نبودن اصلاحات ارضی دست زدند. ولی به تدریج رادیو «پیک ایران» که بلندگوی کمونیستها از مسکو بود واقعه ۱۵ خرداد را کوششی ارتجاعی برای جلوگیری از محو فئودالیسم در ایران معرفی نمود. روزنامه «ایزوستیا» از مسکو نیز اصلاحات ارضی در ایران را ستود و آن را گامی برای حرکت اقتصادی و اجتماعی ایران دانست.
البته ظاهرا «انقلاب شاه و ملت» و اصلاحات ارضی با محو آثار فئودالیسم و تبعید خمینی به ترکیه به راه خود ادامه داد اما در نهان کانون مبارزات گروههای افراطی قشریون و روحانیون که مورد حمایت انگلیس بودند همچنان گرم و فعال بود تا اینکه در سالهای ۵۶ و ۵۷ به اوج خود رسید و دولت انگلستان بطور علنی از مبارزه همان گروه قشری حمایتها کرد و همان مجموعهای را که در تمام دوران شکوفایی اقتصادی و اجتماعی ایران در صف علمداران مبارزه علیه ملت و دولت ایران عمل میکردند و برای حفظ فئودالیسم و مالکین بزرگ کوشا بودند با حمایت خود و در همراهی با دیگر کشورهای غرب به حکومت ایران رسانید.
از جانب دیگر، در جریان فراز و نشیبهای اصلاحات ارضی در ایران، دولت آمریکا که علاقمند به نفوذ گستردهتر سیاسی- اقتصادی خود در ایران بود، فرسایش تدریجی نفوذ انگلستان در ایران را تحولی مثبت تلقی کرد و آن را راهی برای محدود ساختن نفوذ تاریخی و سنتی انگلستان در ایران که خود نسبتا در این گود مبارزاتی تازهوارد بود میدانست.
اما برای آمریکا جهش بیسابقهی اقتصادی ایران تا میزانی در جهت هدف و منافع سیاسی آن بود که فقط گسترش کمونیسم را در ایران محدود کند و نه اینکه موقعیت اقتصادی و اجتماعی ایران را به راهی هدایت کند که موجب خودکفایی اقتصادی و بینیازی کشور به درآمد فروش نفت و در نهایت لطمه زدن به منافع تجاری و اقتصادی غرب و آمریکا را سبب شود.
• برای آمریکا و متحدین آن بزرگترین مانعی که در راه رسیدن به هدف آنها یعنی گماردن مهرههای وابستهی مذهبی بجای نظام پادشاهی وجود داشت، تنها خود پادشاه ایران و قدرت یکپارچگی ارتش ایران به فرماندهی او بود. بنابراین برای غربیها چارهای جز کنار زدن پادشاه ایران و رژیم شاهنشاهی چیز دیگری مطرح نبود. |
سخنان پادشاه فقید ایران و اخطارهای مکرر او به غرب دائر بر اینکه «ما مایل نیستیم که نفت به عنوان یک ماده انرژیزا مصرف گردد؛ غرب باید ماده دیگری برای سوخت معمولی تدارک ببیند» و همچنین مدافعات مستمر و منطقی او از کشورهای صادرکنندهی نفت (اوپک) و سایر مسائل اقتصادی که ذکر آنها در حوصله این نوشتار نیست، در غرب نگرانیهایی به وجود آورد تا جایی که شکوفایی و رشد اقتصادی ایران که در آن دوران در سطح جهان کمنظیر بود به اروپای غربی و آمریکا در جهت حفظ منافع بلندمدت آنها هشدار داد که پدیدهی بازدارندهای را بجای نیروی سازندهی پادشاه ایران مورد استفاده قرار دهند تا به اهدافی که قبلا اشاره شد برسند و این پدیده چیزی جز مذهب و مهرههای آخوندی که تعلیمدیدگان و سرسپردگان انگلستان به شمار میروند نبود. سرانجام این پدیدهی ساخته شده در مکتب استعمار ناگهان در نقش انقلاب اسلامی ظاهر شد تا به خواستههای بهرهکشان غرب جامه عمل بپوشاند.
مار در آستین غرب یا مرغ تخمطلا؟!
بنابراین غرب برای استقرار یک حکومت مذهبی اسلامی برای جانشینی نظام پادشاهی در ایران که بتواند هم حرکت اقتصادی ایران را مهار کند و هم از تعصبات و اعتقادات مذهبی مردم برای جبههبندی علیه گسترش کمونیسم جهانی استفاده کند در سطح بسیار گسترده به تلاش افتاد. در این ارتباط، بدون تردید برای آمریکا و متحدین آن بزرگترین مانعی که در راه رسیدن به هدف آنها یعنی گماردن مهرههای وابستهی مذهبی بجای نظام پادشاهی وجود داشت، تنها خود پادشاه ایران و قدرت یکپارچگی ارتش ایران به فرماندهی او بود. بنابراین برای غربیها چارهای جز کنار زدن پادشاه ایران و رژیم شاهنشاهی چیز دیگری مطرح نبود.
غربیها که در جهت اجرای هدف خود یعنی سقوط رژیم پادشاهی با تمام قوا و با استفاده از امکانات وسیع رسانهای و خبری برای متزلزل کردن موقعیت پادشاه فقید ایران حمله بزرگ خود را آغاز کردند و همانطور که میدانیم و دنیا هم میداند، به اصطلاح «ایرانشناسان»و جامعهشناسان خارجی از یکسو، تلویزیونها و رادیوها و مطبوعات خارجی و مفسرین دستگاههای خبری جهان غرب از سوی دیگر، پادشاه ایران را آماج انتقادات سخت و کوبندهی خود قرار دادند و وی را متهم به پایمال کردن حقوق بشر در ایران نمودند. آشکارا سازمانهای حقوق بشر که عملا نقشی جز حمایت از آرمانهای غرب ندارند در این طراحی عظیم به کار گرفته شدند.
از سوی دیگر، در ایران سه جناح مخالف رژیم پادشاهی در قالب «نهضتهای آزادیخواه» وجود داشت:
نخست، جناح مرتبط با آمریکا که مهدی بازرگان و یدالله سحابی و عباس امیرانتظام نمایندگانش بودند.
دوم، جناح مرتبط با انگلستان که آخوندهای مرتجع مانند خمینی و یارانش شاخص آن بودند.
و بالاخره در ارتباط با شوروی سابق، گروههای موسوم به مارکسیستهای اسلامی که آیتالله محمود طالقانی و گروه تروریستی مجاهدین خلق در آن فعالیت میکردند.
ولی از آنجا که کشورهای غربی به رهبری آمریکا، خمینی و قشریون مذهبی را به عنوان مهرههای شطرنج سیاسی ایران انتخاب کرده بودند، در نتیجه کمونیسم جهانی به تدریج متوجه حساسیت شرایط ایران شد. همچنین این آگاهی از غائله ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نیز برای شوروی سابق بدیهی شده بود که درواقع نقطه عطفی در سیاست شوروی نسبت به ایران محسوب میشد.
تحلیلگران سیاسی معتقدند که در اثر واقعهی ۱۵ خرداد ۴۲، شوروی سابق دریافت که در برخورد قدرتها در صحنه سیاسی ایران موقعیت ممتازی را که پس از شهریور ۱۳۲۰ به دست آورده و در سالهای حکومت محمد مصدق به اوج رسانده بود به دلیل یک پدیدهی نوظهور به تدریج آن را از دست میداد. این پدیدهی جدید سیاسی «مذهب» بود که سوء استفاده از آن تا آن هنگام در انحصار انگلستان بود. از اینجا بود که نبرد مسلحانه طبقاتی به صورت تازهای از سوی عمّال شوروی سابق به کشور ما تزریق گردید.
به این ترتیب در جریان غائله ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شوروی سابق و کمونیستهای طرفدار آن متوجه شدند که با برخاستن موج مخالفتهای مذهبی و قشریون، طرفداران آنها شرکت مؤثری در این تنشها نمیتوانند داشته باشند و در عوض عوامل انگلستان و آمریکا، از جمله خوانین و زمنیداران بزرگ و بعضی از عشایر جنوب و روحانیون گوی سبقت را از دیگران ربودهاند.
پس بر آن شدند که تجربهی تازهای را آزمایش کنند و آن اینکه در جناحهای مخالف نظام پادشاهی نفوذ کنند. بنابراین پنهانی در تشکیل و به وجود آوردن «سازمان مجاهدین خلق ایران» و «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» دخالت اساسی داشتند. بازنگری و تحلیلی که سازمان مجاهدین خلق بعدا در «بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک» خود منتشر کرد، گواه این تجربه تازه شوروی بود:
«ما در جریان جنبش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تقریبا به هیچ عنصر سوسیالیستیای برخورد نمیکنیم. نه سازمان مارکسیست لنینیستی موجود بود و نه حتی یک شعار سوسیالیستی به گوش میرسید. درواقع این شعارهای ضدامپریالیستی- ضدسلطنتی خردهبورژوازی بود که میتوانست بسیاری از قشرهای مختلف جامعه را به دنبال خود به حرکت درآورد. بدین ترتیب کارگران و حتی عناصر منفردی از روشنفکران انقلابی و مارکسیست- لنینیستهایی که در جنبش شرکت کرده بودند عملا تحت رهبری خردهبورژوازی قرار گرفتند. این چنین شرایطی خود ناشی از یک دوره خرابکاریهای رهبری حزب توده در جنبش انقلابی مهینمان بود.»
ولی به ناچار شوروی سابق برای نخستینبار در زمان صلح با غرب و دوران به اصطلاح «جنگ سرد» در یک هدف اجرایی مشترک قرار گرفت و آن کنار گذاشتن پادشاه فقید ایران بود!
کمونیستها بنام و همگام با واپسگرایان اسلامی
کمونیستها آرزوها و خواستههایی را که بیش از نیم قرن در خواب هم تحقق آن را نمیدیدند، در این زمان انجام آنها را یکی پس از دیگری ناظر بودند. از جمله انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور بدون ایجاد سازمان اطلاعاتی جایگزین در روزهایی که مملکت از هر نظر بیش از همیشه به یک نهاد اطلاعاتی قوی نیاز داشت؛ آزادی زندانیان سیاسی که از کارگردانهای جنگهای خیابان و از فرماندهان گروههای مهاجم تروریستی و آموزشدیدگان فلسطینی بودند؛ تشویق به اعتصابات وسیع کارگری و کارمندی توسط عناصر روشنفکر ضدملی ولی به ظاهر ملیگرا.
• کمونیستها بیش از قشریون مذهبی گلوهای خود را از «لااله الاالله» و «الله اکبر» پاره کردند و به موازات تغییر چهرهی سیاسی، چهرهی فیزیکی خود را نیز با ریش و عبا و عمامه تغییر داده و در اعماق مبارزات روحانیون و طرفداران آنها سنگرهای کمونیستی خود را با شعارهای داغ و ابتکاری مذهبی مستحکم کردند. – فکر ارتش ۲۰میلیون نفری که از طرف خمینی اعلام شد، درواقع تبلور همان افکاری بود که زیربنای یکی از هدفهای غرب را برای جنگهای چریکی و مردمی- مذهبی علیه کمونیستها تدارک میدید؛ اما… |
کمونیستها با دید سیاسی مملو از تجربیات دهها سال مبارزات و با توجه به اشتباهات خود در دوران نخستوزیری محمد مصدق از موقعیت استفاده کرده و بدون هیچ قید و شرطی در لابلای حرکت مذهبیون واپسگرا، سطح مبارزات قشریون را از مدیران و کاربهدستان سیاسی و تشکیلاتی پوشش دادند و شکل دادن عملیات خشونتآمیز و مبارزات خیابانی و سنگربندی و ساخت و کاربرد کوکتل مولوتفهای آتشزا را به نام قشرهای مذهبی رهبری کردند. کمونیستها بیش از قشریون مذهبی گلوهای خود را از «لااله الاالله» و «الله اکبر» پاره کردند و به موازات تغییر چهرهی سیاسی، چهرهی فیزیکی خود را نیز با ریش و عبا و عمامه تغییر داده و در اعماق مبارزات روحانیون و طرفداران آنها سنگرهای کمونیستی خود را با شعارهای داغ و ابتکاری مذهبی مستحکم کردند.
بنام و همگام با واپسگرایان اسلامی، ارتش ایران را که اعلام بیطرفی کرده بود، تسخیر کرده و بزرگترین ضربهای را که تا کنون حتی در دوران جنگهای بینالمللی نیز به هیچ ارتشی تحمیل نشده است، بر ارتش شاهنشاهی ایران وارد کردند. صدهاهزار انواع اسلحه از کوچک و بزرگ در سطح شهرها توزیع و پراکنده شد. کمونیستها از این رویداد که برای آنها و طرفداران آنان بیشتر به خواب و خیال شبیه بود، بهرهها گرفتند و بر انبار ذخایر نظامی خود آنچه توانستند افزودند.
بنابراین کمونیستها در آن دقایق حساس بنا بر برنامه از پیش تدوینشده، ارتش ایران را غارت کردند و در نتیجه ارتش را از قدرت نظامی و عملیاتی ساقط نمودند. نابودی ارتش عظیم و منظم ایران که درواقع یک پایگاه تدافعی و ارزشمند در مقابل تجاوز شوروی کمونیست بود، یک فاجعه محسوب میشد که حتی غرب هم در تدارک این نابودی دخالتی نداشت و این یک پیشدستی از سوی کمونیستها بود.
نظر آمریکا و متحدین غربی آن بر این بود که تنها تسلیح گروههای مذهبی که با کمونیستها مخالفتهای اصولی و فلسفی دارند میتوانست جوابگوی مبارزات و جنگهای نامنظم کمونیستها باشد و از آنجا که روحانیون از یک فلسفهی مذهبی ضدکمونیستی پیروی میکردند، به گمان غربیها، بالقوه میتوانستند با اعتقاد مسلمانان به اصل «جهاد» و «مرجعیت تقلید»، یک نیروی مذهبی فوقالعاده ارزشمندی برای مبارزه علیه گسترش کمونیسم فراهم آورند. فکر ارتش ۲۰میلیون نفری که از طرف خمینی اعلام شد، درواقع تبلور همان افکاری بود که زیربنای یکی از هدفهای غرب را برای جنگهای چریکی و مردمی- مذهبی علیه کمونیستها تدارک میدید.
اما ذهنیت منفی و تنفر روحالله خمینی و روحانیون همراه با او از ارتشیان ایران چنان غلیظ بود که حتی خانوادههای نظامیان نیز از هیچ نوع بیاحترامی و هتک حرمت مصون نماندند. دشمنی و کینه و حس انتقامجویی آخوند نسبت به افراد و کادرهای نظامی و انتظامی و نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران به حدی بود که برای تحقیر و خفّت دادن به آنان افراد بدسابقهای را که سالها در مکتب فلسطینیها آموزش خیانت و جنایت دیده بودند به فرماندهی در ردههای بالای وزارت جنگ بر افسران ارتش که بیشتر آنها عالیترین دانشگاههای نظامی جهان را با موفقیت به پایان رسانده بودند، گماردند.
خمینی با هدایت و سفارش عوامل کمونیستی، افراد غیرصالح و دزدان حرفهای و آدمکشان را به عنوان کمیتههای انقلاب و سپس پاسداران انقلاب اسلامی مأمور کنترل و تصفیهی افسران و درجهداران نیروهای انتظامی و ارتش نمود تا کمی بعد نوبت به تصفیهی خود آنها برسد.
خمینی ارتشیان شریف ایران را وادار کرد تا از برابر یاسر عرفات، یک بیگانهی تروریست، برخلاف تمام شئونات و آیینهای نظامی رژه بروند.
خمینی همراه با کلیه هملباسان خود از جمله آیتالله محمود طالقانی معتقد بودند تصفیهی ارتش و محکومیت نظامیان و اعدام مستمر آنان چون به نام اسلام و خدا انجام میشود پس مورد تأیید خود نظامیان نیز هست.
شگفتا که در غرب و در تمام کشورهای مدافع حقوق بشر که تا قبل از فاجعه ۲۲ بهمن، ایران را یک زندان بزرگ و پادشاه فقید ایران را ناقض حقوق بشر معرفی میکردند، در این زمان نه تنها از پایمال شدن حقوق انسانی هزاران ارتشی بیگناه و وطنپرست واکنشی نشان ندادند بلکه به کشتار و اعدام آنها کوچکترین اعتراضی نیز نکردند.
*دکتر منصور کشفی زمینشناس نفت و کارشناس انرژهای فسیلی ساکن ایالت تگزاس در آمریکاست. وی ۳۵ سال در این عرصه تدریس و فعالیت مشاوره و پژوهشی داشته و مطالب زیادی از وی در مجلات معتبر جهان منتشر شده است. دکتر منصور کشفی از کارشناسان «پروژه ققنوس ایران» است.
خوب است که حق و باطل را با هم قاطی نکنیم، مگه شیخ عباس قمی تاریخ نویس بوده که از نقل او در مورد امام حسین می نویسی؛ ارتام؛واقعا متاسفم!!!!!
با درود به دوستی با نام «رستم ایرانی» ما البته یک رستم داریم و آن ایرانی است و این پهلوان جنبه اسطوره ایی یا به آلمانیMythos دارد و تاریخی نیست چون مدرکی در باره آن وجود ندارد. در مورد تاریخ اینکه کسانی که ماموران جمهوری اسلامی هستند و کتابی به نام تاریخ می نویسند و در آن درج می کنند, طبق گفته شما [در زمان ساسانیان در تمام فلات ایران شاهان عرب حکمرانی می کردنند] باید بدون شک و تردید آنرا رد کرد۰ پیش از حمله اعراب به سرزمین ما آنها کسانی بودنند که یا در Arabia Felix (یمن امروزی) و یا اینکه در حجاز زندگی می کردنند.دیگر اقوام در فلات ایران ایرانی بودنند. حتی بابلی ها که باسابقه ترین تمدن را دارند و همچنین سومری ها قوم ایرانی (آریایی ) بودنند . اینرا دکتر جهانشاه درخشانی از دانشگاه ایروان ارمنستان با دلیل و مدرک ثابت کرده است. ولی در باره دروغ نویسی در تاریخ چیز تازه ایی نیست. چند دروغ که تاریخ نویسان عرب در باره ما ایرانیان نوشته اند چنین است: ایرانیان قدیم به احترام به خانه کعبه و جدشان ابراهیم علیه السلام به زیارت بیت الحرام می رفتند و بر آن طواف می بردند و آخرین کسی که از ایشان بزیارت حج رفت ساسان پسر بابک جد اردشیر بابکان سر ملوک ساسانی بود. ایرانیان از روزگار قدیم بر سر زمزم زمزمه می کرده اند. همین ساسان پسر بابک دو آهوی طلا و جواهر با چند شمشیر و طلای فراوان هدیه کعبه کرد که در چاه زمزم مدفون شد.!!
«از مسعودی: مروج الذهب,پوشینه یکم رویه های ۲۳۱ تا ۲۳۷ »// هردوت Herodotus پدر دانش تاریخ می نویسد که آستیاگ Astyages پادشاه ماد بود و دختر خود ماندان Mandane را به کمبوجیه (کامبیز) که از خانواده نجیب و مطیع پارسی بود به زنا شویی داد. ولی مسعودی در مروج الذهب پوشینه یکم رویه ۲۲۵ می نویسد: گویند مادر بهمن از بنی اسرائیل!! از فرزندان طالوت بوده است. گویند وی بدوران پادشاهی خود بنی اسرائیل را به بیت المقدس پس فرستاد …
گویند مادر کوروش از بنی اسرائیل بود و دانیال اصغر !! دایی وی بود…) بعضی گفته اند که فارس پسر یاسور پسر سام ابن نوح بود و نیز نبطیان از فرزندان نبیط پسر یاسور پسر سام ابن نوح بوده اند این سخن را هشام ابن محمد از پدرش و دیگر دانشوران عرب روایت کرده است. اینها نمونه ایی بود از دروغ های تاریخ نویسان عرب که در باره ما ایرانیان نوشته تا مارا پست و زبون و بی فرهنگ جلوه دهند. ایرانیان متاسفانه دو چیز را از اعراب یاد گرفته اند دروغ و حسادت و ایندو بخشی جدا نا پذیر از ایمان شده و یک با ایمان (مذهب اسلام) ایندو را همراه خود دارد!!
میفرمایند ، تئوری توطئه دیگر ، حتی مابین عوام هم خریداری ندارد ، یعنی همان تبلیغ ، مثل کبک سر به زیر برف کردن روشنفکران زمان شاه ، که با نا دیده گرفتن توطّره مافیای کارتلهای غارت و پولشوئی و مفت بری ، غرب و شرق ، همان غرب و شرقی که درخت خمینیسم را در ایران کاشتند ، همان شرق و غرب که بازرگان و طالقانی و فدائی و مجاهدین خلق را برای سرنگون کردن حکومت مشروطه شاهنشاهی سکولار پهلوی ایرانساز را یاری رساندن ، مطبوعات و رسانه ها در اختیارشان قرار دا ند و امام ضحهاک انها را در غرب بنام گاندی ایران ، به افکار عمومی خود فروختند .
بایدن یعنی ایرفرانس فرانسوی که خمینی را آورد و بی بی سی انگلیسی ضدشاه که بلندگوی فرشته کردن مأمور انگلستان، خمینی نوکر الله انگلیسی بود.
اما شرایط کنونی یک تفاوت بزرگ با ۵۷ دارد و آن اینست که ارزش نفت از بین رفته است که از دلایل نازل شدن عمامه بسر از آسمان هفتم اروپا بود.
دلیل دیگر، کشتن مردم خاورمیانه از طریق خرافه-سازی و خرافه-باور-سواری است. امری که از سوی مأموران عمامه دار ادرار شتر فروش و چاه-کن جمکرانی، چوپانان گوسفند-پرور گوسفند-کش،شهید-سواران شهیدپرور جنگ-افروز، هر روز تبلیغ می شود تا چرخ های کارخانه های اسلحه سازی و کارخانه خروج سرمایه بدلیل جنگ به چرخش ادامه دهد.
پس از مأموران مجاهدین نوبت به مأموران حکومت ملایان رسیده که از«آزادی بیان عقاید» درکیهان لندن برای نشر دروغهای شاخ دار اربابانشان سوء استفاده کنند. یکی ازآنها مینویسد « طبق تحقیقات جدید در زمان ساسانیان در تمام فلات ایران شاههای عرب حکمرانی میکردند» واضافه میکند : (افسانه تغییر دین با شمشیر). ومأمور دوم درتأیید دروغهای اولی مینویسد : این گوشزدی بود که نباید تاریخ تحریف شود.
پیدا کنید تحریف کنندگان تاریخ را !
راه دور نروید!!!
هم اینک که فرستادن پول نقد دلار از سوی نفوذی های عمامه دار و ریشدار گربه نره ها و روباه های مکار انگلیسی و فرانسوی و آلمانی محدود شده است. این دزدان اروپایی درصدند تا با مقروض کردن ایران مبتلا به استعمار-الله های-اروپایی به بانک جهانی، ایران را در مسیر وارادت کاندوم اروپایی و کیت کرونای فرانسوی نمایند.
فرانسه ای که دست به دامن چین برای تامین نیازهای پزشکی اش شد تا از طمع شرکت های خصوصی فرانسوی در امان بماند.
اینست که بنگاه های شستشوی مغزی اروپایی، دائما شرکت های خامنه ای را کوبیدند که کیت کرونا را از کشور موفق در برابر کرونا، کره جنوبی، وارد کردند؛ و هم اینک با رضایت اعلام می کنند که ۴۵۰ هزار دلار کیت کرونا از فرانسه متلاشی شده با کرونا وارد شده است تا همانند کاندوم، پس از مصرف یکباره، این دلارها را به دور و به جیب گربه نره ها و روباه های مکار پیامبران رحمت و بهشت اروپایی بریزند.
صلوات بفرستید برای کیت کرونای فرانسوی ساخته شده در چین، شاید که شامل حال رحمت اللهی=ملایی قرار گیرید.
خمینی آمد،
شاه رفت،
با ایرفرانس با اسکورت میراژ آمد
با بدبختی و دربدری و ناامید شدن از غرب، آخر فهمید مصر عرب پذیرایش است
مرد و فلج شد و دیوانه شد ایرانی و عراقی و سوریه ای و یمنی و عربستانی
پول ایران غارت شد در املاک غربی و بانک غربی توسط عمامه و عمامه زاده و البته خائن موجسوار مبلغ ادرار-شتر، چاه جمکران، خمینی در ماه، اسیدپاشی، محرم و جنگ استعمار-چاق-کن
پول ایران و خاورمیانه غارت شد با فرستادن قاتل ضد حکومت عرب به کشورهای عرب و جور شدن بهانه برای غارت عرب با فروختن اسلحه
از لرنس عربستان تا خاخام عمامه دار ایران، خمینی، شرح وظایف ماموران استعمار و نتایج مخربش بر خاورمیانه آشکار شده است.
رستم ایرانی به موضوع مهمی اشاره کرده است. اکثریت ایرانیان نه فقط چهار صد سال بعد از سقوط ساسانیان، بلکه تا زمان ظهور صفویان، زرتشتی بودند. حتی تا زمان قاجاریه ، بسیاری مناطق اصفهان یهودی و یا زرتشتی بودند
برای حکومت عباسیان ، مانند هر سلسله دیگر، فرقی نمی کرد که مردمان تحت حکومتشان چه دینی دارند.مانند هر حکومتی، تنها دغدغه، اخذ مالیات بود، مالیاتی که اخذ می کردند کمتر از مالیات ساسانیان بود. در حکومت ساسانیان ، سیستم شدید کاست طبقاتی و سرکوب مذهبی وجود داشت.
در حکومت فاطمیان مصر نیز ، اکثریت جمعیت مصر مسیحی بودند و هم اکنون نیز جمعیت مسیحیان آن کشور ۲۰ میلیون نفر است.
ضمنا، بدون استثنا همه نامهای درخشان تاریخ ایران در عرصه های علم و فلسفه و هنر و ادبیات و شعر و نجوم و طب و معرفت و ریاضیات مربوط می شود به دوران پسا ساسانیان تا روی کارآمدن حکومت وحشی صفویان و تحمیل تشیع به ایرانیان به ضرب شمشیر آخته شاه اسماعیل صفوی.
بعد از صفویان تا همین امروز دریغ از یک نام درخشان.
این به معنی طرفداری از اعراب نیست. فقط گوشزدی بود که نباید تاریخ تحریف شود، ضمنا تئوری توطئه حتی در بین عوام نیز دیگر خریداری ندارد.
چه خوشتان بیاید و چه ناراحت شوید .
باید یک واقعیت تلخ را با صدای بلند فریاد بزنیم :
نیروهای حاکم بر کشور ایران ( حکومت ولایت وقیح خمینی – خامنه ای ) اقلیتی هستند بسیار منسجم و قدرتمند .
ومخالفین رژیم ملاها ( جمهوری خواهان و سلطنت طلبان و مشروطه خواهان و……) اکثریتی هستند ، بسیار متفرق و بهم ریخته که گاهی دشمنیشان نسبت به یکدیگر ، بیشتر از دشمنیشان نسبت به حکومت اسلامی میباشد .
به همین دلیل اگاهان و خبره ها و دانایان معتقدند ، در صورت ادامه این وضعیت ، حکومت حاکم ملاها ، برای چهل سال دیگر هم بر کشور تسلط خواهد داشت .
سوال – در بین مخالفین حکومت اسلامی
دشمنی جمهوری خواهان نسبت به سلطنت طلبان بیشتر است یا بر عکس ان ؟
سوال – دشمنی این دو تفکر نسبت به هم بیشتر است ، یا انها نسبت به حکومت اسلامی
جواب – چون دشمنی سلطنت طلبان و ملیون و مجاهدین و…..نسبت به هم بیشتر از دشمنی انها نسبت به ملاهاست و تا ابد قرار است که اینگونه باشد ، پس باید نتیجه گرفت که :
تا سالهای سال و تا ادامه این دشمنی ، خیمه نحس ملاها و آخوندها عرب زده و سواری انها بر این موج ، در این سرزمین اهورایی پا بر جا خواهد بود .
Friedrich Nietzsche می گوید:« نقص های ما (پارسی آن کاستی های ما) بهترین آموزگار ما هستند ولی ما در برابر بهترین آموزگارمان ناسپاسی می کنیم» منظور ایشان آن است که ما از کمی و کاستی مان یاد نمی گیریم. در ۱۴۰۰ سال پیش دین وارد حکومت شده بود.اردشیر نخستین شاه ساسانی که قدرت را از دست شاه اشکانی [اردوان] در سال ۲۲۶ میلادی بیرون کشید چون از خانواده ایی شاه-روحانی و مومن به آئین پرستش آناهیتا بود, دین را وارد حکومت کرد که بقیه شاهان ساسانی هم آنرا ادامه دادند. از آنجا که حکومت دینی فساد را با خود همراه دارد باعث شد که تازیها بر ماچیره شوند و غیره…
در زمان پادشاهی رضا شاه دین در ایران بسیار کمرنگ بود ولی در زمان محمد رضا شاه دوباره مذهب اسلام [۱] رنگ گرفت در اینباره کتاب و نوشته زیاد است و حتی عکس و ویدئو هم می توان در باره آن دید۰ حسینه و سینه زنی و قمه زنی بر قرار بود. عکس هایی از شاه هست که سیاه پوسیده و به سوگ امام حسین نشسته. برای شما بنویسم که این امام که شاه در ماه محرم در سوگ او می نشست در باره ما ایرانیان چه گفته: «ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد, زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.» منبع سفینه البحار برگ ۱۶۴ نوشته حاج شیخ عباس قمی! به هر حال به گفته Confucius :«هرکس که یک اشتباهی را انجام داد و آنرا تصحیح (پارسی آن بهسازی) نکرد اشتباه دومی انجام خواهد داد»
[۱] اسلام دین نیست چون دین واژه پارسی است و از دئنا (وجدان) می آید. اسلام یک طریقت است که به آن مذهب باید گفت!
ما به ۱۴۰۰ سال پیش چه کار داریم؟ در آن زمان طبق تحقیقات جدید در زمان ساسانیان در تمام فلات ایران شاههای عرب حکمرانی میکردند و سکههای عربیشان در دست است. سرداران و سربازان “ساسانی” در کنار عربان مسلمان بر علیه دیگر “ساسانیان” جنگیدند (در آن زمان پاسپورت و ملیت ایرانی در کار نبود، امپراطوری ساسانی چند ملیتی بود) و تا ۴۰۰ سال اکثریت کشور زرتشتی بود (افسانه تغییر دین با شمشیر).
بسیار جالب هست این مقاله فقط از ان آقای چت روم پالتالک خواهش میکنم امشب این مقاله را به نام نویسنده که زحمت کشیده و نوشته و تحقیق کرده است بخواند نه اینکه به نام خود مصادره کند چون ایشان مقالات آقای محمدی و مصدقی را هم مصادره و به نام خود در چت روم پالتالک به خورد خلایق میدهد اول نام ایشان اس اس میباشد .
پاسخ این چراها را باید از آقای جمشید کشفی رابط بین شاه و اسرائیل پرسید که شوربختانه ایشان اکنون سالهاست که روی در نقاب خاک کشیده اند. اما بیجا نیست آقای منصور کشفی به این سوآل پاسخ دهند که چرا جزیرۀ ثبات منطقه بقول کارتر، یکباره بی ثبات شد؟ چگونگی بی ثبات شدن جزیرۀ ثبات را باید از مقالۀ فردی مجهول به نام احمد رشیدی مطلق در اطلاعات پی گرفت که این روزنامه بدون هیچ مقدمۀ قبلی اقدام به درج مقالۀ جناب رشیدی که در آن بدون هیج مقدمۀ قبلی به خمینی توهین شده بود، پرداخت. خمینی که لااقل ۱۴ سالی بود که از او خبری و اثری نبود و پس از درج آن مقاله به ناگهان ملاهای قم را در واکنشی شدید در مقام رهبری جنبش ضد سلطنت قرار داد. اولین نماز انقلاب در قیطریه را یادآور میشوم. آتش زیر خاکستر آن مقاله چگونه آتشی بود؟
۱- تمایل شاه به همکاری با اعراب و بخصوص مصر ۲- بخطر انداختن موقعیت اسرائیل در برابر اعراب.
به نظقهای شاه در حمایت از حقوق فلسطینی ها، افزایش قیمت نفت در اوپک، شعار های شاه در مورد استفاده از نفت برای گسترش صنایع و نهایتاً در تعقیب سیاستهای تمایل به مصر و اعراب و اجازۀ عبور محرمانۀ هواپیماهای شوروی از خاک ایران جهت رساندن تجهیزات نظامی به مصر که سبب عبور برق آسای ارتش مصر از کانال سوئز و پیشروی در صحرای سینا شده و ارتش اسرائیل را به تسلیم واداشت. متعاقباً روابط سیاسی بین ایران و مصر دوستانه شد و بهمین علت بود که انور سادات شاه را برادر خطاب کرد و هنگامی که هیچ کشوری حاضر به پذیرش شاه نبود، سادات از او پذیرائی شاهانه بعمل آورد و از هیچ گونه کمک و کوششی در معالجۀ شاه دریغ نکرد. آیا اسرائیل انتقام کمک شاه به سادات را نگرفت و آمریکا و انگلیس در راستای خواست اسرائیل قرار نگرفتند؟ در این ۴۰ سال گذشته چگونه اعراب هست و نیست شان را از ترس حکومت ملاها صرف خرید اسلحه کردند و چه کشورهائی بار خود را نبستند؟
راستی هیچ توجه کرده اید شاه فقید پنجاه سال پیش حال و روز این روزهای کره زمین را پیش بینی کرده بود و میگفت منابع فسیلی برای سوزاندن نیست.یعنی شاه با گران کردن نفت و به صرفه نبودن سوزاندن منابع فسیلی به همه کره خاکی منفعت میرساند، و اگر برنامه های او پیش میرفت ،امروز همه دنیا گرفتار معضل آلودگی محیط زیست و گرمایش زمین نبود.اما حیف که هیچکس در دنیا در آن زمان قدرش را ندانست.
گرچه مقاله ای است بسیار جالب، ولی به غیر از چند مورد چیز جدیدی در آن نبود! تنها نتیجه گیری اخلاقی ایکه میشود از این مقاله گرفت این است که که صحتی است بر آن عقیده و یا گفته عامیانه بسیار کهنی که اینگونه میگفت، میگوید و خواهد گفت: ” کار کار انگلیسی هاست!” ?… ولی هیچکدام از این دلیلها نمی تواند دلیل سکوت قسمت بزرگی از جامعه تحصیل کرده و در حال رشد آنزمان ایران توجیه نماید به غیر از شکم سیری، نادانی، جهل، جهالت، بی دانشی ( در عین تحصیل کرده گی)، بی معرفتی، بی خردی، بی خبری، ناآگاهی، بی اطلاعی، ندانستن؛ باعث از وقوع افتضاح ۱۳۵۷ باشد. از ماست که برماست! و خود کرده را تدبیر نیست!
موضوع فقط پیشرفت سریع ایران به تنهایی نبود ،بلکه ایران مانند ژاپن در آسیای جنوب شرقی موتور توسعه کل خاورمیانه میشد.
حال تصور کنید خاورمیانه توسعه یافته با منابع سرشار طبیعی و موقعیت فوقالعاده استراتژیک.
اما در عوض امروز خاورمیانه عقب افتاده و غارت شده میباشد.
این بزرگترین دلیلی بود که غرب اجازه داد ایران به بغل کمونیست بیفتد.(عقب ماندگی خاورمیانه)
باتشکر بسیار از دکتر منصور کشفی .
اول : بر رسی دقیق و عالی چگونگی سرنگون کردن دولت مشروطه شاهنشاهی پهلوی ایرانساز بدست امریکا و اروپا .
دوم : هموطنی با نام برای در خلاء قرار دادن مطلب پر بار و اموزنده برای هر ایرانی ، میگوید .
( با خواندن متن بالا ما حالا کاری از دستمان ساخته نیست, فقط می توانیم غصه بخوریم که چرا اینطور شده. )
هموطن ، جناب ارتام ، ۱ – ایران سرزمین و کشوری به سن و سال امریکا و انگلیس نیست که با اینگونه ضربه ها از صفحه تاریخ روزگار خذف شود .
۲ – ایران دوران بس فاجعه بارتر از دوران خیانت خمینی و بازرگان و سحابی و طالقانی و فدای خلق و مجاهدین خلق را پشت سر گذاشته و هچون سروی تنومند در تاریخ جهان ایستاده .
۳ – ایران همانگونه که در برابر تجاوز اسکندر مقدونی و حمله اعراب و اسلام و حمله چنگیز مغول و تاتارها و تیمورلنگها پا برجا و استوار مانده ، در برابر این دسیسه ، انگلیس و امریکا و روسیه و مافیای کارتلهای مفت بری استعمار و استسمار ، بیرون خواهد امد و با امکانات ، قرن بیست و یکم ، عصر اینترنت ، یا عصر هوشیاری ملل اصیل تاریخی همچون ایران ، دوباره ستاره درخشان جهان با فرهنگ غنی ایرانزمین خواهد شد .
( عالمی از نو بباید ساخت و ز نو ادمی ) : حافظ بزرگ .
با قیام همگانی و بر پایی مجدد حکومت مشروطه شاهنشاهی پهلوی ، به این مهم دست خواهیم یافت .
سراسر ایران ، پر است ، از بابک ها ، مازیارها ، رستم ها و سهراب ها و نداها و ستارخان ها و پویاها و ستار بهشتی ها ، که با خون خود در کل تاریخ این سرزمین تا به امروز گفته و نوشته اند .
چو ایران نباشد تن من مباد .
زنده باد ازادی . جاوید باد ایران و ایرانیت .
از یه طرف نویسنده گفته غرب مذهبی ها رو برای مقابله با کمونیست تقویت کرد امینی به قدرت رسوند بعد از یه طرف گفته شوروی در یک پروژه مشترک با غرب همکاری کرد خب اگه شوروی هم بازی بود چه دلیلی داشت غرب بخواد فشار بیاره برای مهار کمونیست تحت نفوذ شوروی که به قول نویسنده غرب باهاش توافق پیدا کرده بود
منکه نفهمیدم اخر کی پرتقال فروش بود
اعتقادی هم به تئوری توطئه ندارم چرا غرب باید بیاد حکومت متحد خودش که بهش پایگاه نظامی داده رو سرنگون کنه وضعیت اقتصادی اگر شاه بود بیشک بسیار بهتر بود اما قدرت نظامی خیر چون انسجام اترش شاه و انگیزه جنگیدن مثل ارتش عربستان بود با میلیاردها تجهیزات اما بی تحرک ضعیف برعکس کشوری مثل ترکیه با یک دهم بودجه نظامی عربستان و امارات هم در سوریه هم در لیبی بسیار موفق تر از اتحاد مصر و امارات عربستان عمل کرده اگر دخالت روسها نبود احتمالا حفتر به مصر پناهنده شه بود
ضمن اینکه ساختن چهره ای ضد غربی از شاه بیشتر به رویا شبیه هست تا واقعیت اگر غرب مخالف شاه بود چرا شاه هرگز مورد تحریم قرار نگرفت
پای این دو حکمت غارتگر را تا سواحل خلیج فارس باز کرده و شمال و جنوب ایران تصرف عدوانی کرده اند
و نانسی پلوسی عجوزه هزار داماد هنوز برای سلیمانی قاتل اشک میریزن و خواهان قله و قمع ملت ایران است
آقاجان, در اینکه استقرار حکومت صفوی را در این بازنگری, نادیده بگیرید مختارید… اما از بازگرداندن آیت الله بروجردی بهمراه سلام و صلوات حکومت وقت, نمیتوان سرسری گذشت…
سپاس از روشنگرى شما
بزرگی گفته :«تاریخ جهان تشکیل شده از مجموعه چیزهایی که می شد از آنها دوری کرد» با خواندن متن بالا ما حالا کاری از دستمان ساخته نیست, فقط می توانیم غصه بخوریم که چرا اینطور شده. کشورمان امروز دست سیدها* [سیه پوشان تازی] افتاده که اموال آنرا به یغما می برند و مردم معترض را در زندانها شکنجه می کنند و یا به دار می آویزند!
*سیدها نژاد تازی و به کسی می گویند که نسل او به بنی هاشم برسد و بنی هاشم هم تیره ایی از قریش است. سید فقط در بین شیعیان نیست بلکه در فرقه های سنی مانند حنفی, حنبلی, شافعی ,ملکی وجود دارد. ایرانشناسان آلمانی در کتابی به نام Die deutschen Iranisten نوشته اند که سیدها نژاد ایرانی ندارند. مردم ما در طول قرنها گول سیدها را خورده آنها را اولاد پیامبر می دانسته شانه و دست آنها را می بوسیده و به آنها خمس و زکات ( باج ) می داده اند. در به اصطلاح انقلاب سال ۱۹۷۹ کشور را به دست یک بیگانه به نام سید روح الله خمینی سپردند و غیره …
گروهای ضد ایرانی وحامی فتنه اسلامی ۱-روشنفکران ابله ۲ – روحانیان فاسد ضد ایران ۳ نمایندگان فرصت طلب۴ کمونیستهای مامور ۵- ادم کشان ایران فلستین ولبیی با هدایت وکمک اتحادی اروپاورسانهایغربی.
حقایقی انکار ناپذیر از بی وطنی مذهبیون ، کمونیستها ، و بظاهر ملیون ! که در یک اتحاد نا مقدس همراه با اربابان خارجیشان آتش به ایران کشیدند و هنوز هم چون کفتاران درنده دست از این ایران ویران کرده بر نمیدارند، و این جماعت به واقع در تمام دنیا از بی حیثیتی و جنایتکاری نظیر ندارند ! و همچنان امروز هم در پی ماله کشی و مزدوری استعمار و آخوند انگلیسی و روسی هستند !
در مورد نفوذ قدرتهای جهانی و رقابت و بازیهای سیاسی و ژئوپلیتیک آنان نه تنها در ایران بلکه همه کشورهای جهان در دوران جنگ سرد، تردیدی وجود ندارد. اما این مقاله توضیح نمی دهد که چرا در بین کشورهای اسلامی، فقط در ایران یک حکومت مذهبی برقرار شد.
از سویی دیگر این مقاله، ، در مورد عوامل تاریخی و فرهنگی و اجتماعی داخلی ،پایگاه و نفوذ تشیع اثنی عشری در میان بورژوازی شهرنشین، سیاستهای اقتصادی و فرهنگی مرکز گرایانه که منجر به فربه شدن وجسارت بیشتر بورژوازی شیعه گردید، نفوذ شیعه ایستها در دستگاههای امنیتیو اطلاعاتی، ساواک، ارتش، آموزش و پرورش، آموزش عالی، رادیو و تلویزیون و دیگر مراکز فرهنگی و همچنین تاکید بر هویت شیعه کشور ایران و مماشات و حتی توانمندی سازی قشر مذهبی و واپسگرا سالها قبل از شورش ۵۷، توضیحی نمی دهد و همه وقایع و تحولات مخرب اجتماعی و سیاسی و فرهنکی درونزا را یکسره به توطئه عوامل خارجی فرافکنی می کند.
آیا با تبعیت از استدلال این مقاله، می شود نتیجه گرفت که اگر آمریکا آخوندها را سر کار آورده، خود نیز باید آنها را ببرد و رژیم دیگری را سر کار آورد و مردم ایران ، بر خلاف دیگر مردمان، صرفا عروسکهای خیمه شب بازی هستند؟ خب کی قرار است آمریکا آخوندها را ببرد و دیگران را بیاورد؟
به نظر می رسد که عمامه بسرهای انگلیسی و غربی (ابردزدها و ابرجانیان)، در کنار قاتلان و جوجه دزدهای سپاه و بسیج بخش اعظم شیره ایران را کشیده اند و تنها گزینه موجود کنونی انتقام و انتقام از اروپاست.
و بهترین انتقام عملی، هدایت و سازماندهی مهاجرت دسته جمعی بدبخت شدگان خاورمیانه ای به کشورهای استعمارگر و خدعه گر اروپاییست.
لا اله الی الملاء
الملاء رسول الخالق الله (=استعمارگران، انگلستان و رقباء)
الله های شرقی و غربی، آدمکشان دزد صیغه-باز بهمراه سرباز صفرهای انتحاری حوری-باورشان در راستای غارت ایران و خاورمیانه سالهاست که ایران را جولانگاه جنایاتشان نموده اند.
اگرچه کمونیست اللهی های غربی به رهبری ماموران عمامه دار خادم، الله انگلیس-چاق-کن همواره ابتکار عمل را در دست داشتند و کمونیست اللهی های روسی را بازی می دادند و عمده ثروت های دزدیده شده و سود اسلحه فروشی جنگهایی که بین خاورمیانه ای ها راه انداختند به بانک ها و املاک کشورهای عمدتا انگلیسی ارسال شد و می شود.
مطلب بسیار خوبی است از نگارنده و همچنین کیهان لندن تشکر میکنم