مریم مؤذنزاده – در روزهای گذشته خبری در رسانهها منتشر شد و به تدریج بازتاب جهانی یافت که گویا بنیانگذار یک حزب ضداسلامی ساکن دانمارک به دعوت یک فعال اجتماعی سوئدی برنامهریزی کردهاند تا در مقابل مسجد مسلمانان در شهر مالمو در جنوب سوئد و در زمانی که آنها برای نماز جمعه گرد هم خواهند آمد، قرآن را به آتش بکشند. آنها پس از مواجهه با تهدیدهای مسلمانان افراطی، اعلام کردند که علاوه براین، کتاب قرآن را با خون و ادرار خوک نیز آغشته خواهند ساخت. در مقابل مسلمانان افراطی با تهدید به قتل و حتی تجاوز جنسی به اعضای خانواده آن فعال سوئدی، شهرهای سوئد را به آتش خواهند کشید. در نهایت هم دولت سوئد پا بر روی آزادیهای مورد تبلیغ خود گذاشت و مجوز این تجمع ضدمذهبی را لغو کرد.
آنچه آشکار است، دریک رویکرد خشونتبار همواره حقیقت پنهان مانده و قربانی میشود و انگیزههای طرفین خشونت نامشخص میماند.
در یکسو افراد یا گروههایی قرار گرفتهاند که اسلام را نه به عنوان یک راهی برای تعالی بشر بلکه یک تهدید برای آینده کشور و ملت خود میدانند، ولی بدون هیچ پشتوانه علمی و فرهنگی برای اثبات نظر خود روی به سوزاندن و توهین به عقاید و نظرات دیگران آوردهاند. در سوی مقابل هم اندیشمندان و عالمان حرفی برای دفاع از دین و آیین خود ندارند، پس میدان را به کسانی واگذار کردهاند که میخواهند چنین صداهای اعتراضی را با تهدید و خشونت مضاعف، در نطفه خفه نمایند.
بنابراین هیچکس نخواهد پرسید که اگر دین بطور عام و اسلام بطور خاص کارآمد بود و حداقل گروهی از جوامع بشری را در طول تاریخ به سعادت و زندگی بهتر و یا به آنچه در خود ادیان وعده داده شده میرساندند، آیا امروزه چنین اقدامات ضددینی مشاهده میشد؟ اگر مسلمانان و متدینین دلیل و استدلال علمی و پشتوانه فرهنگی قابل پذیرش داشتند، آیا نیازی بود که پاسخ خشونت را با خشونت دوچندان بدهند؟
تنها در یک مبارزه علمی و فرهنگی و رویکرد کاوشگرانه است که حقیقت پیروز خواهد شد و نگرانیهای همه طرفین برطرف شده و بشریت گامی رو به جلو در مواجهه با ادیان بر خواهد داشت.
این دقیقا همان حرکتی است که بروجردی، کاشف توحید بدون مرز سالهاست که در سختترین شرایط و سرکوب داخلی و خارجی و سکوت محض رسانههای مدعی آزادی، آغاز کرده و همچنان رو به جلو میبرد.
بروجردی میگوید قبل از هر اقدامیباید از خود پرسید کسانی که به نام پیامبران شناخته شدهاند و کتابهایی که به نام آسمانی معرفی و مقدس گردید، تا چه حد برای بشریت الطاف به همراه داشته است؟ بروجردی تاریخ را به گواه میگیرد و ذهن مخاطب را به آنچه در تاریخ چندهزار ساله ادیان ثبت گردیده، متوجه میسازد.
علت گرایش به پیامبران و یا ضدیت با آنها نه خیراندیشی افرادی که واکنشهای مثبت و منفی انجام میدهند و نه بدی آنها، بلکه ریشه در سیاست دارد و پای سنگربندیها و جبههگراییها و تسویه حسابها در میان است. درگیریهای سیاسی و منازعات فکری و مذهبی امری طبیعی است، ولی نکتهای که باید به خاطر داشت این است که خدمات رسولان در جوامع بشری به وسیله خرد جمعی و عقلای جامعه بررسی میشود. پیامبری که در طول چند دهه از عمر خود تبلیغ کرده و یک دین را گسترش داده است اگر از آن آیین او آثاری بجای بماند که در جهت اصلاح جامعه وقت باشد، بطور قطع تا تداوم نسلهای بعد هم سازنده و اثرگذار خواهد بود و نفس بشریت به آن احترام میگذارد. ولی اگر خلاف آن باشد، نه یک فرد یا یک گروه، بلکه قضاوت وجدان جهانی است که آن را رد میکند. پس مشکل در تئوری و ایدئولوژی بازمانده از یک پیامبر است که اکنون مورد نقد قرار گرفته و حاصل آن به شکل اهانت به آن دین دیده میشود.
علت اصلی بدبینی به انبیاء و ادیان همان چیزی است که در شرایع دینی از آنها بر جای مانده است چرا که امروز جهان تشنه صلح و عدالت است. حتی صلح هم زیرمجموعه عدالت است؛ عدالت یعنی آن بشری که ادیان میگویند اشرف مخلوق است، باید واقعا اشرف مخلوق بماند. چرا انسانی که در کتابهای مقدس دینی مورد تعریف خدا قرار گرفته و خدای معرفی شده در آن کتاب به آفرینش آن مباهات کرده، امروزه دچار گرفتاریهای مادی اعم از فقر و بیماری و جنگ و گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی شده و رو به نابودی میرود؟ پاسخ ادیان چیست؟ آیا بهتر نیست که اسلامستیزان و دینگریزان بجای صرف انرژی خود در راه خشونت ضددینی که پیامدهای تاسفبار دارد، این پرسش بنیادی را در راستای افشای حقیقت از دینمداران بپرسند؟ آیا شایسته نیست که رهبران دینی ضمن دعوت پیروان خود به پرهیز از خشونت متقابل، پاسخ چنین پرسشهای چالشی را حداقل برای پیروان خود ارائه دهند؟
انزجار از اسلام، درواقع نمادی از اعتراض به خشونت است، نفس بشریت از هر پیامبر و آیینی که قوانین شرع آن آکنده از کشتار، زور و استبداد بوده، بیزار است و این نفرت بهاندازه یک تاریخ طول خواهد کشید. پیامبری که شعار میداد «من مبعوث شدم شما را بکشم مگر که بگویید خدا یکی و بجز الله نیست» و با زور شمشیر به پیروزی رسید و مردم را وارد دین کرد و خلفای او نیز دین را وارد سیاست کرده و با تاسیس حکومت دینی و دستاویز قرار دادن مقدسات آن، جهانی را مورد حمله و کشتار و غارت قرار دادند، دین او نتیجهای بجز خشونت به بار نخواهد آورد.
نجات یک کشور و یا ملتی که آینده خود را مورد تهدید اسلام میبیند، در گرو چند اقدام نمادین و پیش پا افتاده مانند سوزاندن یا آلوده ساختن یک کتاب نیست بلکه چنین جوامعی نیازمند حقایقی هستند که بروجردی و کاوشهای او از بطن دین استخراج کرده و رونمایی کرده است.
وجدان و خرد جمعی یک جامعه آزاد و مترقی در قلب اروپا، نیازی ندارد که حقیقت را در پس پرده خشونت جستجو نماید. برای مثال بروجردی هزاران سند از متن همین قرآن مورد مناقشه درآورده و عدم تطابق بین آنچه ثبت شده و آنچه در عمل اجرا شده را مورد بررسی قرار داده و در کتاب شگرف «دائرهالمعارف ظهور» گردآوری و آماده انتشار ساخته است. ولی آیا سیاست جهانی که دین و علم را به بازی گرفته و از ابزار ثروت، قدرت و رسانه برای استثمار بشر بهره میبرد، اجازه خواهد داد که صدای بروجردی به گوش جویندگان حقیقت برسد؟ یا اینکه بروجردی را در بایکوت نگه داشته و اینگونه نمایشها را به راه میاندازند؟ چگونه میتوان باور نمود که مردم عادی که درگیر زندگی روزمره هستند و گرفتار بحرانهای اقتصادی و به ویژه بیماری کرونا شدهاند، با وجود اسلامهراسی فراگیر در جامعه، کار و زندگی خود را کنار گذاشته و به نمایش مسخره سیاستبازان پشت پرده بپیوندند که فقط در راستای منافع خود حرکت میکنند؟
مسلما آن روز که سیاستمداران به وجدان بشری احترام بگذارند و از سیاستبازیهای مافیایی دست بردارند، حقیقت آشکار شده و بشر نیازهای خود را برطرف مینماید و به صلح و سعادت خواهد رسید.
*مریم موذن زاده نماینده کاظم بروجردی است.
درود بر بروجردی، کاشف ☆توحید و وجدان☆بدون مرز، معلمی به واقع کبیر و انسان دوست و جان برکف که چنین بی ریا و شجاعانه یک تنه پنهانیهای ادیان را افشا نمود و سیاستبازیهای کثیف درون آن را برهمگان آشکارنمودکه نتیجه آن حفاظت دهی به خواننده مطالب ایشان در مقابل مزورین دینی وسیاسی است. که همین امر عامل اصلی بایکوت جهانی ایشان شده است!
درود بر اقای بروجردی مرد شریف