احمد تاجالدینی – هنگامیکه مبارزه بر سر منافع اوج میگیرد، به ندرت کسانی یافت میشوند که جانب اخلاق را نگهدارند. وضع دنیا در زیر پا گذاشتن اخلاق در هماوردیهای سیاسی بسیار بدتر از گذشته شده است.
در سدههای پیشین در دورانهایی که بشریت هنوز به عصر حقوق موضوعه پا نگذاشته بود، باورهای عمومی با اخلاق آمیختگی و رابطه بیشتری برقرار میکرد. این رابطه هم در هنجارهای رفتاری و هم در نتایجی که از عمل به هنجارها برای انسانها تصویر شده بود، نمود پیدا میکرد. این هنجارها در فرهنگهای مختلف و جدا افتاده از یکدیگر با هم تفاوتهایی داشت، اما هدف بخشی از این هنجارها قابل تحمل کردن زندگی طاقت فرسا و روشن نگاهداشتن شمع لرزان امید به فردایی بهتر بود. اخلاق در عرصه سیاست نیز مانند عرصه خصوصی مرزهایی داشت. فرمانروا یا شاه خوب آن بود که عادل باشد، به ضعیفان ظلم نکند و در داوریهایش جانب عدل و انصاف نگهدارد، خون بیگناهان نریزد و نان از سفره رعیت غارت نکَند. در فرهنگ دینی نیز احکام اخلاقی فراوانی در هشدار به اهل قدرت و سیاست وجود داشت که خدا را حاضر و ناظر بر رفتارهای خویش بدانند و از دورویی و ریا بپرهیزند. تا آنجا که به کشور ما باز میگردد، گنجینه بزرگ هنجارهای اخلاقی ، حکمت عملی و نظری در آثار بزرگان ادب ایران به ویژه فردوسی و سعدی بازتاب یافته است. مطابق با چنین هنجارهای اخلاقی اگر صاحبان قلم و قدرت و ثروت با انگیزههای شخصی و برای منافع فردی خلق را بفریبند و جانب انصاف را رها کنند و پاسدار جهل و فریب گردند، اگر فرمانروا هم باشند صلاحیت آنها زایل و قیام علیه آنها مجاز میگردد.
ماکیاولی و اولویت سیاست بر اخلاق در اداره دولت
ماکیاولی (۱۵۲۷-۱۴۶۸) مبتکر نظریه تفکیک اخلاق از سیاست و برتر شمردن حفظ قدرت سیاسی بر اخلاق در اداره دولت است. چکیده این نظریه آنست که فرمانروایان دو چیز را توأم میخواهند: یکی انکه مردم آنها را در حد عاشقانهای دوست داشته باشند و دیگر آنکه به شدت از آنها بترسند. به باور ماکیلولی در حکومتداری این ترس از قدرت است که بقای دولت را تضمین میکند و نه عشق مردم، پس آنجا که ضرورت ایجاب کند فرمانروا باید ملاحظات اخلاقی را کنار نهد و از توسل به خشونت و ترساندن رعایا برای حفظ قدرت تردید به خود راه ندهد.
سران و بنیانگذاران جمهوری اسلامی شیوه حکمرانی خود را بر اساس همین نظریه ماکیاولی استوار کردند و از نتایج آن نیز منتفع شدهاند: حفظ ۴۲ ساله قدرت به قیمت سرکوب ملت.
ماکیاولیسم تنها گریبان فرمانروایان را نگرفته است؛ بسیاری از روشنفکران و تحصیلکردگان و سیاستپیشگانی که به ارباب قدرت خدمت میکنند نیز در زیر پا نهادن اخلاق شریک فرماینروایان ستمکارند. روشنفکری که با قلمش دروغ پراکند، از رسانههای جمعی برای فریب افکار عمومی و رواج جعلیات بهره گیرد، در بیاخلاقی دست کمی از حکام بیدادگر ندارد.
در روزهای اخیر چند ورق بیارزش به نام «قانون اساسی دوران گذار» به وسیله روشنفکری که استاد دانشگاه معتبری است با ادعای وصایت از هنرمندی درگذشته و محبوب در رسانههای عمومی انتشار یافت. آنچه اهمیت دارد محتوای آشفته و ضعیف این اوراق نیست. دردآور آنست که چرا باید روشنفکران وارد بازیهایی شوند که هدف آن شکستن جام بلورین یکپارچگی ملت ایران است. جا دارد که روشنفکران در کنار خواندن آثار ماکیاولی، آثار فردوسی و سعدی را نیز مطالعه کنند، تا شاید درک وسیعتری از رابطه سیاست و اخلاق حاصل گردد.
این جناب دکتر همه چیز دان احساس کرده دیگر مثل قدیمها رسانه هایی مانند ب ب سی، رادیو فردا و…. نمیرن سراغش و مرتب باهاش مصاحبه کنن. احتمالا دانشگاه استنفورد هم ازش پرسیده که دکتر جان انگار دیگر تحویلت نمی گیرند. این بابا هم وحشت زده شده که نکنه شغل پر آب و نانش را هم از دست بدهد. ضمنا جناب دکتر از ته مانده انقلابیون ” هدف وسیله را توجیح میکنه ” است و یاد اون دوران افتاده و هول هولکی یه چیزی رو نوشته و گردن شجریان انداخته و………جناب دکتر با اینکارش میخواد دوباره رو صحنه بیاید. خاک بر سر اون دانشگاه بشه که این تیپ ها بشن استادش.