محمدرضا حسینی – دیپلماسی فعال اصولا با خواستها و جهتگیریهای ایدئولوژیک در تناقض است. جهتگیریهای ایدئولوژیک با سیاست سیاه و سفیدی به نام «با ما- بر ما» هماهنگی بیشتری دارد و به همین دلیل است که در پیچیدگیهای دیپلماتیک دست و پای خود را گم میکند. از این رو حکومت اسلامی در جهت سادهسازی، و یا بهتر بگوییم، سادهبینی مسائل حرکت میکند. طبیعی است که سادهبینی ایدئولوژیک باعث نمیشود که از پیچیدگی مسائل بغرنج جهانی کاسته شود بلکه باعث افزایش مشکلات و فشاری میشود که ناشی از عدم شناخت و برخورد درست با روابط پیچیده است. این مسئله را به روشنی با نگاهی به سیاستهای خارجی حکومت اسلامی در طول عمرش میتوان دید. هزینه عدم شناخت روابط پیچیده بینالمللی توسط حکومت را مردم، منابع طبیعی و سرمایههای ملی پرداخت کرده و میکنند.
حکومت اسلامی که زمانی تمام توشه و توان خود را هزینه کرد تا در مقابل ترامپ رئیس جمهوری پیشین آمریکا بایستد فقط به این امید که بایدن بلافاصله به برجام بازخواهد گشت، امروز، بدون اعتراف به غلط بودن محاسبات خود در صدد اقدام به یک سیاست غلط دیگر است؛ سیاستی که مانند تمام سیاستهای ۴۳ سالهاش به قیمت نابودی بیشتر کشور و مردم منجر خواهد شد.
اعلام رسمی سیاست استراتژیک نظام به سوی وابستگی به چین و روسیه از سوی خامنهای از یکسو، اعلام ابراهیم رئیسی مبنی بر اینکه گزینش او به دلیل نیاز به تغییر انجام گرفته از سویی و حمله سایبری به چند کشتی و ربودن یک کشتی بریتانیایی، دقیقا در روز تنفیذ ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی از سوی دیگر، همگی نشان از پایان سیاست فعلی و آغاز رسمی سیاست جدید مقابله با جهان غرب و افتادن بیشتر به دامان شرق دارد.
تحلیلگران حکومت اسلامی با تهدید کشتیرانی آزاد در مناطق بینالمللی احتمالا یا خطر توافق و همگرایی جهانی برای حمله نظامی را جدی نمیگیرند و یا اینکه از این روش برای جلب حمایتهای نظامی روسیه و چین استفاده میکنند. و البته اشتباهشان در آنجاست که نمیدانند چین و روسیه تا آنجا به منافع خود در ایران اهمیت میدهند که به منافع بزرگترشان با آمریکا و دیگر کشورها لطمهای وارد نشود.
این چرخش رسمی که به زودی چرت اتحادیه اروپا را پاره خواهد کرد نه تنها به معنای اعلام پایان برجام میتواند باشد بلکه یک دهانکجی از سوی حکومت به رقبای داخلی خود نیز هست؛ رقبایی که نگران سرنگونی کل نظام بوده و هرکدام راه حلی ارائه میدهند. گروهی خواهان تغییر سیاست خارجی و پس گرفتن شعار صدور انقلاب هستند و گروهی دیگرخواهان ایجاد یک انقلاب مخملی کنترل شده توسط حکومت برای دریدن پوسته ایدئولوژیک و حفظ هسته داخلی نظامی- امنیتی موجود (به شیوه شوروی سابق).
حکومت اسلامی سرگیجه گرفته است. بی اعتماد به بایدن که نمیتواند به برجام برگردد بدون آنکه موشکهای دوربرد و حضور مزاحم حکومت اسلامی در منطقه را نادیده بگیرد، در بنبستی گیر کرده که حتا نمیتواند به FATF (قوانین مربوط به پولشویی و منابع مالی تروریسم) و دیگر قوانین بینالمللی برگردد بدون آنکه موجودیتاش به مخاطره بیفتد. ناتوان از حل مشکلات اقتصادی جامعه است و خطر خیزش سراسری مردم برای سرنگونیاش را به وضوح احساس میکند. اینست که اکنون تنها مسیر ممکن را افتادن بیشتر به دامان چین و روسیه میداند؛ افتادنی که بدون تاراج کشور و سرمایههای ملی نمیتواند عملی گردد.
بهم ریختگی روانی بهترین صفتی است که میشود اوضاع فعلی حکومت را با آن تعریف کرد. این آشفتگی در همه ابعاد اقتصادی سیاسی و روانی حکومت مشهود است. علت عمده این آشفتگی و نابسامانی را در سه چیز میتوان دید:
دیدگاه غلط و ناتوانی در مدیریت
تحریمهای آمریکا
نفوذ اسراییل در سطوح بالای نظام
درباره دو مورد اول و دوم بیشتر گفته و نوشتهاند. اما درباره عامل سوم یعنی آشکار شدن نفوذ عوامل اسراییل در سطوح بالای نظام، کمتر.
عامل سوم توانسته تمام نظم روانی حکومت را بهم بریزد. از این رو همه مسئولین به یکدیگر با دیده شک و بدبینی مینگرند و نظام به نوعی بینظمی غیرارادی دچار شده است. به قول محمود احمدی بیغش عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی «رسوب وحشتناکی» در نهادهای امنیتی به وجود آمده است.
بدبینی بین مهرههای یک سیستم، باعث ناهماهنگی در کارکرد آنها و نهایتا به فلج شدن و از کار افتادن آن سیستم منجر میشود. بزرگترین ضربهی عوامل اسراییل در حکومت، ایجاد همین جوّ بدبینی و ناهماهنگی در سیستمی است که از ابتدا هم ناشیانه طراحی شده بود و خوب کار نمیکرد.
در سراشیب سقوط، فاصله دستاندازهایی که ماشین حکومت را نگران ساخته و می آزارد هر روز کمتر و کمتر میشود. اگر قبلا هر ده سال یکبار با موجی از اعتراضات مواجه میشد امروز به هر چند ماه یکبار رسیده و در صورت ادامه وضع به همین منوال در آیندهای نزدیک شاهد اعتراضات هر روزه و سراسری مردم خواهیم بود. دیگر نه سپر اصلاحطلبی به کارش می آید و نه ژستهای دیپلماتیک. هیکل فرسوده و نحیفاش عریان شده و این هیکل هیچکس را نمیترساند. مجبور است بدون فریب اصلاحطلبی و یا دروغ دیپلماسی با مردمی در افتد که خاطره درازمدتی از سرکوب و فساد و جنایاتاش به اشکال مختلف در ذهن دارند؛ مردمی که نه میبخشند و نه فراموش میکنند.
تحلیل کوتاه اما به اندازهٔ یک دائره المعارف گویای نکبتِ سر تا پای حکومت آخوندی بود.
کیش و مات!
بهترین روش مبارزه را در بیانات همیشگی شاهزاده رضا دیده و می بینم!
جمهوری اسلامی مثل یک دریاچه ای است که از سرچشمه ی اسلام ، آب می گرفت .
همچون داعش و طالبان که هدفی ندارند جز احیایِ مدینه النبی و صدراسلام و اجرا قوانین و اصول دین اسلام ، جمهوری اسلامی به رهبری خمینی و خامنه ای هم هدفی در سر نداشته است جز اجرای بدون تنازل اسلام .
طی ۴۲ سال مردم ایران شیر فهم شده اند که اسلام چیست و به همین دلیل اکنون اکثریت ایرانیان اسلام را کنار گذاشته اند .جمهوری اسلامی از همین مساله همیشه هراسان بود و حالا احساس می کند که سال ها است که آن چشمه خشک شده است .
به همین دلیل گروه های مافیایی جمهوری اسلامی در حال سایش و تخریب هم هستند تا نظم جدیدی برقرار شود .آنها می خواهند از منش و روش مافیای روسیه و حزب کمونیسم چین بیاموزند اما متوجه این مساله نیستند که تنها زمینه ی اشتراک جمهوری اسلامی با حزب کمونیست چین و مافیاهای روسیه در ضد امریکایی و ضدغربی بودن آنها است .هرچند اولیگراک های روسیه قصد تبدیل شدن به سرمایه دارهای غربی را دارند و حزب کمونیست چین هم به سمت ملی گرایی در حرکت است .
به همین دلیل در جمهوری اسلامی گسل های عمیقی ایجاد شده است .از یک طرف ایدئولوژی شهادت طلبی حسینی تبدیل شده است به سرنوشت ِ آشغال گوشت هایی چون قاسم سلیمانی و همدانی و فخری زاده .از طرف دیگر ایدئولوژی امام زمانی هم که قرار بود به بمب اتمی ختم شود ، تبدیل شده است به ترس از بمباران شدن مراکز هسته ای .حکومت عدل علی هم تبدیل شده است به دزدی های چند صد میلیارد دلاری و زندگی ِ هرزه وار توله های آخوندها و آدمکش ها و ماله کش های نظام در کشورهای غربی .
در این شرایط پول و قدرت و سرکوب حرف آخر را می زند .اما تا کی ؟ تا مدتی که مردم ایران انسجام کامل روحی و فکری خود را بدست آورند و با یک رستاخیز بزرگ اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هم جمهوری اسلامی را و هم اسلام را برای همیشه به گورستان تاریخ ببرند .بعد از آن اسلام دین اقلیتی ۱۰-۲۰ درصدی خواهد شد که برای بقا مجبور است عناصر تروریستی-جهادی و ظالمانه را از متون مقدسش حذف کند وگرنه باید مثل نازیسم و کمونیسم به آرشیو نکبت بار و ننگین بشر برود.