نجات بهرامی – با نگاهی به پایگاه اطلاع رسانی رهبر جمهوری اسلامی متوجه این نکته خواهید شد که وی حداقل ۵۰ بار در ارتباط با تکنولوژی نانو و موفقیت دانشمندان و جوانان انقلابی ایران در این صنعت سخن گفته و حتا بازدیدهای چندساعته از نمایشگاه دستاوردهای این صنعت انجام داده که در مقایسه با موارد و موضوعات دیگر، نشان از اهمیت بسیار بالای نانوتکنولوژی برای علی خامنهای دارد. به دنبال چنین نگاهی که رهبر جمهوری اسلامی به این بخش از تکنولوژی دارد، شاهد گزارشها و تلاشهای متعدد مسئولین کشور در ارتباط با چنین مقولهای نیز بودهایم. همایشها و سخنرانیهای متعدد برگزار شده و از طرحها و برنامههای فراوانی رونمایی شده است.
اما برونداد چنین صنعتی در زندگی روزمره مردم ایران چیست و تغییرات محسوسی که با شکوفایی دانش نانو در ابعاد و عرصههای گوناگون به وجود آمده، کدامند؟ گمان نمیرود اغلب شهروندان عادی ایران در انکار چنین تاثیراتی تردیدی از خود نشان دهند و یا بتوانند دستاوردی مشخص و معین و مرتبط با زندگی روزمره را به چنین صنعت پرطمطراقی نسبت دهند.
در این میان، ادعای قرار گرفتن در رده هفت کشور برتر در نانو در حالی مطرح میشود که جمهوری اسلامی از تامین کارت ملی شهروندان خود به خاطر ضعف تکنولوژی عاجز است و این مسئله به طنز مورد علاقه ایرانیان در شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. از طرفی با فرسوده شدن زیرساختهای صنایع مهم کشور، میزان هدر رفتن منابع دو چندان شده و کشور در حوزههایی همچون تامین برق با مشکلات بسیار جدی مواجه است. قطع مکرر برق در ماههای گرم سال که وضعیت کشورهای جنگزده و فاقد حاکمیت را در ذهن تداعی میکند، به اعتراضات مردمی منجر شده و مانند مسائل دیگر در حال تبدیل شدن به معضلی امنیتی است. درباره بیماری کووید۱۹ و رویکردهای جمهوری اسلامی در مواجهه با آن نیز شاهد همین نگاه برتریجویانه و مدعی علم و فناوری هستیم. حکومت در این بحران هم با هدف کسب درآمد و هم با اتکا به توهمات بزرگ مرتبط با ابرقدرتی در دانش و پزشکی و… جمعیت بزرگی از مردم را از واکسنهای آزمایش شده و استاندارد محروم کرد و هربار مدعی ساخت واکسن شد و در عمل تنها زمان بود که از دست رفت و جانها و زندگیهای پرشماری از شهروندان که مبتلا شده و به کام مرگ فرو رفتند.
در مورد مشابه دیگری هم چنین رویکرد گزینشی به مقوله دانش را از جانب رهبر جمهوری اسلامی میبینیم. خامنهای نسبت به حفظ مدارس استعدادهای درخشان با هدف مدالآوری دانشآموزان این مدارس در المپیادهای بینالمللی حساسیت ویژه دارد. او در دیدار با فرهنگیان در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۹۸ در بخشی از سخنان خود درباره مدارس «سمپاد» چنین گفت: «در همین رابطه، مدارس استعدادهای درخشان خیلی مهم است، نخبهپروری خیلی مهم است، مدارس استعدادهای درخشان نبایست تضعیف بشود، هرچه میتوانید اینها را تقویت کنید و جایگاه کشور در المپیادهای جهانی بایستی حفظ بشود» (تسنیم ۶ آبان ۹۸).
ویژگی اصلی این مدارس آزمون ورودی دشوار و پر از استرس آنها برای دانشآموزان، ایزوله کردن کودکان در محیطی متفاوت از مدارس عادی و پمپاژ دیوانهوارِ مواد درسی اعم از ریاضیات و… و برنامههای فشرده و طاقتفرسا برای مهیا کردن دانشآموزان جهت حضور در آزمونهای بینالمللی و شرکت در کنکور سراسری، آنهم با مجهز کردن بچهها به فنون «تست زدن» و تبحر در مقولات خاص و مختص المپیادهای جهانی است. از آنجا که حاصل چنین مدارسی در برههای از زمان درخشش ایران در المپیادهای گوناگون بود، حاکمان جمهوری اسلامی و در راس آنها علی خامنهای، خشنود از نتایج این مدارس بر حفظ و ارتقای جایگاه آنها تاکید کرده و حتا هنگامی که در سالهای اخیر وزارت آموزش و پرورش با استناد به مضرات جداسازی دانش آموزان و استرسهای فراوان آنها برای آزمون ورودی مدارس «سمپاد»، در صدد حذف این مدارس برای مقطع متوسطه اول بود، آنان که از این مدارس سود میبرند بللافاصله با استناد به حمایت تمامعیار رهبر جمهوری اسلامی، سد راه آموزش و پرورش شده و چنین برنامهای را ناکام گذاشتند. جمهوری اسلامی موفقیتهای دانشآموزان را مانند موفقیتهای ورزشی و هنری به اسم خود مینویسد!
از سوی دیگر، چنین اشتیاقی به به مدارس خاص در حالیست که اکثر دانشآموزان ایرانی حتا در پایتخت کشور در مدارس بسیار ناایمن و غیراستاندارد به تحصیل مشغول بوده و تراکم کلاسها و پایین بودن امکانات آموزشی عملا مانع عمدهای بر سر راه فرایند آموزش است. بیش از ۵۰ درصد مدارس کشور نیز نه به دست حکومت و دولت، بلکه توسط مردم و نیکوکاران ساخته میشود و بحران کمبود مدرسه و کمبود معلم در شهرها و مناطق محروم بیداد میکند. از زمان شیوع کرونا به استناد گفتههای مقامات دولتی بیش از ۳۰ درصد از دانشآموزان از آموزش آنلاین باز ماندهاند و جمعیت بیشتری از آنان نیز به خاطر ضعف زیرساختهای ارتباطی و اینترنتی و فقر خانوادهها، نتوانستهاند به حداقلهای کیفی در امر آموزش دسترسی داشته باشند.
مرور دو نکته فوق و تاکید رهبر جمهوری اسلامی بر حوزههایی خاص از دانش و بسیج قوای کشور در حیطههای محدود و مشخص و بیاعتنایی مفرط به آموزش همگانی و ملزومات عادی و نیازهای اساسی مردم در گوشه و کنار شهرها و مناطق کشور، یکی دیگر از شباهتهای حاکمیتهای توتالیتر را در ذهن تداعی میکند و خاطره تسخیر فضا توسط شوروی در عین گرسنگیِ بخش عمدهای از جمعیت آن کشور را زنده میکند. امپراتوری توخالی بزرگی که مردم را در رژهها و سخنرانیهای پرشور به هیجان وا میداشت و در عین حال همان مردم موقع بازگشت به خانههای خود ناچار بودند مانند گرگهای گرسنه همنوعان خود را در صفهای طولانی خواربار بدرند! علاقه اینگونه حکومتها به مطرح شدنشان به مثابه یک امپراتوری در همان حال که امکانات و قابلیتها و توان مالی و اقتصادی محدودی دارند، باعث گزینش چند حیطه محدود و پرهیاهو از جانب آنها و تمرکز همه امکانات کشور در همان حوزهها میشود و فراموشی بخشهای حیاتی دیگر؛ و دیری نمیگذرد که مصیبتها از هرسو نمایان شده و سیل مشکلات مانند سیلابی خواهد شد که از هر طرف جلوی آن را ببندی، از طرف دیگر جاری خواهد شد. ایران تحت سیطره جمهوری اسلامی در این روزها و سالها در چنین وضعیتی قرار گرفته است.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.