سنگ مزار روح‌الله زم با قیر مخدوش شد

1. استاد عزیز شما چه فکر کرده اید! اسلام و تشیع یک بیماری حیرت آوریست که تمام جسم و روح این آقایان و این خانمها را فرا گرفته. چیزی که موجود نیست یک وجدان فراگیر و یک شرف همه جانبه است. اینان فقط بین خودشان و بر سرخودشان که میآید فریاد میکنند. من البته بر انسانی ظلم بشود به عنوان بنی آدم و البته بی آنکه به آدم و حوا ایمان داشته یعنی هیومن و بشر اعتراض دارم و بر علیه آن برمیشورم. اما اسلام و تشیه و تسنن یکی ست شما به سخنان محمدحسن گرگین اشاره کرده اید و در مورد عنیمت گیری شهربانو دختر یزدگرد و تجاوز به او …اینان آن تجاوز را نه تنها محکوم نمی کنند بلکه مجاز و حتا واجب میدانند، اما بیرون آمدن یک تار موی زن را تجاوز به اسلامیتشان میدانند و باید بر صورت زنان و دختران اسید پاشید. این دین نانجیب را اینان رحمانی و حنیف می نامند! مرگ برشان باد. این آقای زم اگر ذره ای حتا شرف خانوادگی داشت اعلام می کرد که دیگر به دین بیشرفی گرذدن نمی نهد. یا کتابی مینوشت زیر عنوان: «چرا مسلمان نیست» اما این مسلمانان حتا یک نفرشان همچون یهودیان یا مسیحیان دست به چنین کاری نزده اند و حتما نخواهند زد! شما فغقط فکرش را بکنید که این دین ضد بشر وجود نمیداشت!

2. به آقای روح الله زم. آقای حجت الاسلام. شما و پدران شما ۱۴۰۰ سال است که بر قبور دیگر باشان دینی مدفوع میکنید! شما در برابر مدفوعیدن بر دخمه ی زرتشتیان و اینک بر رگورهاشان، و بر گور یهودیان و بر گور بابیان و بهائیان و مسیحیان سکوت کردید و هم بر تجاوز به دختران و پسرانشان و اجبار آنها به اسلام آوردن، حال فقط بر سنگ گور پسرتان که ناجوانمردانه کشتندش و ما همه را محکوم میکنیم به خود آمده اید. من اگر جای شما بودم عمامه و لباس مقدسم را آتش میزدم و نام خودم را به پیروز نهاوندی و ابن ملجم مرادی تغییر میدادم. شاید اگر روزی دختر پنج ساله تان را مسلمانان به غنیمت بگیرند و کنیزش کنند و بر او چنان روا دارند که بر شهربانو ساسانی روا داشتند شاید آن وقت در این مورد هم به خود بیائید و شیون و افشاءکنید. آقای حاج محمد علی زم ایکاش از محمدحسین گرگیج پشتیبانی کرده بودید.

Comments are closed.