به نام کلمه
از اصحاب قلم به قلمشکنان و منصبداران از سکهافتاده
تاریخ فرهنگی ایران
از منظومهی باستانی درخت آسوریک تا روزگار اسلامگرایی مولانا و سعدی، از الهینامهی عطار تا شعرهای مارکسیستی دهههای سی و چهل، از نیما تا شاعران پیشرو امروز، از همیشه تا هنوز ایران، گواه است که سرزمین ادبیات، فرهنگ و هنر، بیگزند از تاراج و مصادره است. صحابهی قلم متکثر اندیشاند؛ پس با جهانبینی و دیدگاههای مختلف، با وجود برخوردهای قهرآمیز حاکمیت، همچنان یک پیکره و یک گنجینهی عظیم و افتخارآمیز را تشکیل میدهند و آنچه از برخورد تعزیری با ایشان بر لوح تاریخ باقی مانده، جز رسوایی و روسیاهی نبوده است.
از گریز ناگزیر ناصرخسرو تا قتل عطار، از حبس خاقانی تا تکفیر پسر سینا، از شمعآجین کردن عینالقضات تا مثلهکردن منصور، از حبسیات فرخی؛ شاعر لبدوخته تا کاکل خونی میرزاده، از سینههای گلگون کیوان تا بدن شرحهشرحهی سلطانپور و حاجیزاده، همه و همه آیینهی بیزنگاری بود که میتوانست توبهنامهی شیوهی حکمرانی در برخورد با کاروان فرهنگ باشد.
اما نیاموختید که:
عشق یعنی «قلم از ناخن و دفتر از سنگ»
و نمیتوان به بادش فرسود.
نیاموختید و سبعانه مختاریها، پویندهها و فروهرها را به مسلخ کورچشمی و ارتجاعی خود بردید. دست از این روش منسوخ نشُستید تا امروز که اهتمام چهلسالهی شما بر حاکمیت تیغ، فشنگ و پوتین، نخبه و دانشجو، تودهی مردم و حتا نوباوگان مدرسهای را علیه خود علم کرده و همچنان به زدنِ گره کور به ریسمان آزادی اصرار دارید.
اینک میخواهید وزیدن باد خزان بر دفتر اوراق خود را باور کنید یا نه؛ اما آخرین هشدار به نوع برخورد شما با اهالی فرهنگ، اندیشه، به ساحت دانشگاه و مدرسه، در زبان آن زن سوسنگردی بود که با گویشی عاصی مقابل ظلمی عیان، آشکارا میگفت: «مظاهرات سلمیه، چرا آتیش میزنی؟ کاملاً سلمیه، چرا تیر میندازی؟»
ما به تأسی از کشتهشدگان راه آزادی کلمه اعلام میداریم: آخرین کسانی بودهایم که به زبان قلم با شما سخن میگفت؛ اما پاسخی جز شدتمندی سرکوب نشنیدهایم.
اکنون اگر چشم باز کنید، خواهید دید؛ این نسل جدیدی که پا به خیابان نهاده، محال است فرامین خودساختهی بنیادگرایانهی شما را برتابد؛ پس این لحظهی جدلی از شما میخواهد؛ با اعتراف به شکست تمامی آموزشهای ایدئولوژیک و دههها سانسور و سرکوب، در آستانهی این سپیدهدم محتوم، از حجم روسیاهی خود در شب تاریخ، کاسته و دست از ارعاب و بازداشت فرهنگسازان این مرز و بوم بردارید.
بدینوسیله، ما امضاءکنندگان این متن، نهتنها به دفاع از همصنفان خود، بهویژه آتفه چهارمحالیان، امیرحسین بریمانی، مونا برزویی و الناز آفاق که در ایام اخیر بازداشت شدهاند، برخاستهایم؛ بلکه با حمایت از تمامی جامعهی معترض، اعم از نویسندگان، هنرمندان، روزنامهنگاران، مترجمین، معلمان، دانشجویان، کارگران، فعالان حقوق بشر و… که در بیان مطالبات بهحق خود بازداشت شدهاند، آزادی بی قید و شرط این عزیزان و دیگر یاران اهل کلمه ازجمله آرش گنجی و کیوان مهتدی را مطالبه داریم.
بدنهی بزرگ ادبیات معاصر ایران
مهرماه سال قیام آزادی
نخستین امضاها (امضای این بیانیه ادامه دارد):
- محمدرضا حاج رستمبگلو
- سید مهدی موسوی
- بنیامین دیلم کتولی
- لیلی گله داران
- روناک فرجی
- رضا اکوانیان
- هوشیار انصاری فر
- هنگامه هویدا
- مهدی تدینی
- حسن محدثی
- هیلا صدیقی
- مریم جعفری آذرمانی
- علی ثباتی
- سولماز نراقی
- سپیده جدیری
- مازیار عارفانی
- افشین پرورش
- آرزو رضایی مجاز
- شمس آقاجانی
- مظاهر شهامت
- خالق گرجی
- صحرا کلانتری
- رضا روزبهانی
- سهند آدم عارف
- شهرام میرشکاک
- مهسا لطفی
- حنا حسن پور
- علیرضا توکلی
- احسان عابدی
- بهزاد بهادری
- میلاد زنگنه
- جلیل کرمانی تبار
- فریده اشرفی
- سپنتا انواری فر
- سینا سنجری
- هستی محمودوند
- الهام علی گردی
- فاطمه بکان
- گلاره ظفر
- مهدی رودسری
- پگاه هزاریان
- محمد امین سامان
- بهار قهرمانی
- مهرداد حسینی