سیمرغ (ایران) – بارها شنیدهایم که گفته میشود «شانس درِ خانه همه را میزند، اما آنکس پیروز است که در را میگشاید».

اینبار شانس درِ خانه ایرانیان را زده و مردم فرصتی تاریخی به دست آوردهاند تا بتوانند خود را از چنگال این حکومت اهریمنی رهایی بخشند و چنانچه تعلل کنند ممکن است تا دهها سال دیگر، چنین فرصتی برایشان مهیا نگردد. بطور معجزهآسا شرایط داخلی و بینالمللی چنان برای وقوع انقلاب مهیا است که شاید در ۴۳ سال گذشته چنین فرصتی برای ایرانیان پیش نیامده است. اگر بخواهیم این موارد را برشماریم کتابی خواهیم داشت با چند صد صفحه، اما خلاصه و چکیدهای از آن به شرح زیر است:
۱- روسیه: پوتین بهواسطه جنگ اوکراین، چنان درگیر مسائل حقوق بشری و تحریمهای گسترده و تقابل با غرب است که دیگر نمیخواهد به خاطر همسایه پردردسر خود که به خوبی میداند دارای حکومتی نامتعادل است، با غرب به جنگ برخیزد و دعوایی مجدد خلق کند. از سویی دیگر پوتین در شرایط فعلی نیاز مبرمی به حمایت کشورهای عربی در اوپک پلاس دارد و نمیخواهد یهودیان را که به صورت سنتی نفوذ و قدرتی در اروپا و آمریکا دارند از خود برنجاند، پس عطای جمهوری اسلامی را که منفور میلیونها ایرانی و کشورهای عربی است، به لقایش بخشیده و دیگر از آن حمایتی نخواهد کرد.
۲- چین: چین بهواسطه دوری فرهنگی و جغرافیایی از ایران، همانطور که در جنبشهای پیشین دیده شد، عملاً نمیتواند در امور داخلی ایران دخالت چندانی داشته باشد. چین چنانچه قصد دفاع از جمهوری اسلامی را داشته باشد نهایتاً بتواند به حکومت ایران لوازم سرکوب فروخته و یا از آن در مجامع بینالمللی حمایت لفظی کند که قطعاً عامل تعیین کننده و بازدارندهای برای وقوع انقلاب در ایران نخواهد بود، پس موافقت یا مخالفت چین در این انقلاب نقشی نخواهد داشت.
۳- فرانسه: فرانسه را شاید بتوان به عنوان اولین و اصلیترین حامی جمهوری اسلامی نام برد به گونهای که هنوز ارسال خمینی به ایران و تریبون دادن به او در نوفللوشاتو از اذهان ایرانیان بیرون نرفته است. اما امروزه ماکرون چنان دست به گریبان بحران اقتصادی و مشروعیت سیاسی است که دیگر قادر نیست طبق سیاستهای سابق خود گام بردارد و میبایست به موج انتقادهای حقوق بشری پاسخ دهد. قتل مهسا امینی چنان خشم و نفرت و همدردی در سطح بینالملل ایجاد کرد که هیچ خبرگزاری قادر نبود از آن بگریزد تا جایی که حتی مطبوعاتی که چندی قبل به عنوان طرفدار ماکرون شناخته میشدند، او را به واسطه دست دادن با جنایتکاری که دستش به خون هزاران ایرانی آغشته است به باد ملامت میگیرند و او را بهواسطه لبخندی که به رئیسی میزد مورد نقد قرار داده و از او درباره حقوق بشر میپرسند، همین امر موجب شده تا پارلمان فرانسه نسبت به جنبش شکل گرفته در ایران ابراز همبستگی کند.
۴- آمریکا: عملکرد ضعیف دولت بایدن در آمریکا و سطح بینالملل موجب شد تا سناریوی برجام و گسیل میلیاردها دلار پول به ایران بهم خورده و قوای سرکوب حکومت ایران مستهلک شود. بسیاری از ایرانیان که از خندههای مشمئزکننده محمدجواد ظریف به ستوه آمده و از پیغام و پسغامهای جان کری جان به لبشان رسیده بود، به پشتیبانی ترامپ و تیم وی شتافتند تا شاید او بتواند آنها را حمایت کرده و از شرّ این حکومت رهایی بخشد. ایرانیان که هنوز پشت کردن اوباما به مردم ایران را از یاد نبرده بودند، اینبار از همان ابتدا به بایدن و دولت او تاختند تا او را وادار سازند با مردم زجرکشیده ایران همراهی کند، که صدالبته در این راه بسیار خوب عمل کردند، به گونهای که سخنگوی کاخ سفید ناچار شد در برابر خیزش مردم واکنش نشان دهد.
۵- انگلیس: سقوط دولت بوریس جانسون و گسترش نارضایتیها از یکسو و درگذشت ملکه از سویی دیگر اوضاع داخلی انگلیس را دگرگون ساخت. دولت جدید مستقر شده در انگلیس میبایست همزمان با مشکلات جنگ اوکراین که بوریس جانسون در آن میانداری میکرده و آن را به پیش میبرد، به مشکلات اقتصادی و عدم مقبولیت پرنس چارلز و حفظ نهاد سلطنت بپردازد، تا مبادا شیرازه امور از کنترل خارج شده و کشور دستخوش ناملایمات شود. پس برای انگلیس حل بحران داخلی بسیار ارجح است به مسائل خاورمیانه.
۵– اتحادیه اروپا: اروپاییهایی که تا چندی پیش تلاش میکردند فشار حداکثری ترامپ را خنثی سازند تا بتوانند با جمهوری اسلامی وارد مذاکره و مبادلات اقتصادی شوند، امروزه در برابر فشار افکار عمومی ناچارند برای نقض حقوق بشر در ایران پاسخگو باشند.
۷- اپوزیسیون: از ابتدای انقلاب تا کنون، هیچگاه اپوزیسیون جمهوری اسلامی نتوانسته بود چنین همگام و همصدا علیه دیکتاتوری حاکم متحد شده و به پیش رود. اینبار و برای اولین بار و به دور از جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی، تنها بر یک هدف متمرکز شدهاند: رفتن جمهوری اسلامی.
۸- بحران اقتصادی: بحران اقتصادی گسترده در سالهای اخیر و عدم توانایی مهار آن از هر دو جناح راست و چپ حکومت، نارضایتیهای اقتصادی و حقوق بشری را برای اولین بار بهم پیوند داده و توانسته است هر دو گروه معیشتخواه و آزادیخواه را توأمان به خیابانها بکشاند.
۹- بحران جانشینی خامنهای: با توجه به سن بالا و بیماری خامنهای، میان مدعیان قدرت، کشمکشهایی آغاز شده که همین امر موجب میشود نتوانند در مقابل انقلاب مردم سیاست واحدی را اتخاذ کنند.
البته باید بیان داشت که مطالب گفته شده صرفاً مختصریست از وقایع پیش آمده و علاوه بر آنها، وقوع دهها دلیل دیگر که از حوصله این مقاله خارج است، باعث شده شرایط برای یک انقلاب رو به رشد و سکولار برای اولین بار و طی این ۴۳ سال فراهم گردد.
ایرانیان نباید این فرصت استثنایی را به هیچ عنوان از دست دهند زیرا از دست رفتن این فرصت علاوه بر اینکه موجب سرخوردگی جامعه میشود بلکه عواقب بسیار ناگواری به دنبال خواهد داشت.
اگرچه رئیس قوه قضاییه لفظی آشتیجویانه انتخاب میکند و همگان را به مذاکره فرا میخواند، اما پیداست که این سخنان صرفاً جهت آرام ساختن جامعه بوده و پس از فروکش کردن وقایع، به سراغ تکتک شهروندان این مرز و بوم رفته و انتقام خواهند گرفت. همانطور که از سخنان فرمانده کل سپاه پاسداران که در تاریخ ۱۸ مهر ۱۴۰۱ درباره این جنبش گفته بود: «سراغتان میآییم با همین جوانانی که میخواهید فریبشان بدهید.» مشخص است اینان اگر این اعتراضات را پایان دهند، جنایتی هولناک رقم خواهند زد، پس میبایست اینبار و برای همیشه این انقلاب را به ثمر رساند و وظیفه و مسئولیت تکتک ایرانیان است با تمام قوا و هرآنچه در توان دارند به میدان آمده و پیروزی را رقم بزنند.
اما برای پیروزی در این انقلاب چه باید کرد
شاید ایرانیان خارج کشور به اهمیت حمایتهای خود به اندازه کافی واقف نباشند. اما پیروزی این انقلاب به شدت وابسته به پشتیبانی و حمایت آنان است.
نباید فراموش کرد که در این شرایط خطیر، حزب دموکرات آمریکا در قدرت است، همان حزبی که مماشات آنان با جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست. رابرت مالی بهعنوان نماینده رژیم ایران در این مدت جز ریتوییت مطالب دیگران هیچ واکنش قابل تأملی انجام نداده و بیعملی وزیر امورخارجه آمریکا هم مؤید همین مطلب است که دولت فعلی آمریکا مانند اوباما و کارتر همان سیاست سابق را پی میگیرد. بنابراین ایرانیان خارج کشور از فضای باز سیاسی میبایست استفاده کرده و موج انتقادات خود را به سوی رابرت مالی بگیرند تا شاید بتوانند او را از این پست برکنار کرده و فردی جایگزین شود که حقوق بشر اولویت اول او باشد (آمریکا در رهبری جهان و همراهی اروپا و سایر کشورهای جهان اهمیت بسیار دارد).
همچنین باید به دولت آمریکا و سایر کشورهای دنیا فشار آورد همانطور که طالبان را به رسمیت نمیشناسند، نمایندگان جمهوری اسلامی را نیز به رسمیت نشناخته و آنان را به واسطه تضییع حقوق بشر مورد بازخواست قرار دهند. وظیفه و مسئولیت ایرانیان خارج کشور است تا دولتمندان آمریکا و اروپا را وادار سازند که انقلاب ایران را به رسمیت شناخته و دیگر با سران جمهوری اسلامی که مشروعیت/ حقانیت ندارند وارد مذاکره نشوند.
همچنین باید به سیاستمداران کشورهایی که در این سالها به بهانه تحریم، پولهای ایران را بلوکه کردهاند فشار آورد تا این پولها جهت حمایت از انقلاب و اعتصابات و آزادی مردم ایران هزینه گردد.
بایدن و دولت او بارها با ژست حقوق بشری درباره ارائه اینترنت ماهوارهای به ایرانیان سخن رانده و آن را به عنوان هدیهای به ایرانیان در بوق و کرنا کردهاند، اما هیچ اقدام عملی برای اجرایی شدن آن صورت ندادهاند و در اثر این سهلانگاری و عدم گردش آزاد اطلاعات، بسیاری از مردم سنندج در بیخبری و کمخبری قتل عام شدند. بر ایرانیان است تا دولت آمریکا را به چالش کشیده و اینترنت آزاد و گردش اطلاعات را از او بازخواست کنند بخواهند.
ایرانیان خارج کشور، فراموش نکنید که جوانان ایران و مردم این سرزمین سینههای خود را برای آزادی سپر کردهاند. در خیابان جان داده و آینده خود را به مخاطره انداختهاند. به چشمان مادران نگرانی بنگرید که فرزندانشان برای رسیدن به حقوق اولیه خود در مقابل گلولهها و باتوم جنایتکاران محکم ایستادهاند. مردم ایران هرآنچه با دستان خالی توانستهاند انجام دادهاند و حالا نوبت شماست تا بتوانید جهانیان را آگاه کرده و با خود همراه سازید.
ایرانیان خارج کشور، به ثمر رسیدن این انقلاب به حمایت شما بستگی دارد.