مهدی نوذر – در چهل و اندی سال گذشته با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی همیشه این موضوع به مردم خصوصا به طرفداران نظام القاء شده است که کل دنیا در صدد نابودی ایران و فرهنگ اسلامی است و این جمهوری اسلامیست که یک تنه در برابر هزار دشمن داخلی و خارجی ایستاده تا مبادا تمامیت ارضی ایران و جان و مال و ناموس ایرانیان در خطر بیفتد.
جمهوری اسلامی که یک حکومت ایدئولوژیک است ایدئولوژی را مبنای تصمیماتش قرار میدهد و از پیروانش تقاضا میکند که بر اساس آن ایدئولوژی زندگی کنند.
پروپاگاندای جمهوری اسلامی این مسئله را به پیروانش القاء کرده که «حکومت ضامن امنیت و زندگی شماست و اگر این حکومت سقوط کند دشمنان کشور را نابود خواهند کرد» تا با چنین دستاویزی مشروعیتاش را بین طرفدارانش تقویت کند.
جمهوری اسلامی از ابتدای شکلگیری استاد جعل حقایق و تحریف تاریخ بود . پروپاگاندای جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته به قدری توهم یک دشمن را در ذهن طرفدارانش تقویت کرده که بارها توانسته از همین ترفند استفاده کند و با ناامن کردن کشور مثل بمبگذاری در حرم امام هشتم شیعیان و یا حمله مسلحانه داعش در روز روشن در امنیتیترین مکان یعنی مجلس شورای اسلامی و نمایش برخورد قاطع و سریع نیروهای امنیتی خود با تروریستها این مسئله را القاء کند که ما ضامن سلامت و امنیت شما هستیم و اگربنا باشد روزی ما نباشیم شمایی هم وجود نخواهید داشت.
هانا آرنت فیلسوف آلمانی میگوید «یک ایدئولوژی میتواند از طریق به کار گرفتن تواناییهایش برای بسیج مردم به اهدافش دست پیدا کند.»
جمهوری اسلامی بحرانهایی را جعل میکند تا ترس میان شهروندان تزریق کند و آنها را با تلقین فکری اسیر خیال واهی عدم امنیت همگانی کند. یک نمونه عینی دیگر، حمله به شاهچراغ شیراز است. در شرایطی این اتفاق افتاد که مردم ایران علیه حکومت متحد شدهاند و در صدد سقوط آن هستند. به مردم اینگونه گفته شده که این حمله تروریستی توسط عناصر داعش صورت گرفته در حالی که بر همگان روشن است که این سناریو تکراری و نخنما توسط خود حکومت جهت القاء ترس و در خطر بودن امنیت ملی صورت گرفته است.
یکی از عناصر القاء ترس کاسبی با توهم امنیت ملی است که درواقع تئوری هانا آرنت را عینیت میبخشد.
بارها این جمله را از دهان علی خامنهای شنیدهایم که« ما در شرایط حساس کنونی هستیم» این رفتار فرصتی را به حکومت میدهد که با استناد به این مسئله و ناامن بودن کشور نیروهای سرکوبگر خود را قویتر کرده و هر اعتراضی را به وحشیانهترین شکل ممکن سرکوب کند.
جمهوری اسلامی را در مقایسه با حکومتهای گذشته ایران میتوانیم امنیتیترین و استبدادیترین حکومت تاریخ بشماریم. مثلا در دوران پهلوی ساواک نیروی امنیتی بود ولی رفتار و عملکردش در چهارچوب قانون تعریف میشد در حالی که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ورای قانون هستند و قانون را طبق مصلحت و صلاحدید خود نادیده میگیرند.
به عقیده من در جامعه فعلی ایران این استبداد را فقط نمیتوان به شخص خامنهای و استبداد ذاتی وی نسبت داد. یک حاکم دیکتاتور و مستبد اگر حامیان یا به عبارت دیگر بازوی اعمال زور نداشته باشد اصولا دیکتاتوری مفهوم و معنایی پیدا نمیکند و رهبر جمهوری اسلامی هم مستثنا از این قاعده نیست. هرچند شخص خودش علاقه وافری به استبداد رای و رفتار دیکتاتورمآبانه دارد ولی این طرفداران افراطی هستند که اجازه میدهند تا او به افکار مستبدانه خود جامه عمل بپوشاند.
در جامعه استبدادزدهای مانند ایران طرف حق و عدالت ایستادن بسیار کار مشکل و هزینهبرداری است همانگونه که در چهل روز گذشته شاهد هستیم هزاران شهروند که به دنبال آزادی و عدالت هستند با مهمترین داشته خود که جان است پا در عرصه مبارزه گذاشتند ولی یقینا اگر هر شهروند کمی بیاندیشد و برای بالا بردن آگاهی خود زمان بگذارد و از دادن هزینه آزادی نهراسد مطمئنا استبداد مذهبی حاکم به زبالهدان تاریخ خواهد پیوست.