فتنه در دانشگاه جرج تاون

- مسئله ما ایرانیان نه پادشاه و نه منشور است که تا حال ده‌ها بار آنها را خواسته و نوشته‌ایم.  بلکه یک نظریه سیاسی است که در آن ارکان مختلفی وجود داشته باشند، مانند یک پادشاه که خدمتگزار مردم و نه ارباب و فرمانده باشد. خصلت رعیت بودن هنوز در ایرانیان وجود دارد. وگرنه اینهمه ایرانی پادشاه مطالبه نمی‌کردند. امروز ما ایرانیان اگر پادشاه می‌خواهیم می‌بایستی مستدل آن را مطرح سازیم تا این اندیشه یک «آنتی تز» در برابر ولایت فقیه بشود.
- ما ایرانیان هیاهو و جنجال نیست بلکه فهم و شعور است که طبیعت هر انسانی است. اما آدم شدن به معنی فهم و شعور داشتن دیالکتیک خودش را لازم دارد.

دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ برابر با ۲۰ مارس ۲۰۲۳


چون که زاغان خیمه در گلشن زدند
بلبلان رفتند و ز آنجا تن زدند

نصرت واحدی – جمع کوچکی هشت نفری[۱] (نیمی‌ حضوری و نیمی‌ از راه اینترنت) در آستانه روز انقلاب اسلامی در دانشگاه «جرج تاون» در اتاقکی دور هم جمع شدند.

آنها نه پول، نه زور، نه مشروعیت و نه علم براندازی رژیم ولایت فقیه را داشتند. اما مدعی همبستگی برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه شدند. روشی که آنها ارائه دادند «تشویق صوری مردم به اتحاد و همبستگی میان گروه‌ها و افراد» بود. از همینجا معلوم می‌شود که این شعار پایهﻯ علمی‌ و عملی ندارد.

حال اینکه در درون کشور میلیون‌ها جوان عملأ با این رژیم ددصفت که تا دندان مسلح و دارای پول و زور و پلیس مخوف و زندان‌هائی مانند زندان‌های استالین و نظام فاشیستی هیتلر است، در حال مبارزه‌اند. مبارزه‌ای که دامنه آن به راستی اوجی بی‌سابقه داشت. اوجی که افتخار زنان و مردان آزادیخواه ایران در دنیا شد.

چنین عملکردی در ایران به راستی نه سزاوار تشویق صوری جمعی متفرق و به ظاهر متجدد بلکه لایق اندیشه و عملکردی علمی- تشکیلاتی است که از مدرنیته الهام می‌گیرد تا بتواند بربریت حاکم بر سیاست و فرهنگ ایران را از بن بزداید.

این جمع متفرق چه در گفتگوی میان خودشان و چه در منشورشان «مهسا» سخنی دربارهﻯ معترضین میلیونی درون کشور که نه اعتبار آنان بلکه افتحار ملّت‌اند به میان نمی‌آورند. اما در عوض شعار مبارزان را مانند شلیته‌ای روپوش هر سخنی می‌کند تا دروغ و معایب سخنور پنهان بماند. چنین کاری فقط سوء استفاده ابزاری از مبارزان بحق درون کشور است تا خود محور هر گردشی که میل دارند بشوند.

معمولأ هدایت هر جامعه‌ای از وظایف نخبگان مملکت است. آنها هستند که قوّهﻯ اتحادند. آنها هستند که به جامعه جهت می‌دهند. اما در این چهار دهه این نخبگان هرگز میدانی برای فعالیت خود نیافتند. به عکس دست‌های مرموزی آنان را به حاشیه راند تا جا برای نخبگان بدلی باز شود. بدلی‌هائی بی‌فکر با مقاصدی شیطانی که به وسیله دستگاه‌های تبلیغاتی ولایت فقیه و یا استکبار جهانی می‌توانند «سازمان» یابند.

امروز ایرانیان شاهد یکی از این به اصطلاح «سازمان‌ها» هستند که ناگهان با معصومه خانم‌های عیسی نفس خویش روگشائی می‌شوند تا برای این سرزمین به خاک نشانده شده متعّین آینده شوند. اما به قول مولوی در آن دیار دیگر جائی برای نخبگان و متفکران، ادبا و نویسندگان، هنرمندان و فیلسوفان باقی نمی‌ماند.

به واقع این تجمع هشت نفره نمایش به اصطلاح «سازمانی» است که می‌خواهد تحریف حقایق و نظرات دستکاری شده‌ای را با هیاهو و جنجال تبلیغ کند. کاری که پوپولیستی است. چرخشی هرز به دور هیچ و پوچ است.

در اینجا باید یادآور شد که دروغ و تحریف حقایق به ویژه هر فرمانی که از این دروغ و تحریف سرچشمه می‌گیرد به وسیله سوء استفاده ابزاری از تشکیلات می‌تواند به دل مردم رسوخ کند! البته رسوخ دروغ و تحریف حقایق ژرفا ندارد. علّت این تأثیر را می‌بایستی در نظریه تشکیلات مدرن جستجو کرد. در این نظریه همیشه مکالمات درون تشکیلات و یا بیرون از آن شکل یک تصمیم را به خود می‌گیرد (مانند مراسم مذهبی). این خصوصیت را ضد ساختار گویند.

عجب اینکه در «منشور مهسا» که به واقع حقایق دستکاری شده است این «هادیان بدون چراغ جامعه» می‌خواهند در اجرای طرح‌هایشان از دانشمندان ایرانی نیز مدد بگیرند. انسان بی‌اختیار یاد قصه «کی زنگوله را به گردن گربه می‌اندازد» می‌افتد.

به اینگونه کار (دروغ و دستکاری حقایق) فتنه‌گری گویند. اما این فتنه که هدفش بقاء رژیم است سه مقصود را دنبال می‌کند: ۱. تحمیق مردم  ۲.شکستن کمر مبارزان میلیونی کف خیابان ۳.طرد هر رقیبی در برابر ولایت فقیه.

اجازه بدهید این دستکاری‌ها را در برابر حقایق بگذاریم.

مسئلهﻯ ما ایرانیان حاکمیت نیست، بلکه مهار قدرت سیاسی است.

مسئله ما ایرانیان القاب نیست که معصومه خانم مانند دلاک حمام‌ها مدام آن را بر بدن رضاپهلوی فتیله می‌کند تا او را مسخ توانائی چرکشوئی خود کند. القاب در تمام دوران‌های تاریخی و در همه  کشورها، قوم‌ها، قبیله‌ها، تیره و تبارها سمانتیک خودش را داشته است. این سمانتیک مبیّن ساختار آن جوامع بوده و هست. به زبان امروزی شبکه‌ای از اطلاعاتی است که توپولوژی قدرت را نیز بازتاب می‌دهد. هیچکس نمی‌تواند القاب را منع کند. زیرا فرهنگ هیچ قومی‌ را نمی‌توان منع نمود. این منع نشانه بی‌سوادی است. اینها ارزش‌هائی هستند که تنها می‌توانند به وسیله خود مردم به مرور دگرگون شوند.

مسئله ما ایرانیان معتمدین کذائی نیست. بلکه تجددخواهی است. تجدد که به معنی مهار هرگونه سلطه است. اما این هشت تن آل عبا با خود نه تنها سلطه‌آفرینی می‌کنند بلکه کلام مهار را نیز بی‌اعتبار می‌سازند.

مسئله ما ایرانیان  تنها صندوق رأی نیست بلکه نخست چگونگی پلاریزه شدن جامعه (کلاسه‌های پشتیبان یک فکر) و سپس نه رأی اکثریت بلکه رسیدن به یک تفاهم است. وگرنه هرگز آسایش و آرامش نخواهیم داشت.

مسئله ما ایرانیان نه پادشاه و نه منشور است که تا حال ده‌ها بار آنها را خواسته و نوشته‌ایم.  بلکه یک نظریه سیاسی است که در آن ارکان مختلفی وجود داشته باشند، مانند یک پادشاه که خدمتگزار مردم و نه ارباب و فرمانده باشد. خصلت رعیت بودن هنوز در ایرانیان وجود دارد. وگرنه اینهمه ایرانی پادشاه مطالبه نمی‌کردند. امروز ما ایرانیان اگر پادشاه می‌خواهیم می‌بایستی مستدل آن را مطرح سازیم تا این اندیشه یک «آنتی تز» در برابر ولایت فقیه بشود.

مسئله ما ایرانیان هیاهو و جنجال نیست بلکه فهم و شعور است که طبیعت هر انسانی است. اما آدم شدن به معنی فهم و شعور داشتن دیالکتیک خودش را لازم دارد.

مسئله ما ایرانیان تکرار شعار‌های معترضین علیه ولایت فقیه نیست بلکه ما می‌بایستی از این شعارها شمایل بزرگ و رسائی می‌ساختیم که جهانشمول باشد. به عبارتی دگر این جمع ناتوان است بگوید شعار «زن زندگی و آزادی»  به معنی حق داشتن جامعهﻯ مدنی است.

مسئله ما ایرانیان فمینیسم نیست که با تعویض  چارقد گلی که به گیسو فرو رفته ارائه می‌گردد. بلکه ما می‌بایستی از این فمینیسم، نمایشنامه‌ای در سطح جهانی می‌ساختیم  تا بسان «کفن سیاه» میرزاده عشقی به صحنه تئاتر می‌آمد و سبب شوق «رهائی زنان»  از سلطه مردها می‌شد.

کاری که این هشت تن نموده‌اند نه تنها بی‌ارزش و بی‌مقدار است (زیرا نشخوار سخنان دیگران است) بلکه توهین به ملّت ایران و نخبگانش می‌باشد، همانها که‌ هادی سیاسی– اجتماعی عامه هستند. افزون بر این، این عمل  جوانان مبارز درون کشور را نیز از نفس انداخته است. آخر نه این رجّاله‌ها و سفلگان بلکه رجال و نخبگان فعال و انسان کشورند که سبب شکوه و جلال  کشور می‌شوند.

در دوران شاه فقید الیت جامعه سکوت کرد زیرا جریانات کشور او را مات کرده بود. اما امروز سکوت به معنی رضایت تلقی می‌شود. نخبگان کشور موظف اند بر مبنای رهنمودهای تکاملی  در روند کار جامعه دخالت نمایند. چه تنها این روند است که می‌تواند سبب اعتلای تمدن در ایران بشود.

منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و مدنی ایران نیز فاقد منطق یا دیالکتیک است.

فراموش نکنیم نظر خمینی یک «آنتی تز» در برابر «تز» مشروطه سلطنت نبود. این تز مستدل می‌گفت «قدرت سیاسی نباید به دست یک فرد باشد. زیرا می‌تواند تولید خودکامگی بکند. در حالی که خمینی می‌گفت شاه نوکر آمریکاست و برخلاف قانون اساسی موازین اسلام را رعایت نمی‌کند. نظراتی که نه تنها دروغ بلکه انتقادی و در عین حال در پی استیلای قدرت اسلامی بود. لذا جمعا این نظرات نمی‌توانست آنتی تز باشد. به عکس این انتقادات بر پایه یک ستیزه‌جوئی طراحی گشته بود.  ستیزی که به جدائی ایرانیان با سنت چند هزار سالهﻯ خود انجامید. از این رو نیز آنچه به وجود آمد نه یک فراز، یک پیشرفت بلکه یک نشیب، یک سقوط بود.  بعلاوه، این جدائی برای همیشه ایرانیان را از فرهنگ خود دور ساخت.  مسئله‌ای که در امر تکامل (سنتز) نمی‌تواند صورت بگیرد.

امروز نیز ما ایرانیان به یک «آنتی تر» در برابر «تز»‌ ولایت فقیه نیاز داریم. ایده‌ای که بتواند همه را به خود جذب کند.

لذا در برابر ایمان تنها میهن‌دوستی یا ملّی‌گرائی می‌تواند بدیل همه‌پسند باشد. با توجه به اینکه امر مشارکت در کار سیاسی می‌تواند وحدت‌آفرین باشد، الزامأ “سنتز معقول و مطلوب ایرانیان همانا: دمکراسی ملّی‌ای است که در آن همه عقاید و مذاهب بتوانند آزادانه فعالیت داشته باشند و نه دمکراسی سکولار.

*پروفسور دکتر نصرت واحدی فریدی فیزیکدن و استاد سابق ریاضی و فیزیک در دانشگاه صنعتی آریامهر («شریف»)، دانشگاه تهران و دانشگاه مونیخ دارای کتاب و مقالات فراوان در زمینه‌ی فلسفه و سیاست بر اساس پژوهش‌های ریاضی و فیزیک است.


[۱] حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی و رضا پهلوی حضوری، علی کریمی‌ و گلشیفته فراهانی و شیرین عبادی و عبدالله مهتدی غیرحضوری

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۴ / معدل امتیاز: ۳٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=315477