زنی که می‌گوید نفر دوم المپیاد ریاضی بود دختر هفت ساله‌‌اش را کُشت!

- مادر «باران» در مواجهه ابتدایی با بازپرس پرونده به قتل دخترش اعتراف کرد و گفت در حالی که مواد مخدر مصرف کرده بود، به خاطر بهانه‌گیری دختر ۷ ساله‌اش به نام باران دستش را روی گلوی او گذاشته و خفه‌اش کرده است.
- مادر «باران» با بیان اینکه به عنوان نفر دوم المپیاد ریاضی برای المپیاد جهانی انتخاب شده بود می‌گوید: «بعد از فوت پدرم با تصمیم برادرم با پدر باران ازدواج کردم. او اعتیاد داشت و مرا هم معتاد کرد تا با گلایه و اعتراض مزاحم او نباشم!» 
- سال‌هاست که ایران از جمله به دلایل اقتصادی و گسترش اعتیاد به مواد مخدر در میان قشرهای مختلف جامعه با جنایات فجیع و گاه نوظهور همچنین در خانواده‌ها روبروست.

یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ برابر با ۱۶ آپریل ۲۰۲۳


روزنامه دولتی «ایران» از قتل دختری ۷ ساله به دست مادرش خبر داد که پیکر او از هشت ماه پیش در داخل یک یخچال خانه واقع در شهرک «علائین» از توابع بخش مرکزی شهرستان ری نگهداری می‌شد.

روزنامه «ایران» امروز یکشنبه ۲۷ فروردین نوشت: «۲ آبان ماه سال قبل در حالی که مأموران مبارزه با مواد مخدر برای دستگیری یک فروشنده مواد مخدر به نام افشین به خانه‌اش واقع در شهرک علائین مراجعه کردند، این فرد از خانه فرار کرد اما در یخچال خانه‌اش جسد طفل خردسالی کشف شد و این در حالی بود که شواهد ابتدایی حکایت از این داشت که مدت زمان زیادی از قتل گذشته است.»

بر اساس این گزارش، مادر «باران» در مواجهه ابتدایی با بازپرس پرونده به قتل دخترش اعتراف کرد و گفت در حالی که مواد مخدر مصرف کرده بود، به خاطر بهانه‌گیری دختر ۷ ساله‌اش به نام باران دستش را روی گلوی او گذاشته و خفه‌اش کرده است.

اما پزشکی قانونی پس از معاینات جسد «دلیل تامه فوت را خفگی به علت کمبود اکسیژن محیط» اعلام کرد این یعنی وقتی «باران» داخل یخچال قرار گرفته بوده هنوز نیمه‌جان بوده و به خاطر کمبود اکسیژن محیط یخچال آنقدر با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا جان داد.

مادر «باران» با بیان اینکه به عنوان نفر دوم المپیاد ریاضی برای المپیاد جهانی انتخاب شده بود می‌گوید: «بعد از فوت پدرم با تصمیم برادرم با پدر باران ازدواج کردم. او اعتیاد داشت و مرا هم معتاد کرد تا با گلایه و اعتراض مزاحم او نباشم!»

پیکر «باران» در یخچال خانه مردی به نام افشین کشف شده است. مردی که قبلاً چند بار به پدر «باران» مواد مخدر داده بود و مادر این کودک هفت ساله را می‌شناخت. افشین می‌گوید: «شب حادثه متوجه شدم که با هم بحث‌شان شده و شوهرش او را از خانه بیرون کرده بود. من با ماشین دنبالش رفتم و از همان شب با هم زندگی می‌کردیم.»

مادر «باران» بعد از اعلام نتیجه پزشکی قانونی اظهار داشت: «در خانه‌های مردم کار نظافت انجام می‌دادم. گاهی کارم طول می‌کشید و دیرتر به خانه می‌آمدم. آن شب هم حالم خوب نبود و خسته بودم. افشین با ماشینش کار می‌کرد و هنوز به خانه نیامده بود. باران بهانه می‌گرفت، می‌گفت با من بازی کن، برایم نقاشی بکش. من غذا خوردم و مواد مخدر مصرف کردم. بهانه‌گیری باران کلافه‌ام کرد، سپس دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. فکر نمی‌کردم سبب مرگش شده باشم و خوابم برد. صبح روز بعد متوجه شدم که نفس نمی‌کشد. خیلی شوکه شده بودم و یک روز کامل بالای سرش نشستم. بعد از افشین خواستم جسد را داخل یخچال بگذارد تا در موقعیت مناسب دفنش کنیم. ۸ ماه جسد داخل یخچال بود و من شب‌ها کنار یخچال می‌خوابیدم. برای باران شعر و لالایی می‌خواندم و…»

افشین نیز در مورد روز حادثه می‌گوید: «دیروقت به خانه آمدم و مادر باران برایم شام گرم کرد. باران خواب بود. بعد مواد مخدر مصرف کردیم و خوابیدیم. صبح روز بعد باران بیدار نمی‌شد. به مادرش گفتم انگار نفس نمی‌کشد، بدنش سرد بود. مادرش بر سر خود کوبیده و بی‌تابی می‌کرد. می‌خواستیم اورژانس را خبر کنیم اما می‌ترسیدیم پدر باران بفهمد و شکایت کند. مادر باران می‌گفت اگر برادرانم بفهمند مرا می‌کشند. یک روز گذشت که مادر باران گفت من دلش را ندارم جسد را داخل یخچال بگذارم تو این کار را بکن. به طبقه بالا رفت و من جسد را با همان پتو داخل یخچال گذاشتم. در یخچال را هم چسب زدم.»

او در پاسخ به این پرسش که باران قبل از ورود به یخچال زنده بود اظهار کرد: «ما متوجه نشدیم! من یک آینه هم روبروی صورتش گرفتم اما بخار نمی‌کرد.»

سال‌هاست که ایران از جمله به دلایل اقتصادی و گسترش اعتیاد به مواد مخدر در میان قشرهای مختلف جامعه با جنایات فجیع و گاه نوظهور همچنین در خانواده‌ها روبروست.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۳ / معدل امتیاز: ۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=317348