دردِ دگردیسی؛ مقاله پنجم: قناتِ بی‌آبِ نان‌دار

- تراژدی قتل حکومتی مهسا امینی جرقه‌ای بود بر انبار باروت نارضایتی‌های سرکوب‌شده‌ی طیف بزرگ و متنوعی از طبقات و گروه‌های جامعه ایران. چیزی که موجب همه‌گیری و استمرار این خیزش شد، توافق سریع معترضان بر خواستِ براندازی نظام تبهکار جمهوری اسلامی بود.
- همنشینی و همبستگی هرچند می‌تواند فرخنده و ارزشمند باشد اما نه غایت مبارزه است و نه لزوما به براندازی حکومت ختم می‌شود. آنچه طی ماه‌های پس از خیزش ۱۴۰۱ به نام اتحاد و همبستگی رخ داد حکایت از این داشت که صِرف دور (یا کنار) یک میز نشستن و سخن از اتحاد گفتن و منشور همبستگی نوشتن، نه تنها نیروهای برانداز را همدل و همراه نمی‌کند بلکه موجب تشنج و درگیری‌های بی‌حاصل و فرساینده میان سلیقه‌های مختلف این طیف رنگارنگ هم می‌شود.
- برخلاف آنچه در سیرک رسانه‌های جریان اصلی تبلیغ می‌شود، ائتلاف میان گروه‌های ناهمگون اپوزیسیون، شرط ضروری براندازی جمهوری اسلامی نیست. براندازی به وسیله یک نیروی منسجم و منضبط با رهبری واحد و برنامه مشخص- البته با تکیه بر همدلی و یاری در داخل کشور و در صورت امکان استفاده از کمک خارجی- بسیار محتمل‌تر و عملگرایانه‌تر است تا براندازی با فرضِ هم‌کِناری مجموعه‌ای ناهمگون و متشتت با اوزان متفاوت و نیروهای نامتوازن در برون‌مرز که به اجبار یا مصلحت برای کوتاه مدتی «متحد» شده‌اند.

دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۱۲ ژوئن ۲۰۲۳


یوسف مصدقی- طغیان‌های اجتماعی، پدیده‌هایی پیچیده و سیّال هستند. زمینه بروز این طغیان‌ها معمولا یا بی‌توجهی حکومت‌های فاسد و ناکارآمد به تلنبار شدن مطالبات شهروندان است یا سرکوب مستمر خواسته‌های گروه‌های مختلف جامعه توسط حکومت‌های مستبد. گاهی هم استبداد و ناکارآمدی و فساد در حکومتی چون جمهوری اسلامی بهم می‌رسند و حجم عظیمی از نارضایتی و خشم را در جامعه زیر سلطه آن حکومت ایجاد می‌کنند که زمینه‌ای مستعد برای یک طغیان بزرگ را آماده می‌کند.

اعتراض در زادروز بیست‌ سالگی حمیدرضا روحی / شهرزیبا تهران / ۱۶ فروردین ۱۴۰۲

نفرتِ وحدت‌آفرین

زمینه برای اعتراض اما معمولا بدون وقوع یک حادثه تراژیک و تکاندهنده به طغیان نمی‌انجامد. درواقع برای بروز طغیان بهانه‌ای لازم است تا همگی ناراضیان حول آن جمع شوند و در مقابل حکومت فاسد و مستبد بایستند. به بیان مرسوم و معروف، وقوع چنین حادثه‌ای، حکم جرقه در انبار باروت را دارد که منجر به انفجار می‌شود. در بیشتر مواقع، فصل مشترک میان طغیانگران، نفرت از وضع موجود است و تمایل به نابودی آن. از این روست که هر اعتراضی در این وضعیت به سرعت رادیکال می‌شود و با شعارها و رفتارهای براندازانه، بنیان‌های حکومت را به چالش می‌کشد.

خیزش سراسری سال ۱۴۰۱ طغیانی بود با زمینه‌ و بهانه‌ای مشابه آنچه شرح داده شد. تراژدی قتل حکومتی مهسا امینی جرقه‌ای بود بر انبار باروت نارضایتی‌های سرکوب‌شده‌ی طیف بزرگ و متنوعی از طبقات و گروه‌های جامعه ایران. چیزی که موجب همه‌گیری و استمرار این خیزش شد، توافق سریع معترضان بر خواستِ براندازی نظام تبهکار جمهوری اسلامی بود.

توافق بر براندازی شرط همبستگی است

طغیانی که پس از چنین انفجاری رخ می‌دهد، بسته به طیف افرادی که در آن مشارکت می‌کنند، مطالبات و خواسته‌های متنوع و گاه متضادی را اندرون خود جای می‌دهد که در کوتاه‌مدت نتیجه‌ای جز تعارض منافع و درگیری‌های داخلی نخواهد داشت. برای جلوگیری از بروز چنین تعارضات و درگیری‌هایی، چاره در تمرکز بر یک خواسته مشترک میان طیف متنوع معترضان است. درواقع سبب اتحاد معترضان با یکدیگر، دشمن مشترکی به نام نظام جمهوری اسلامی است که توافق بر براندازیِ آن گروه‌های متنوع معترضان را کنار هم نشاند.

این توافق بر براندازی اما نباید حمل بر این شود که تمام گروه‌های معترض خواسته‌های مشترک داشتند. حقیقت این است که برخلاف روایت رسانه‌های جریان اصلی، فارغ از اشتراک در بعضی شعارها، نوع اعتراضات و مطالبات در خیزش ۱۴۰۱، منطقه به منطقه و از یک طبقه اجتماعی تا طبقه‌ای دیگر، متفاوت هستند.

همبستگی غایتِ مبارزه نیست

همنشینی و همبستگی هرچند می‌تواند فرخنده و ارزشمند باشد اما نه غایت مبارزه است و نه لزوما به براندازی حکومت ختم می‌شود. آنچه طی ماه‌های پس از خیزش ۱۴۰۱ به نام اتحاد و همبستگی رخ داد حکایت از این داشت که صِرف دور (یا کنار) یک میز نشستن و سخن از اتحاد گفتن و منشور همبستگی نوشتن، نه تنها نیروهای برانداز را همدل و همراه نمی‌کند بلکه موجب تشنج و درگیری‌های بی‌حاصل و فرساینده میان سلیقه‌های مختلف این طیف رنگارنگ هم می‌شود.

وقتی نیروهایی که از نظر وزن و سابقه فرسنگ‌ها با هم فاصله دارند بنا به فشار رسانه‌های وابسته به عربستان و بریتانیا و با جوّسازی‌های مسموم و کاذب در شبکه‌های اجتماعی به جبر، بنا را بر ائتلاف می‌گذارند تا دو سه شارلاتانِ فرصت‌طلب مقیم نیویورک و تورنتو و لندن با نشستن کنار شاهزاده رضا پهلوی اعتبار کسب کنند، نتیجه جز نغمه‌ای ناکوک و بدآهنگ نمی‌توانست بشود که چنین نیز شد. تنها حسن این ائتلافِ مرحوم خالی شدن باد همان شارلاتان‌های هوچی و روشن شدن وزن و اثر آنها در میان اپوزیسیون بود.

یکی مرد جنگی بِه از صدهزار!

برخلاف آنچه در سیرک رسانه‌های جریان اصلی تبلیغ می‌شود، ائتلاف میان گروه‌های ناهمگون اپوزیسیون، شرط ضروری براندازی جمهوری اسلامی نیست. براندازی به وسیله یک نیروی منسجم و منضبط با رهبری واحد و برنامه مشخص- البته با تکیه بر همدلی و یاری در داخل کشور و در صورت امکان استفاده از کمک خارجی- بسیار محتمل‌تر و عملگرایانه‌تر است تا براندازی با فرضِ هم‌کِناری مجموعه‌ای ناهمگون و متشتت با اوزان متفاوت و نیروهای نامتوازن در برون‌مرز که به اجبار یا مصلحت برای کوتاه مدتی «متحد» شده‌اند.

یک اتحاد نامتوازنِ نمایشی میان اپوزیسیون، بیشتر از اینکه به کار براندازی بیاید موجب سوء استفاده و سهم‌خواهی موجودات بدسابقه، متوهم و دروغگویی خواهد شد که با دوپینگ شِبه‌رسانه‌های فارسی‌زبانِ سعودی- بریتانیایی و شارلاتان‌بازی‌های رایج در شبکه‌های اجتماعی، چهره شده‌اند و ادعای رهبری اپوزیسیون و «انقلاب» را دارند.

هرگاه شناخته‌شده‌ترین نیروی اپوزیسیون به درجه‌ای از قدرت برسد که بتواند بدنه معترضان برانداز داخل کشور را به همدلی و همراهی با خود متمایل کند باقی دسته‌ها و احزاب و جمعیت‌ها و دورهمی‌های آویزان به اپوزیسیون یا ناچار به آن نیروی غالب خواهند پیوست و یا برای همیشه از صحنه سیاست ایران حذف خواهند شد.

تکمله

در سِیر دگردیسی هر جامعه‌ای، در مراحل فرجامین، نظام ارزش‌های مستقر و کهنه‌ که برای قرن‌ها ساختار آن جامعه را شکل داده‌ با طغیان بخشی از جامعه علیه وضع موجود فرو می‌ریزد. در پی این ریزش، تا شکل‌گیری و استقرار نظم جدید و برآمدنِ ارزش‌های نو، هرج و مرجی همه‌جانبه بر جامعه حاکم می‌شود. این طغیان و هرج و مرج حاصل از آن در اخلاق عمومی، زمینه ظهور انواع و اقسام فرصت‌طلبان و حقه‌بازان را در عرصه عمومی فراهم می‌کند. برخی از این جماعت با اوج‌گیری طغیان، در لباس مصلح و دلسوز مردم، با سوار شدن بر موج اعتراضات، مدعی راهبری و کِشتیبانی جامعه می‌شوند. نفع این شارلاتان‌ها در تیرگی و غبارآلودگی فضای سیاسی است و ترفندشان برای کسب سود و قبضه قدرت، معرکه‌گیری و شلوغ‌بازی برای ناشفاف ماندن عرصه سیاست است. حال اگر طغیان جامعه ختمِ به خیر نشود هم این جماعت را باکی نیست زیرا در هر حالتی سود این موجودات تضمین شده است.

نقل است که حاجی‌ میرزا آقاسی صدراعظم بدنام و صوفی‌مسلکِ محمدشاه قاجار علاقه‌ای بیمارگونه به احداث قنات در نقاط نامناسب داشت. روزی یکی از مقنّی‌های ساده‌دل از او پرسید که اصرارش برای حفر قنات در جایی که در هیچ عمقی به آب نمی‌رسد چیست؟ صدراعظم حقه‌باز با تَشَر جوابش داد که این قنات برای حاجی اگر آب ندارد حتما برای تو (و البته برای خودِ حاجی)  نان دارد پس سرت به کار خودت باشد و الخ.
به قول زنده‌یاد عمران صلاحی: حالا حکایتِ [شبه‌رسانه‌های] ماست!

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۲ / معدل امتیاز: ۴٫۶

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=322127