عباس فیض – تمرّد کوتاه رئیس گروه «واگنر»، یِوگنی پریگوژین، با سران ارتش و در نتیجه با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه هر عواقبی که در نهایت برای این دو تن داشته باشد، نا گزیر زنگ خطری است گوشخراش برای مقتدرترین متحد حکومت روسیه یعنی چین. این مقاله نگاهی دارد بر نحوه برخورد چین با تمرّد گروه واگنر در روسیه و نگرانی این کشور از امکان بالقوه روی دادن چنین واقعهای در چین.
بازتاب این تمرّد در روزنامههای جمهوری خلق چین از همان ابتدا انعکاس این نگرانی را در خود داشت. مثلا در شرایطی که گروه واگنر هنوز به سمت مسکو در حرکت بود، روزنامه «گلوبال تایمز» که مواضع رسمی حکومت چین را منعکس میکند در مقالهای در روز شنبه ۲۴ ژوئن نوشت: «پوتین قول اقدامی قاطع علیه شورشیان واگنر میدهد»؛ یا «پوتین قول میدهد از کشورش در مقابل خائنان داخلی دفاع کند»؛ و اینکه «درگیری گروه واگنر در یک نزاع داخلی، خود آن گروه را از صحنه خارج خواهد کرد اما تاثیری بر وضعیت کنونی روسیه- اوکراین نخواهد داشت»؛ و نیز اینکه اگر گروه واگنر آتش جنگ داخلی را برافروزد به توان نظامی روسیه آسیب خواهد زد؛ در نتیجه پوتین باید فورا بر اوضاع مسلط شود تا نیروهای خارجی از آن بهره نبرند.
روزنامههای چین کماکان این نکات را از زبان «کارشناسان» بازگو میکنند و موضوع را در مجموع بیاهمیت جلوه میدهند. اما بسیاری از چینیها میدانند به دلیل سانسور شدیدی که حکومت بر رسانهها تحمیل میکند، تنها نظریاتی پوشش پیدا میکنند که قاطعانه با موضع حکومت همسو باشند. از همین رو شهروندان چین به دنبال کسب اطلاعات از راههای دیگرند، مثلا در رسانههای اجتماعی مردم تمرد نظامیان روسیه را خیلی جدی گرفتهاند به گونهای که خبر این تمرد در ردیفهای بسیار بالای جستجو در ویبو (پلتفرم مجاز در حکومت چین بجای گوگل) بوده است.
نکته دیگر در روزنامههای چینی این است که هرگونه اظهار نظر رسانههای غربی را در انتقاد از پوتین و دولت او دخالت در امور روسیه معرفی میکنند اما اظهار نظرهای مقامات چین و ارگانهای رسمی حکومت چین را در دفاع از پوتین و حمایت جانبی آنان از تجاوز نظامی پوتین به اوکراین را هر گز دخالت در امور یک کشور دیگر نمیدانند.
و نکته دیگر این است که روزنامههای جمهوری خلق چین سعی دارند که ولادیمیر پوتین را فرد شایستهای معرفی کنند و بگویند که رسانهها و سیاستمداران غربی قصد تخریب شخصیت او را دارند، چنان که در گزارشی آمده است: «در ابتدا برخی مقامات غربی با دقت از هرگونه اظهار نظر مستقیم در باره آنچه عدهای تاکید داشتند به امور داخلی روسیه بر میگردد خودداری کردند، اما اکنون آشکارا قدرت پرزیدنت ولادیمیر پوتین را زیر سؤال میبرند، که انعکاسی است از تلاش درازمدت آنها برای بدنام کردن دولت روسیه».
اما حالا نیز با اینکه به نظر میرسد بعد از تصمیم فرمانده گروه واگنر به عقبنشینی از تسخیر مسکو و پناهجویی او در دیکتاتوری بلاروس، پوتین به ظاهر بر اوضاع مسلط شده، رهبری چین همچنان نگران عواقب اثرات آن بر وضعیت پوتین و حتی بر نظامیان خود چین است.
برای چین، حمله نظامی روسیه به اوکراین حکم آزمونی را داشته است تا در آن عواقب شعارهای خود مبنی بر اعمال قدرت نظامی برای تسخیر تایوان «در صورت لزوم» را ارزیابی کند. در این کار تا کنون تمرکز چین بر واکنشهای تدافعی آمریکا و اروپا در حمایت از اوکراین، و تاثیر آن بر جنگ در آن کشور بوده است. مثلا اگر این حمایت به شکست پوتین بیانجامد، میتواند مقامات چینی را وادارد که در رابطه با تایوان بیشتر به دیپلماسی متکی باشند تا به نیروی نظامی. اما اگر پوتین برخلاف این حمایتها پیروز شود، ممکن است سران چین را تشویق کند که برای تسخیر تایوان به حمله نظامی متوسل شوند.
با اینکه به نظر میرسد دولت چین (مثل پوتین) پی برده است که انتظار پیروزی آنی در حمله روسیه به اوکراین بر تحلیلی غلط و تخیلی استوار بوده، مقامات چینی هنوز عدم شکست روسیه و تداوم جنگ را به شیوهی نه برد و نه باخت، شاهدی بر تایید استراتژی نظامی خود برای تسخیر تایوان از راه نظامی «در صورت لزوم» میدانند.
تا قبل از تمرد گروه واگنر، چین با اعتماد بر شعار تسخیر تایوان با توسل به زور پافشاری داشت و ممکن است این شعار را به زودی رها نکند. اما پیشامد مقابله واگنر، پارامتری را در این معادله آشکار کرده که از دید پوتین و چین پنهان مانده بود، و آن عمق شکافی است که از یکطرف میان نیروهای نظامی روسیه، و از طرفی دیگر میان نیروهای نظامی و حاکمان غیرنظامی آن کشور که به دلیل تحمیل سانسور شدید بر رسانههای روسیه امکان بروز نمییافت.
مخالفت سران نظامی ارتش روسیه با گروه واگنر (و بیش از ده ارتش خصوصی دیگر که پوتین آنها را اجیر کرده) این شکاف را آشکار کرده است. در مورد شکاف میان نظامیان و دولت غیرنظامی هم برخی ناظران بر این عقیدهاند که نظامیان روسیه حمله به اوکراین را یک فاجعه میبینند و آن را حکمی میدانند که از طرف حاکمان غیر نظامی بر نظامیان تحمیل شده است.
بروز این شکافها زنگ خطری است برای دولت چین چرا که از آغاز رئیس جمهوری شی جینپینگ در سال ۲۰۱۳ تشدید کنترل حکومت او بر ارتش چین (مثل کنترل ولادیمیر پوتین بر ارتش روسیه) مداوم و فزاینده بوده است؛ از آن جمله است دستور او به ارتش چین در سال ۲۰۱۷ که «باید بیمحابا از رهبری مطلق حزب کمونیست پیروی کند… و همیشه برای منافع حزب ارجحیت قائل باشد»؛ یعنی تابع دستورات حزب کمونیست باشد. پرسشی که اکنون میتواند برای حکومت چین پیش آمده باشد این است که آیا گزینه ارسال نیروهای عظیم نظامی به جبهه جنگ در تایوان در صورت نرسیدن به پیروزی آنی، به ایجاد شکاف در میان نظامیان چین نیز چنانکه در روسیه دیده میشود، منجر نخواهد شد؟
جواب حکومت چین به این پرسشها میتواند دورنگرانه باشد و از حمله نظامی به تایوان، حداقل در آینده نزدیک جلوگیری کند. در عین حال میتواند جاهطلبانه باشد و چین را درگیر حملهای به تایوان کند که مثل جنگ روسیه در اوکراین به شکاف در ارتش منجر شود. این را که از این دو روایت کدام بر استراتژی چین غالب خواهد شد، آینده نشان خواهد داد. اما با آنکه حکومتهای استبدادی در نهایت توسل به زور را در هر تنگنایی گزینه نهایی میدانند، عواقب تمرد نظامیان روسیه و تاثیر منفی آن بر روحیه ارتش روسیه میتواند چین را اندک اندک از اندیشه حمله نظامی به تایوان دور و به قبول وضع موجود در تایوان و احتمالا کمک به پایان جنگ در اوکراین نزدیک کند.
*عباس فیض کارشناس بینالمللی حقوق بشر در رابطه با آسیای جنوبی و چین