یوسف مصدقی- یکی از پرکاربردترین واژهها در عالم سیاست، واژه «مردم» است. این واژه هرچند در ادبیات سیاسی به وفور مورد استفاده قرار میگیرد اما مفهومی روشن و قابل ارزیابی ندارد. درواقع، در بسیاری موارد، فرصتطلبانِ شاغل در عرصه سیاست از این لغت برای سفسطه و شعبده استفاده میکنند. این جماعت برای کسب مشروعیت و یارگیری از میان تودهها، همواره خود را از «مردم»، در کنار «مردم» و برای «مردم» توصیف میکنند. طبیعی است که چنین مدعیان فرصتطلبی، رقبا و منتقدانشان را غیرمردمی خطاب کنند و در هر مناقشهای برای از میدان به در کردنِ رقیب، دست به دامان این مغلطه شوند.
به همین ترتیب و در مقیاس و مرتبهای مهمتر، حکومتها هم روایت خود را از «مردم» دارند. خطرناکترینِ این روایتها مربوط به حکومتهای تمامیتخواه است. حکومتهایی از این دست اصولا کتاب لغت مخصوص به خود دارند و سوء استفاده از کلمات آن کتاب، بهانه برای جنایت و خشونت به دست آنها میدهد. حکومتهای مستبد و تمامیتخواه، تعریفی یکدست، بیروح و تنوعستیز از «مردم» دارند که با توسل به آن هر صدای مخالف و هر نوع دگراندیشی و دگرباشی را با انگ «ضدّ مردمی» و «ضدّ خلقی» بودن، وحشیانه سرکوب میکنند.
حکومت جمهوری اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست. بنیانگذار این حکومت تبهکار، از روز نخستِ به قدرت رسیدن، با تکیه بر تودههای بیهویت و بیشکلی که گلّهوار پیادهنظام انقلاب نکبتبار ۵۷ را تشکیل داده بودند، از حربه «مردم» و «ملت» برای نابودی مخالفان و منتقدانش استفاده کرد. خمینی در همان روز بازگشتش از تبعید، در خطابه پریشانی که در گورستان ادا کرد، اینچنین شاپور بختیار و هواداران قانون اساسی مشروطه را از دایره «ملت» و «مردم» بیرون انداخت: «… یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچیک از طبقات ملت از هر جا بگید قبولش ندارد؛ بله چند تا از اشرار را دارند که میارن توی خیابانها، از خودشون هستن این اشرار، فریاد هم میکنن از این حرفا هم میزنن. لکن ملت این است. این ملت است [به جمعیت حاضر در قبرستان اشاره میکند]…» از همان روز نحس ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، رهبر شیاد آن انقلاب، بخشی از جامعه را بجای تمام «مردم» نشاند و این سرآغازی شد برای استفاده از چماق «مردم» برای سرکوب مخالفان رژیم تبهکار و گانگسترپرور جمهوری اسلامی.
از آن زمان تا اکنون، گانگسترهای ادارهکننده شرکت سهامی جمهوری اسلامی- اعم از میانهرو یا تندرو، اصولگرا یا اصلاحطلب- جملگی به پیروی از رهبر خدعهگرشان، خود را نمایندهی انحصاری «مردم» دانستهاند و با تکیه بر این واژه کلی و گنگ، هر فرد یا گروهی را که از درِ مخالفت با سیاهکاریهای نظام مافیاییشان درآمده، «ضدّ مردمی»،«طاغوتی»، «مستکبر»، «غربزده» و… خواندهاند و به نابودیاش کوشیدهاند.
شک نیست که هر حکومتی- حتی ستمگرترین و فاسدترین حکومتها- همواره حمایت اقلیتی از جامعهای را که بر آن حکومت میکند، دارد. این قضیه در مورد حکومت فاسد و چپاولگر جمهوری اسلامی هم صدق میکند. هواخواهان و حامیان مافیای حاکم بر ایران اگرچه جمعیتی به مراتب کمتر از ناراضیان، معترضان و براندازان دارند اما بسیاری از آنها به واسطه سالها انتفاع مستقیم یا غیرمستقیم از استمرار حکومت تبهکار جمهوری اسلامی، روز به روز فربهتر و هارتر شدهاند. این جماعت به خاطر اینکه هست و نیستشان وابسته به حفظ وضع موجود است، از هیچ سیاهکاری و جنایتی برای حفظ نظام رویگردان نیستند. به بیان دیگر، در میان هواخواهان حکومت فاسد جمهوری اسلامی، اشخاص و گروههایی هستند که به خاطر منافع فردی یا طبقاتیشان از حفظ وضع موجود به هر بهایی، حمایت میکنند. این عده یا مستقیما جیرهخوار و حقوقبگیر نهادهای حکومتی هستند یا غیرمستقیم از شرایط فاسد ناشی از استمرار استبداد حاکم، منتفع میشوند. مجموعهی این حامیان فساد و استبداد، همواره از سوی حاکمان، «مردم» خوانده شدهاند.
تا پیش از خیزش سراسری ۱۴۰۱، لابیگران فاسد و مزدور جمهوری اسلامی در برونمرز، به شدت میکوشیدند تا روایت نظام جمهوری اسلامی از «مردم» ایران را برای دولتهای خارجی جا بیاندازند. بر اساس این روایت، «مردم» ایران نه تنها مدافع دولت جمهوری اسلامی بودند بلکه نهایت خوشبینی و امیدواری را به آیندهی نظام جمهوری اسلامی داشتند. این تبهکاران صادراتی، سیرک انتخاباتی حکومت را دلیل مشروعیت نظام میدانستند و وضعیت کشور را نتیجهی خواست و ارادهی ایرانیان معرفی میکردند. بر مبنای این روایت حکومتی، «مردم» اگر گاهی هم نشانهای از نارضایتی بروز میدهند، در نهایت، راه حل را در اصلاح حکومت و در داخل نظام میدانند. بله! به قول خمینی: «ملت این است» و دیگرانی که در خیابانهای شهرهای مختلف ایران اعتراض میکنند و برای براندازی تبهکاران حاکم بر ایران فریاد میزنند، مشتی اشرار هستند.
طی سالهای اخیر، به ویژه پس از اعتراضات دیماه ۱۳۹۶، نظام جمهوری اسلامی به مرور امکان ارائه یک روایت یکدست از «مردم» را از دست داد. خیزش سراسری سال ۱۴۰۱ هم میخ آخر را به تابوت «مردمِ» مطلوب جمهوری اسلامی کوبید. سرکوبها، کشتارها و اعدامهای پس از خیزشهای این چند سال نیز بر نارضایتی عمومی از حکومت افزود و به شدتِ اعتراضات بعدی اضافه کرد. حالیه، معترضینِ خون به دل، روز به روز و بیش از گذشته، همهی این سیاهکاریها را از چشم هواداران نظام جمهوری اسلامی میبینند. اینهمه، حکایت از آن دارد که میزان نفرت و خشم عمومی نسبت به نظام و هوادارانش هیچگاه به وسعت و شدت اکنون نبوده است. در چنین شرایطی تنها حربهای که برای مقابله با موج اعترضات در دست حکومت تبهکار باقی میماند، ترفند کهنه و شرورانهی «مردم علیه مردم» است.
آنچه این ترفند را کارآمد و خطرناک میکند، نیرو گرفتنِ آن از شکافها و تضادهای موجود در جامعه است. بر این اساس، حکومت تبهکار جمهوری اسلامی برای فعال کردن گسلهای مستعد در جامعه ایران از همه امکاناتش استفاده میکند تا به بهانه ناامنی حاصل از فعالیت آنها، زمینه خشونت بیشتر و سرکوب همهجانبه معترضان را فراهم کند. سه معضلی که بیش از همه میتوانند به سناریوی «مردم علیه مردم» کمک کنند:
نخست مشکلات معیشتی و نابرابریهای اقتصادی و شکاف میان فقیر و غنی است،
دوم موضوع اقلیتهای قومی و خطر تجزیهطلبی است،
و سه دیگر موضوع تقابل میان بخش رادیکال مذهبی با بخشهای غیرمذهبی و عُرفی جامعه ایران است.
یک؛ شکاف عظیم درآمدی میان برخورداران و نابرخورداران جامعه ایران- که در اثر فساد و ناکارآمدی حاکمان به سرعت و ساعت به ساعت در حال افزایش است– در آینده نزدیک موجب موج جدیدی از شورش گرسنگان و فقرا خواهد شد. ناامنی حاصل از این شورش، بهانه به دست حکومت خواهد داد تا با یارگیری و اقناع قشر خاکستری و مردد طبقه متوسط و بالاتر از متوسط جامعه، از آنها برای سرکوب شورشیان تأیید بگیرد. با این روش، یک قسمت از «مردم» برای حفظ امنیت گورستانی جمهوری اسلامی علیه بخش دیگری از «مردمِ» جان به لب رسیده با حکومت سرکوبگر همدست خواهد شد و از این رهگذر به رفتار و سیاستهای حکومت تبهکار جمهوری اسلامی مشروعیتی نسبی خواهد بخشید.
دو؛ در موضوع اقلیتهای قومی و مذهبی ایرانی، سیاست همیشگی نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر دیگریسازی از این اقلیتهاست. این سیاست، همواره ظرفیت تولید نفرت از دیگری و تزریق این نفرت به باقی جامعه را دارد. شوربختانه، احزاب تجزیهطلب شناسنامهدار در غرب کشور و گروههای بنیادگرای سلفی در شرق مملکت با اینکه کسر کوچکی از باشندگان شریف این مناطق ایران را تشکیل میدهند اما میتوانند بهانه و خوراک مناسبی برای این دیگریسازی و نفرتپراکنی به دستگاه تبلیغاتی حکومت بدهند. از آنجا که شبکههای پروپاگاندای جمهوری اسلامی در این کار تجربه کافی دارند، به سهولت میتوانند با تحریک عموم «مردم» علیه اقلیتی از «مردم» مسیر نارضایتی عمومی در جامعه را به نفع حکومت منحرف کنند.
سه؛ خطرناکترین و البته محتملترین امکان برای اجرای سناریوی «مردم علیه مردم» در وضعیت فعلی ایران، تقابل میان دینداران متعصب و آزادیخواهان فعال جامعه است. جامعه ایران در مرحله فرجامین دگردیسیاش، پس از قرنها تحمل، مقابل ارزشهای تحمیلی مذهب شیعه طغیان کرده است. به این سبب، بهانه اصلی خیزش ۱۴۰۱ عصیان بخش بزرگی از ایرانیان در برابر حجاب اجباری بود که تا هنوز، آثار ماندگارش در خیابانهای سراسر ایران مشاهده میشود. این طغیان، خود به خود واکنش دینداران متعصب جامعه را برانگیخته است. چنین زمینهی آمادهای، به راحتی میتواند برای به اجرا درآوردن بازی خطرناک «مردم علیه مردم»، مورد بهرهبرداری حکومت تبهکار جمهوری اسلامی قرار بگیرد.
تنها چاره برای مقابله با هر سه خطر مورد اشاره، تقویت همدلی ملی و ترویج حس ایراندوستی میان تمام باشندگان و شهروندانِ جامعه در حال دگردیسی ایران است. اگر ایرانیان به درک هستیِ ایران و فهمِ ارجمندیِ ایرانی بودن برسند، با وجود اختلاف سلیقههای عمیق و ریشهدار، هیچگاه به دام بازیای که نتیجه ناگزیرش آسیب به وطن و نابودی هموطن است نخواهند افتاد.